فساد اقتصادی دوره محمدرضاشاه

خاندان سلطنتی

آنتونی پارسونز، دیپلمات انگلیسی و سفیر بریتانیا در ایران، در کتاب «غرور و سقوط؛ ایران» می‌نویسد:
از لحاظ سیاسی خانواده شاه گرفتاری بزرگی برای او به شمار می‌آمد. بوی تند و مشمئزکننده فساد آن‌ها در همه جا به مشام می‌رسید و این فساد به خصوص در سال‌های رونق اقتصادی ایران ابعاد وسیع‌تری یافت. درباره معاملات و سوءاستفاده‌های مالی آن‌ها، ارقام نجومی به گوش می‌رسید.1

خاندان سلطنتی پهلوی
خاندان سلطنتی پهلوی

Politically the family was an albatross around the Shah's neck. A strong smell of cor- ruption hung around them, particularly during the boom when the scale of kick-backs reached astronomical heights. True or false, the political reality was that everyone believed it was difficult, if not impossible, to secure contracts without the intervention of this prince or that princess.

Anthony Parsons

نیکی آر کدی، پروفسور بازنشسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و لس آنجلس و یان ریچارد، از اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون فرانسه، در کتاب «ایران مدرن؛ ریشه‌ها و نتایج انقلاب» می‌نویسند:
علاوه‌ بر سرمایه عظیم روبه‌رو رشد شاه در دهه ۱۹۷۰م [۱۳۵۰ شمسی]، فساد مالی در دربار خاندان سلطنتی و نخبگان جامعه به‌حدی زیاد بود که سهم عمده‌ای در افزایش مخالفت توده‌های عظیم مردم داشت؛ خیلی از شرکت‌های خارجی نیز در رشوه دادن به بعضی از ایرانیان دست داشتند.2

Besides the shah's growing fortune, in the 1970s corruption in the court, royal family, and the elite was so massive as to add significantly to the opposition. Many foreign firms were also involved in payoffs to individuals.

Nikki R.Keddie

فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» می‌نویسد:
در هر صورت شاه نظرات کاملاً عجیبی در این مورد داشت. گفته او به برادرم در مورد فساد موجود در مملکت را قبلاً نقل کرده‌ام. [یک بار] شاه در پاسخ به اولیویه وارن [خبرنگار فرانسوی] که پرسیده بود: «گفته می‌شود که فساد بخشی از اطرافیان، شما را هم در امان نگذاشته است.» جواب داده بود: «…همه چیز ممکن است. ولی در این مورد به‌خصوص باید بگویم که این فساد نیست، بلکه مثل بقیه رفتار کردن است [!] یعنی مثل کسانی که کاملاً حق کار کردن و معامله کردن را دارند، و به عبارت دیگر، اطرافیان من هم حق دارند در شرایط مشابه با دیگران -که قانوناً کار می‌کنند و دست به معامله می‌زنند- برای امرار معاش خود فعالیت داشته باشند [!]…»3

محمدرضا پهلوی
محمدرضا پهلوی

امیرعباس هویدا

In any case the sovereign enter- tained some quite bizarre opinions on this subject. I have already quoted what he told my brother. In reply to Olivier Warin's remark "It is said that corruption does not preclude some members of your own entou- rage," the Shah declared, "All things are possible, but in this particular case it would not be corruption, it would simply be behaving like all the rest, in other words like people who have every right to work and do business, and who in the same circumstances would be considered to be legally quite entitled to work for a living."t

