کریستین دلانوا، مورخ فرانسوی در کتاب «ساواک» مینویسد:
در زندان کمیته مشترک، وضع زندگی زندانیان وحشتناک بود. روزهای اول تا هفتم زندانی را در سلولهای ۲۰/۱ در ۴۰/۲ متر روی هم تلنبار میکردند. چون جا برای نشستن و دراز کشیدن کافی نبود، آنها ناگزیر بودند سرپا بایستند، وضعی که برای آنهایی که کف پاهایشان از ضربه شلاق مجروح شده بود، بسیار دردناک بود. هر کدام در صورت دیگری نفس میکشید. اسهال خونی ناشی از غذای بد و ترس و دلهره در میان زندانیان رواج پیدا کرده بود. روی زمین فقط یک پتوی کثیف پهن شده بود.
زندانیان تنها زمانی میتوانستد -با چشم بند- به دستشویی بروند که نگهبان به آنها اجازه میداد. کف مستراحها انباشته از فضولات و نجاستاند. تمام زندان و زندانیان را بوی تعفن تهوعآوری فراگرفته است. مورد اخیر –یعنی مراقبتها و درمانهای سرسری– پیامدهایی بسیار خطرناکتر از اخلاق و رفتار حریصانه و سودجویانه بسیاری از پزشکان و بیمارستانها داشت؛
Dans la prison du Comité, les conditions de vie sont terribles. Les premiers jours, les prisonniers sont entassés cause du manque de place, ils sont obligés de se tenir debout, ce qui cause à ceux dont la plante des pieds a été frappée une ce quiera insupportable. Chacun respiriture et par doulre. La dysenterie causée par la nourriture et par la peur se répand parmi eux. A terre, une seule couverture sale. Les prisonniers ne peuvent aller aux toilettesles yeux bandes que lorsqu'un garde les y autorise. Les lieux d'aisance sont répugnants, le sol jonché d'excréments. La prison entière baigne dans une odeur nauséabonde que les prisonniers portent sur eux. Les cellules du premier étage puent davan tage que les autres. Il n'y a pas d'aération, les fenêtres sont condamnées. La vermine envahit les détenus. Beaucoup sont couverts de poux.
Christian delannoy
فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بینالملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» مینویسد:
پس از اشغال مجدد مناطق کردنشین در 1946م [1325 شمسی] توسط ارتش ایران، حزب دموکرات کردستان مخفی شد؛ طبق ادعای این حزب، در جریان سرکوب، ۱۵۰۰۰ نفر کشته شدند.2
After the Iranian army reoccupied the Kurdish areas in 1946, the KDPI went underground and it claims that up to 15,000 people were killed in the subsequent repression.
Fred E. Halliday
یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» مینویسد:
نیویورکتایمز گزارش کرد تلفات درگیریها بیش از ۳۰۰ کشته بوده است. اما شاه واقعه ۲۸ مرداد [1332 شمسی] را انقلاب بدون خونریزی و قهرمانانه مردم برای حمایت از پادشاه محبوب خود نامید.3
The New York Times estimated that the battle had left more than three hundred dead. The shah, however, praised 28th Mordad as a bloodless but heroic people's revolution to protect their beloved monarch.
Ervand Abrahamian
کریستین دلانوا، مورخ فرانسوی در کتاب «ساواک» مینویسد:
در اوایل ژوئن 1963م [15 خرداد ۱۳۴۲]، به دلیل سخنرانیهای تند آیتالله خمینی، شاه دستور دستگیری او را میدهد. نیروهای نظامی وارد حوزه علمیه [فیضیه] قم میشوند. بیمحابا به رگبار میبندند و میکشند. هیجده تن از مدرسان و طلبهها قربانی میشوند. در همین زمان مأموران ساواک و سربازان وارد بیت آیتالله خمینی شده و او را دستگیر و جبراً به تهران میبرند و زندانی میکنند.
مردمی که خواستار آزادی آیتالله خمینی بودند، به خیابانهای شهرهای بزرگ کشور هجوم آوردند. در تهران [۱۵ خرداد ۴۲] صف تظاهرکنندگانی که بهسوی مجلس حرکت میکرد، توسط نظامیان به خاک و خون کشیده میشود. شمار کشتهشدگان به صدها نفر بالغ میشد.4
Début juin 1963, devant les diatribes de Khomeiny, le shah ordonne son arrestation. La troupe pénètre dans la mosquée de Qom, tire et tue. On relève dixhuit victimes parmi les mollahs et les talabehs. Pendant ce temps des agents de la Savak et des militaires pénètrent dans la maison de Kho meiny et forcent ce dernier à les suivre jusqu'à Téhéran, où on le jette en prison.