Fereydoon Hoveyda

املاک رضاشاه

نیکی آر کدی، پروفسور بازنشسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و لس آنجلس و یان ریچارد، از اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون فرانسه، در کتاب «ایران مدرن؛ ریشه‌ها و نتایج انقلاب» می‌نویسند:
پدرش ، اکثراً از راه‌های مشکوک، حدود دو هزار پارچه آبادی را تصاحب کرده بود، لذا پس از تبعید رضاشاه سروصدای زیادی در مورد برگرداندن آن املاک به صاحبان قبلی آن‌ها وجود داشت. این کار تقریباً غیرممکن به‌نظر می‌رسید، شاه در ابتدا آن زمین‌ها را در اختیار مجلس گذاشت تا مجلس به میل خود آن‌ها را منتقل سازد. اما بعداً آن‌ها را پس گرفت و برنامه‌ای در مورد فروش شخصی آن‌ها به زارعینی که روی آن زمین‌ها کشت می‌کردند به اجرا درآورد. اکثر مردم نمی‌دانستند پولی که از راه فروش این زمین‌ها به دست می‌آید تحت کنترل و اختیار شاه باقی خواهد ماند و حدود ثلث این زمین‌ها نیز در اختیار ثروتمندان نزدیک به دربار و همچنین اعضای خانواده سلطنتی قرار می‌گرفت.4

املاک پهلوی
املاک پهلوی

His father had acquired, mostly by dubious means, about two thousand villages, and after Reza Shah's abdication there was a clamor for the return of these lands to their former owners. When this appeared almost impossible the shah turned over the land to the majles for disposition, but later took it back and inaugurated his own sale of these lands to cultivating peasants. It was not widely known that the money realized from these sales remained under the shah's control or that about a third of the land was given to wealthy favorites and members of the royal family.

Nikki R.Keddie

بنیاد پهلوی

یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «ایران بین دو انقلاب» می‌نویسد:
به گفته بانکداران غربی، بنیاد پهلوی که سالانه بالغ بر ۴۰ میلیون دلار یارانه می‌گرفت، به‌عنوان حفاظ مالیاتی برای برخی از دارایی‌های پهلوی عمل می‌کرد و بدین‌وسیله «تقریباً به همه‌جای اقتصاد کشور نفوذ داشته است.» بنیاد در سال 1977م [۱۳۵۶ شمسی] سهام ۲۰۷ شرکت شامل ۸ شرکت معدنی، ۱۰ کارخانه سیمان، ۱۷ بانک و شرکت بیمه، ۲۳ هتل، ۲۵ کارخانه فلزات، ۲۵ واحد کشت و صنعت و ۴۵ شرکت ساختمانی را در اختیار داشت. به نوشته نیویورک‌تایمز، «تحت پوشش فعالیت‌های خیریه، از بنیاد به سه طریق استفاده می‌شود: به‌عنوان منبع مالی برای خانواده سلطنتی؛ به‌عنوان وسیله نفوذ در بخش‌های مهم اقتصاد ملی؛ و به‌عنوان ممرّی برای پاداش دادن به حامیان رژیم.»5

According to Western bankers, this foundation received an annual subsidy of over $40 million, functioned as a tax haven for some of the Pahlevi holdings, and thereby "penetrated almost every corner of the nation's economy." By 1977, the foundation had shares in 207 companies, including 8 mining firms, 10 cement firms, 17 banks and insurance companies, 23 hotels, 25 metal companies, 25 agrobusi- nesses, and 45 construction companies. In the words of the New York Times, "behind the facade of charitable activities, the foundation is used in three ways: as a source of funds for the royal family; as a means of exerting influence on key sectors of the economy, and as a conduit for rewards to supporters of the regime."

Ervand Abrahamian

اموال پهلوی
اموال پهلوی
املاک_رضاشاه
املاک_رضاشاه

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
سند جالبی در سال ۱۹۷۶م [۱۳۵۵ شمسی] توسط نشریه کانارد فرانسه منتشر شد. این سند ظاهرا یکی از گزارش‌های ماهانه حساب بنیاد پهلوی در یکی از بانک‌های سوئیس را که مربوط به سال ۱۹۶۲م [۱۳۴۱ شمسی] بود نشان می‌داد. در این ترازنامه درآمد اساسی بنیاد پهلوی در آن ماه یک رقم دوازده میلیون دلاری [حدود هشتاد و چهار میلیون تومان] بود که از طرف شرکت ملی نفت ایران به حساب بنیاد پهلوی واریز شده بود. هرچند هدف از چاپ این‌موضوع ناراحت کردن عمدی شاه بود ولی اعتبار این سند هرگز انکار نشد6

In this respect an interesting document was published by Le Canard Enchaîne in 1976. The document purported to show a 1962 monthly excerpt from a Swiss bank account of the Pahlavi Foundation. The main income on the balance sheet for the month was a $12 million transfer from NIOC" Although the motive for publication appeared deliberate embarrassment of the Shah, the veracity of the document has never been challenged.

Robert Graham

خانواده‌های ثروتمند

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
دلیل این امر (تأسیس بنیاد پهلوی) دو مورد است: از نظر تبلیغات سیاسی اختصاص دارایی‌ها به یک سازمان ظاهراً خیریه فشارهایی را بر شاه از جانب کسانی که دارایی‌های پهلوی را غیرقانونی یا در واقع متعلق به دولت می‌دانستند، کاهش داد و مهم‌تر از این، با انتقال این ثروت‌ها به بنیاد، شاه هنوز می‌توانست آن‌ها را در راهی که دیگر مستبدان ثروت‌شان را در آن راه صرف می‌کنند، یعنی نگاهداری خود بر اریکه قدرت مورد استفاده قرار دهد. تنها کاری که شاه کرده بود قانونی‌کردن ثروت بی‌حساب پهلوی‌ها بود.7 

The reason for this is twofold, In terms of political propaganda the divestiture of his wealth to a supposed charitable organisation relieved some pressure on the Shah from those who regarded Pahlavi assets as ill-gotten, or in reality belonging to the State, More important, by transferring his wealth to the Foundation, it could still be used for the very same purpose for which it was intended under previous monarchs to keep the Shah in power. All he did was to institutionalise the extensive wealth of the Pahlavis

Robert Graham

توزیع درآمد

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
فعالیت‌های این دفتر [دفتر مخصوص اشرف] به جز آن قسمت که مربوط به اداره بنیاد اشرف پهلوی بود، از جهات دیگر کاملاً مبهم بود. بنیاد اشرف پهلوی در آوریل ۱۹۷۶م [فروردین ۱۳۵۵ شمسی] تأسیس شد و یکی از اقداماتش اهدای ۲۵۰۰۰۰ پوند به کتابخانه کالج والدهام در آکسفورد بود.8

The activities of the bureau itself were obscure apart from running the Ashraf Pahlavi Foundation esta blished in April 1976 as a charity, which for instance donated £250,000 to Wadham College Library. Oxford.

Robert Graham

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
حساب بانکی سوئیس بنیاد، مبالغ پرداختی به ده نفر از درباریان و دو نفر دیگر را که از طریق ازدواج با خانواده در ارتباط بودند نشان می‌داد. حتی اعضای کوچک و دور از خانواده سلطنتی اکنون به یک میلیون دلار در سال نیاز دارند تا نیازهای اولیه خود را تامین کنند، بدون اینکه چیزی از هزینه‌های سرمایه‌ای مانند خانه های جدید بگوییم. [تصور بر این است که از طرف بنیاد پهلوی حتی به اعضای دور خانواده وسیع پهلوی هم، حداقل سالی یک میلیون دلار برای نیازهای اولیه‌شان، به جز کمک در سرمایه‌گذاری‌های مهم مثل خرید خانه‌های جدید و غیره کمک می‌شده‌است].9

اموال پهلوی
اموال پهلوی

The Swiss bank account of the Foundation quoted earlier showed pay ments to ten Pahlavis and two other persons associated with the family by marriage. The extent of this assistance is believed considerable, Even minor and distant members of the Royal Family were now reckoned to need $1 million a year to cover their basic needs, to say nothing of capital expenses like new houses.