Aussitôt des foules réclamant la libération de l'ayatollah envahissent les rues des grandes villes du pays. A Téhéran, ane manifestation qui se dirige vers le parlement est brutalement réprimée par les soldats. On dénombrera plusieurs centaines de morts.Christian delannoy
محمدعلی [همایون] کاتوزیان، عضو دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد، در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن: استبداد و شبه مدرنیسم» مینویسد:
در 6 ژوئن 1963م [15خرداد1342]، شورشهای وسیعی سراسر کشور را فراگرفت. شاه به کاخ سعدآباد رفت و چنان که روزنامه دیلی تلگراف پیروزمندانه در صفحه اول خود اعلام کرد: به سربازانش فرمان داد تا به قصد کشت شلیک کنند. قتلعام سه روز ادامه داشت تا سرانجام مردم بر آن شدند که این بار دیگر به اندازه کافی قربانی دادهاند. برآورد قابل اطمینانی از تعداد مجروحان و کشتهها در دست نیست، از جمله به این دلیل که آنها را زنده یا مرده، بهسرعت از خیابانها جمعآوری و در گورهای دستهجمعی مدفون کرده یا از هوا به دریاچه غیرقابلدسترس حوض السلطان، بین تهران و قم، انداختند. تعداد مقتولان طبق آمارهای رسمی کمتر از ۹۰ نفر (!) و بنا بر آمارهای غیررسمی بین ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ برآورد شده است. رقم مزبور برای کل کشور بایستی حداقل بالغ بر چند هزار نفر بوده باشد.
قیام ۱۵ خرداد نه صرفاً مذهبی، نه صرفاً محافظهکارانه و نه صرفاً رادیکال و دموکراتیک بود. قیام مردم بود علیه حکومت و همه گرایشها را در بر میگرفت. رهبری آن در دست پیشوایان مذهبی، خاصه، خميني بود و افرادش را بازاریان، دستفروشان، مغازهداران و صنعتگران، کارگران، بیکاران و فعالان سیاسی تشکیل میدادند. مذهب پوشش آن و ضدیت با استبداد عامل وجه مشترک بود.5
On 6 June 1963 (15 Khurdad 1342 AH), massive riots erupted all over the country withdrew to the Sa'adAbad Palace, in the northern suburbs of Teheran, and, as the Daily Telegraph's headline triumphantly put it, ordered his troops to 'shoot to kill'. The massacre continued for three days, until the people decided that they had offered enough sacrifice for that round. There exists no proper estimate of the number of those killed and wounded, if only becausedead or alive they were quickly cleared off the streets, buried in hastily dug mass graves, or dumped, from the air, into the inaccessible salt lake of Hawżi Sultan, between Teheran and Qum. The official estimates put the number of casualties below ninety (!) as against unofficial estimates of 5000 to 6000. For the country as a whole, the figure must have been at least a couple of thousand.
This was neither a purely religious, nor a purely conservative, nor a purely radical and democratic, uprising: it was an insurrection of the people against the state, and it included all of those tendencies among its participants. It was led by religious leaders, particularly Khomainī, and it was manned by the bazar community, small traders, shopkeepers and artisans, students, workers, the unemployed, and political activists. Religion was its overall cloak, and antidespotism its common denominator.Homa Katouzian
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
5 ژانویه [۱۹۷۸م/ ۱۵ دی ۱۳۵۶ شمسی] روزنامه اطلاعات، تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» مقالهای چاپ کرد و در آن به آیتالله خمینی بهعنوان مأمور بریتانیا و هندیتبار حمله کرد. مقاله، آیتالله خمینی را بهعنوان محرک آشوبهای ضد ملی پنجم ژوئن ۱۹۶۳م [۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شمسی] میدانست. این مقاله که گفته شده است به اصرار شاه توسط داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی نوشته شده بود، بر مبنای معیارهای غربی یک توهین ملایم بود.
[…] هفتم ژانویه، در اعتراض به مقاله روزنامه اطلاعات و دولت، در قم تظاهراتی برگزار شد. روز بعد، نزدیک مسجد اصلی شهر یک آشوب جدی به وقوع پیوست و مخالفین مدعی شدند که در این آشوب چند نفر کشته و ۱۲۰ نفر زخمی شده است.دو روز بعد، بالغ بر ۵۰۰۰ نفر، از همان مسجد پس از استماع سخنرانی یک روحانی که به شدت علیه دولت بود، بهطرف خانه آیتالله شریعتمداری راهپیمایی کردند. به پلیس دستور داده شده بود که اجتماع را متفرق کند، اما وقتی مردم به پلیس اهمیت ندادند، افسر فرمانده به افراد، دستور تیراندازی داد. طبق گزارش رسمی خبرگزاری پارس، در این درگیری، تعدادی کتک خوردند و ۶ نفر از جمله یک کودک کشته شد. رهبران مخالفین مدعی شدند که تعداد کشته شدگان ۳۰ نفر و مجروحین بالغ بر ۲۰۰ نفر بوده است. مهمتر از همه اینکه دو تن از ملایان بین مقتولین بود که عمامههای خونین آنها بالای در ورودی مسجد اصلی شهر آویزان شده بود. پلیس با همکاری نیروهای امنیتی، سرانجام نظم را برقرار کرد، اما همانطور که یک شاهد عینی گفت: «این یک آتشبس مرگبار بود.» 6
On January 5 the Persian newspaper Ettela'at published an article titled "Iran and the Red and Black Colonialism," which attacked Ayatollah Khomeini as "an agent of Britain and of Indian descent." It labeled him the instigator of the "antinational" riots of June 5, 1963. While the text appears only mildly abusive by Western standards, it was reportedly written by Minister of Information Dariush Homayoun at the Shah's insistence.On January 7, demonstrations protesting the newspaper article and attacking the government began in Qom. The following day a serious riot took place near the main mosque and opposition sources claimed several were killed and 120 injured. Two days later approximately 5,000 people left the same mosque after hearing a strong antigovernment sermon to march toward Ayatollah Shariatmadari's home. The police were ordered to break up the demonstration. When clubs failed to do so, the officer in charge ordered his men to fire their weapons. According to the official Pars News Agency account, several people were hit; 6 died, including a child. Opposition leaders claimed 30 were killed and over 200 injured. More importantly, two mullahs were among the dead and their bloodsoaked turbans were posted above the entry gate to the main mosque. Police, aided by security forces, eventually restored or der, but as one observer said, "It was a deadly truce."
John D.stample
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
در ۱۸ فوریه ۱۹۷۸م [۲۹ بهمن ۱۳۵۶ شمسی]، بر طبق سنت شیعیان، مراسم چهلم عزاداری شهدا در قم برگزار شد. در ۱۵ شهر از ۱۶ شهری که مراسم یادبود ترتیب داده شد، اجتماعات، صلحآمیز و کوچک بودند؛ اما در تبریز ماجرا متفاوت بود، چیزی که در این روز در این شهر اتفاق افتاد، تبریز را به الگو مسیر انقلاب ایران تبدیل کرد.
[…] شرکتکنندگان در تظاهرات ۵۰۰۰۰ نفر بودند که روز بعد نیز تظاهرات ادامه یافت و اولین برخورد آشکار و مداوم ارتش و مردم از سال ۱۹۶۳م [۱۳۴۲ شمسی] به بعد بود. آخرین ارقام رسمی نشان میداد که مقتولین 26 یا 27 نفر و مجروحین ۲۶۲ نفر بودهاند. رهبران مخالفین در تهران مدعی شدند که ۳۰۰ نفر کشته و بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ نفر زخمی شده است.7
Then, according to Shiite custom, fortiethday ceremonies mourning the "martyrs" at Qom were scheduled for February 18. There were peaceful commemorative parades in 15 of 16 cities. The one exception was Tabriz. What happened in that city that day would make Tabriz a benchmark on Iran's road to revolution. Demonstrations involving 50,000 people continued a second day, marking the first open, sustained clash between the army and civilians since 1963. Updated official figures show 26 or 27 killed and 262 wounded. Opposition leaders in Tehran claimed 300 killed and between 500 to 700 injured.
John D.stample
ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» مینویسد:
صبح روز جمعه ۸ سپتامبر [1978/ 17 شهریور ۱۳۵۷ شمسی]، طبق برنامهریزی و قرار قبلی، تظاهراتی در میدان ژاله تهران در مقابل مجلس، برای عزاداری کشتهشدگان تظاهرات قبلی در قم شکل گرفت و درگیری با نیروهای نظامی که برای متفرق کردن آنها آمده بودند، به وقوع پیوست. […] به دنبال این درگیری فرمانده نظامی به سربازان دستور آتش داد. بازهم این نکته که اولین تیرها هوایی بود یا مستقیماً بهطرف جمعیت شلیک شد روشن نیست.
به هر حال آنچه مسلم است سربازان بهطرف تظاهرکنندگان شلیک کردند و پس از آنکه گرد و غبار فرونشست، بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند.
[…] به نظر میرسید حتی دولت -و مخصوصاً شاه- از کثرت کشتهشدگان متحیر شده است.8
A demonstration had been organized and scheduled for September 8 in Jaleh Square, immediately facing the parliament, to mark mourning for some of the opposition group who had been killed in previous rioting in Qum. In short order, therefore, a confrontation shaped up in Jaleh Square between the demonstrators who had gathered there and the troops who were brought in to disperse them. After a few minutes of this, the troop commander called his forces back to a firing line and ordered them to fire their weapons. Whether the first volleys were fired into the air or whether the rifles were leveled at the crowd in the first instance is again unclear. What is clear is that the soldiers did fire into the crowd and that, by the time the smoke cleared, over two hundred demonstrators were killed. The massacre was a shock to both sides. The oppositionists seemed sobered by the force of military action; the government and particularly the shahseemed astounded by the num ber of casualties.
William H. Sullivan
Troops clashed with demonstrators in Tehran's Jaleh Square, and in a gruesome replay of June 1963 up to three thousand people were killed. The 'Iranian spring' had been brought to an abrupt end.
William H. Sullivan
فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بینالملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» مینویسد: در میدان ژاله تهران بین سربازان و تظاهرکنندگان درگیری به وجود آمد و در تکرار دلخراش واقعه ژوئن ۱۹۶۳م [خرداد ۱۳۴۲ شمسی]، نزدیک به سه هزار نفر کشته شدند. بهار ایرانی ناگهان پایانیافته بود.9
Freitag, 8. September. Maschinengewehre und vielleicht auch Bazookas. Den ganzen Tag wird geschossen. Zuweilen gehen die Truppen mit der methodischen Kälte eines Exekutionskommandos vor.
Michel Foucault
میشل فوکو، فیلسوف، جامعه شناس و مورخ فرانسوی، در یکی از نوشتههای خود که در جلد سوم از مجموعه «یادداشتها در چهار جلد» گردآوری شده است، مینویسد:
جمعه هفده شهریور [۱۳۵۷ شمسی] شلیک مسلسلها در همه روز ادامه داشته است. سربازان گاهی با خونسردی حسابشدهای به عنوان یک جوخه اعدام؛ تیراندازی میکردند.10
immediately after the confrontation at Jaleh Square began. Medical sources estimated between 200 and 400 dead. Initially the government claimed 58 deaths, but within a week increased this to 122, plus 2,000 to 3,000 wounded. By midday, September 8, opposition figures were set at 400 to 500, but rose to about 1,000 within 24 hours. Other reports mentioned 4,500 bodies; some charged that up to 20,000 people had been killed. The claims of the radicals were based on their calculations;
John D Stempel
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روان شدند. منابع پزشکی، کشتهشدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین ۵۸ نفر بودهاند؛ اما در عرض یک هفته این رقم به ۱۲۲ نفر افزایش یافت که بر این رقم بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زخمی نیز اضافه گردید. در نیمروز ۸ سپتامبر [۱۷ شهریور]، رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود، اما طی ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت. گزارشات دیگر، کشتهشدگان را ۴۵۰۰ نفر ذکر کرده است و برخی تا ۲۰۰۰۰ نفر نیز گفتهاند.
ادعای بنیادگرایان بر محاسبات خودشان مبتنی بود و ۱۲۲ کشته بیانیههای دولت، از ارقام پلیس استخراج شده بود. قبرستان بهشت زهرا، تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریفات قابل توجهی درباره ثبت ارقام تعداد قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد. پزشکانی که مدت ۳۶ ساعت کار کرده بودند، عقیده داشتند که رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی، درمان سرپایی شدهاند، برآوردی منطقی است.
استقرار حکومت نظامی در تهران و تیراندازی در میدان ژاله تأثیری مهم داشت و فضای سیاسی تهران را بهطور جدی متحول کرد.11
the government assertions of 122 dead ostensibly came from police figures. Dissidents had taken control of Tehran's BeheshteZara cemetery, the only official burial ground, so there was considerable tampering with the grave registration figures on both sides. Doctors who worked around the clock for 36 hours believe estimates of 300 to 400 dead are reasonable, with another 3,000 to 4,000 treated for injuries in hospitals and makeshift firstaid stations.The establishment of martial law and the shootings at Jaleh Square had a momentous impact and drastically changed the political landscape in Tehran.
John D.stample
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
برای اولین بار بعد از ماه ژوئن [۱۹۷۸م/ خرداد ۱۳۵۷ شمسی]، روز ۲۲ نوامبر [۱۹۷۸م/ ۱ آذر ۱۳۵۷ شمسی] تانکها در خیابانهای تهران به غرش درآمدند. از ۲۰ نوامبر تا اول دسامبر [۱۹۷۸م/ ۲۹ آبان تا ۱۰ آذر ۱۳۵۷ شمسی] تعداد بیشتری از تظاهرکنندگان -در حدود ۶۰۰ نفر- نسبت به سه ماه قبل در سرتاسر کشور طی حوادث کوچک کشته شده بودند.12
For the first time since June tanks rumbled down Tehran's streets on November 22. More demonstrators approximately 600-were killed in minor incidents throughout the country from November 20 to December 1 than in the previous three months.
John D.stample
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
در اصفهان حمله پلیس به تظاهرکنندگان در روز ۱۱ دسامبر [۱۹۷۸م/ ۲۰ آذر ۱۳۵۷ شمسی] موجب آشوبهای بزرگ روز ۱۲ دسامبر [۱۹۷۸م/ 21 آذر ۱۳۵۷ شمسی] گردید و خبرنگاران خارجی، شاهد حداقل ۴۰ کشته و ۶۰۰ زخمی بودند.13بعد از تاسوعا و عاشورا، روز ۱۴ دسامبر [۱۹۷۸م/ ۲۳ آذر ۱۳۵۷ شمسی] در ۱۲ شهر و بیش از ۲۰ شهرک، جنگهای خیابانی و تظاهرات بیشتری دوباره آغاز شد. آشوب شدید در اصفهان ادامه یافت.
در شهر نجفآباد که نزدیک اصفهان است، سربازان به مردم حمله کردند که موجب کشته شدن چند صد نفر و مجروحیت هزار نفر گردید.14
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
روزی که شاه کشورش را ترک کرد […] در استان نفتخیز خوزستان، فرماندهان پادگان به سربازان دستور دادند تا بر روی تظاهرکنندگانی که خروج شاه را جشن گرفته بودند، شلیک کنند. روزنامهنگاران خارجی گزارش کردهاند که سربازان در اهواز ۲۰ نفر را به قتل رساندند و ۲۰۰ نفر را زخمی کردند. در خرمشهر و آبادان نیز، سربازان غیرنظامیان را کشته و مجروح نمودند تا اینکه بختیار به ارتش دستور داد به سربازخانهها برگردد.15
where police attacks on demonstrators on December 11 led to major riots on December 12 in which foreign reporters witnessed at least 40 killed and 600 injured.) "After Tassua and Ashura, street fighting and more demonstrations started up again on December 14 in 12 cities and over 20 smaller towns. Severe rioting continued in Isfahan. Army troops attacked a mob in the town of Najafabad near Isfahan and several hundred were killed and about 1,000 wounded. The day the Shah left his country In oilrich Khuzistan province, garrison commanders ordered troops to fire on demonstrators celebrating the departure of the Shah. Foreign journalists in Ahwaz reported that soldiers killed 20 people and injured 200. Troops also killed and injured civilians in Khorramshahr and Abadan, until Bakhtiar ordered the army back to barracks.
John D.stample