Robert Graham

دیگر مطالب خواندنی

“هزینه‌کرد در دوره محمدرضاشاه”

خروج سرمایه از کشور

یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «ایران بین دو انقلاب» می‌نویسد:
در 18 سپتامبر [۲۷ شهریور ۱۳۵۷ شمسی، ۱۰ روز پس از جمعه سیاه] کارمندان بانک مرکزی فهرست ۱۷۷ تن از افراد سرشناس را که گویا بالغ بر ۲ میلیارد دلار از کشور خارج کرده بودند، منتشر کردند. این فهرست نشان می‌داد که شریف‌امامی حدود ۳۱ میلیون دلار، ارتشبد اویسی 15 میلیون دلار، نمازی ۹ میلیون دلار، آموزگار ۵ میلیون دلار، سپهبد مقدم ۲ میلیون دلار، شهردار تهران ۶ میلیون دلار، وزیر بهداری ۷ میلیون دلار و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بالغ بر ۶۰ میلیون دلار از کشور خارج کرده‌اند.

On September 18. employees of the Central Bank published a list of 177 prominent individuals who they claimed had recently transferred over $2 billion out of the country. The list claimed that Sharif Emami had transferred some $31 million, General Oveissi $15 million, Namazi $9 million, Amouzegar $5 million, General Moqadam $2 million, the mayor of Tehran $6 million, the minister of health $7 million, and the director of the National Iranian Oil Company over $60 million.

Ervand Abrahamian

پرونده مالی طرح‌های اقتصادی

فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» می‌نویسد:
میلیون‌ها دلار از سوی دولت فقط برای طراحی نقشه‌های «شهستان پهلوی» خرج شد که بنا بود به صورت يك شهرك مدرن در قلب تهران با آسمان‌خراش‌هایی تا ۶۰ طبقه بنا شود. (پروژه به دلیل سوء استفاده و اختلاس زیاد، ناچاراً متوقف گردید).

"Westernization" of life in the big towns. Western influence extended through every sphere. Millions of dollars were spent on drawing up the plans for a modem city in the center of Tehran, the "Shahestan Pahlavi," which was to contain skyscrapers going up to sixty stories. (The project was abandoned, having suf fered considerably from embezzlement.)

Fereydoon Hoveyda

فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» می‌نویسد:
بورس‌بازی مستغلات و زمین، اقتصاد ناسالمی به‌وجود آورده بود. بودجه دولت متکی به کمک‌های مالی آمریکا بود. در غیاب بانک‌ها، صاحبان مشاغل آزاد، کمبود نقدینگی خود را با وام گرفتن از تجار بازار با بهره‌های گزاف جبران می‌کردند. بیکاری مردم فزونی می‌گرفت و به دنبال آن موج ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی نیز افزایش می‌یافت. در این شرایط و تحت فشار آمریکایی‌ها که به او وعده کمک‌های بیشتری داده بودند، شاه دولت را به دست علی امینی سپرد.

estate speculation was creating an unhealthy atmosphere. The state was surviving only because of American subsidies. In the absence of banks, businessmen short of liquid cash borrowed from the merchants in the bazaar at prohibitive rates of interest. Unemployment grew. Social and political unrest increased. In this situation, and under pressure from the Americans, who promised him further aid, the Shah placed the government in the hands of Ali Amini.

Fereydoon Hoveyda

ماروین زونیس، تحلیل‌گر بین‌المللی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه شیکاگو، در کتاب «شکست شاهانه» می‌نویسد:
به نظر می‌رسید بسیاری از صاحب‌منصبان حکومتی و اعضای خاندان سلطنتی سعی می‌کنند منافع حاصل از بورس‌بازی زمین را به خود اختصاص دهند.13

Worse, it appeared to many that government officials and members of the royal family were trying to monopolize the profits to be made from land speculation.

Marvin Zonis

منابع: