قراردادهای نفتی ایران در شاهنشاهی پهلوی

کتاب «نبرد برای ایران (The Struggle for Iran)» نوشته دیوید پینتر (David Painter) و گریگوری برو (Gregory Brew) که در سال 2022 توسط انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی در آمریکا به چاپ رسیده است، روند تسلط قدرت‌های غربی و شرکت‌های نفتی آن‌ها بر منابع نفت ایران را مورد بررسی قرار داده و رویکرد وابسته ایران در مقابل آن‌ها را طی روندی گام به گام توضیح می‌دهد. اینجا در پهلوی گرافی، موارد مربوط به قراردادهای تحقیرآمیز نفتی با طرف‌های غربی و در نهایت، کودتای 28 مرداد و ایجاد و تثبیت مجدد روند پهلوی در ایران را، از کتاب مورد نظر مطالعه کنید.

نبرد برای ایران
نبرد برای ایران

از اوایل قرن بیستم تا دهه ۱۹۵۰، صنعت نفت ایران به صحنه‌ای برای سلطه مستقیم قدرت‌های خارجی تبدیل شد، هرچند ایران در ظاهر کشوری مستقل به ‌شمار می‌رفت. در حالی که رژیم سلطنتی پهلوی می‌کوشید چهره‌ای مدرن و مقتدر از خود به نمایش بگذارد، در عمل بارها در برابر منافع بریتانیا و ایالات متحده کوتاه آمد تا از حمایت بین‌المللی و امنیت داخلی بهره‌مند شود. مهم‌ترین دارایی راهبردی ایران، یعنی ذخایر عظیم نفت، عملاً تحت کنترل شرکت‌های بریتانیایی و بعد هم آمریکایی قرار داشت. این وضعیت پایدار که با قراردادهای یک‌طرفه، کمک‌های نظامی و مداخلات پنهانی تقویت می‌شد، حاکمیت ایران را تضعیف کرد و رابطه‌ای عمیقاً نابرابر میان رژیم پهلوی و قدرت‌های نفتی غربی ایجاد نمود.1

- In the mid-twentieth century, Iran became a geopolitical fault line where nationalism clashed with imperial power. The country’s rich oil reserves, controlled for decades by the Anglo-Iranian Oil Company (AIOC), made it a strategic prize for Britain and later the United States. The political drama that unfolded during the reign of Mohammad Reza Shah and the premiership of Mohammad Mossadegh revealed the extent to which foreign powers would go to retain dominance over Iran’s resources. The nationalization crisis of the early 1950s encapsulated a broader global struggle over the political and economic independence of the Global South during the Cold War.

Gregory Brew & David Painte

در دوران حکومت پهلوی، کشورهای غربی، به ‌ویژه ایالات متحده و بریتانیا، نفوذ چشمگیری بر میدان‌های نفتی ایران داشتند که این امر کاملاً در مقابل حاکمیت اقتصادی و سیاسی ایران قرار داشت. از جمله نشانه‌های این وضعیت، قراردادهای یک‌جانبه و سهم بسیار ناچیز ایران از سود حاصل از نفت بود که در چارچوبی گسترده‌تر از الگوی استثمار کشورهای جنوب جهانی از سوی قدرت‌های غربی قرار می‌گرفت. به طور کلی، پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاد جهانی انرژی دستخوش دگرگونی سریعی شد و نفت به مهم‌ترین منبع انرژی در جهان صنعتی تبدیل گردید. اهمیت نفت در جنگ‌های مدرن و نقش فزاینده آن در اقتصاد جهانی، همراه با پراکندگی نابرابر ذخایر نفت و تسلط شرکت‌های انگلیسی-آمریکایی، باعث شد که کنترل منابع و بازارهای نفت به عاملی تعیین‌کننده در عرصه قدرت بین‌المللی بدل شود.2

بازدید محمدرضا شاه از صنایع نفتی
بازدید محمدرضا شاه از صنایع نفتی

- During the Pahlavi era, Western countries, particularly the U.S. and Britain, wielded significant influence over Iran's oil fields, often to the detriment of Iran's economic and political sovereignty. This dynamic was characterized by unilateral agreements and a disproportionately low-profit margin for Iran, indicative of a broader pattern of exploitation of the Global South by Western powers. The post-World War II period witnessed a rapid transformation of the global energy economy, with oil becoming the industrialized world’s most important energy source.

Gregory Brew & David Painte

ریشه سلطه غرب بر صنعت نفت ایران به اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد. در سال ۱۹۰۱، ویلیام ناکس دارسی، بازرگان بریتانیایی، امتیازی از دولت قاجار دریافت کرد که به او حق انحصاری اکتشاف و استخراج نفت در بخش عمده‌ای از ایران را اعطا می‌کرد. بنابراین، افتادن نفت ایران در چنگال شرکت‌های غربی از امتیازنامه دارسی در سال ۱۹۰۱ آغاز شد و در دوران رضاشاه به شکل گسترده‌تری ادامه یافت. این امتیاز اختیارات وسیعی به دارسی می‌داد، از جمله ساخت خط لوله، پالایشگاه و زیرساخت‌های لازم، آن هم با نظارت حداقلی ایران. طبق این قرارداد، ایران تنها ۱۶٪ از سود سالانه را دریافت می‌کرد، که در مقایسه با منافع عظیم دارسی و بعدها شرکت نفت ایران و انگلیس (AIOC) بسیار ناچیز بود. دولت ایران در مدیریت، قیمت‌گذاری یا تولید نفت، نقش چندانی نداشت. این امتیاز، که به ‌شدت به نفع دارسی تنظیم شده بود، زمینه را برای تسلط بلندمدت بریتانیا بر منابع نفتی ایران فراهم کرد.3

سازه‌های نفتی ایران در قدیم
سازه‌های نفتی ایران در قدیم

- The roots of Western dominance in Iran's oil industry can be traced back to the early 20th century. In 1901, William Knox D'Arcy, a British businessman, obtained a concession from the Qajar government that granted him exclusive rights to explore for and extract oil in most of Iran. This concession granted D'Arcy sweeping control, including the right to build pipelines, refineries, and other infrastructure, with minimal Iranian oversight. It stipulated that Iran would receive only 16% of the annual profits, a small fraction compared to the benefits reaped by D'Arcy and later the AIOC. The Iranian government had little say in the management or pricing of the oil.

Gregory Brew & David Painte

این سلطه و استثمار علیه منابع ملی ایران در سال ۱۹۳۳ با شدت بیشتر ادامه یافت. زمانی که رضاشاه امتیازنامه دارسی را با شرکت نفت انگلیس و پارس (APOC)مورد بازنگری قرار داد. اگرچه این قرارداد در داخل کشور به‌ عنوان دستاوردی ملی معرفی شد، اما در واقعیت، کنترل بریتانیا بر نفت ایران را تا سال ۱۹۹۳ تمدید ‌کرد. در این قرارداد، بندهایی گنجانده شده بود که مانع از فسخ یک‌جانبه می‌شد و به شرکت APOC اختیار گسترده‌ای برای تعیین قیمت و حجم تولید می‌داد، در حالی که ایران از هرگونه دخالت معنادار در مدیریت شرکت محروم بود. بخش عمده‌ای از متن نهایی را رئیس بریتانیایی شرکت، سر جان کدمن، تدوین کرده بود و رضاشاه با وجود مخالفت برخی وزرا، آن را بی‌درنگ پذیرفت.4

- Reza Shah’s efforts to renegotiate the D’Arcy concession with the Anglo-Persian Oil Company (APOC) in the early 1930s culminated in the 1933 agreement. Although marketed as a national triumph, the deal extended British control over Iranian oil until 1993 and introduced clauses that prohibited unilateral cancellation. Iran received minor increases in revenue but remained excluded from the company’s operational decisions. The terms prioritized British corporate interests and laid the legal groundwork to resist future nationalization. This concession, which was highly favorable to D'Arcy, laid the foundation for British control over Iran's oil resources for decades to come.

Gregory Brew & David Painte

محمدرضا ساه در حال امضا کردن
محمدرضا ساه در حال امضا کردن
امتیازنامه دارسی
امتیازنامه دارسی

بنابر مفاد قرارداد اولیه و قراردادهای بعدی شرکت نفت انگلیس و پارس (APOC)، که بعدها به شرکت نفت ایران و انگلیس (AIOC) تغییر نام داد، کنترل ایران بر منابعش به ‌شدت محدود شد و حجم بیشتر سود، روانه بریتانیا می‌شد. این در حالی بود که قرار بود شرایط مالی بهتری برای ایران فراهم شود!
این قرارداد بعدها به یکی از نمادهای استثمار و سلطه امپریالیستی در سراسر جهان بدل شد و موجی از انتقادات ملی‌گرایانه را برانگیخت. قرارداد ۱۹۳۳ نمونه بارزی از این وضعیت وابستگی بود که سلطه بریتانیا را تثبیت و منافع بسیار اندکی برای ایران در نظر می‌گرفت. این قرارداد همچنان شرایط نابرابر پیشین را برای انگلیسی‌ها حفظ کرد، و حاکمیت ایران بر نفتش محدود باقی ماند، در حالی‌که این AIOC بود که کنترل تولید و قیمت‌گذاری را در دست داشت. این قراردادهای ناعادلانه به یکی از عوامل اصلی نارضایتی عمومی و رشد احساسات ملی‌گرایانه در ایران تبدیل شدند. کار به جایی رسیده بود که مکس ترنبورگ، مشاور آمریکایی دولت رزم‌آرا در خصوص مسائل نفتی و اقتصادی، موضع سرسختانه و غیرقابل‌قبول شرکت AIOC را در آن دوران علناً محکوم کرد.5

- The Anglo-Persian Oil Company (APOC), later renamed the Anglo-Iranian Oil Company (AIOC), was formed to manage this concession. The terms of the initial agreement and subsequent agreements severely limited Iran's control over its own resources and ensured that the majority of the profits flowed to Britain. The 1933 agreement, for instance, solidified British control and offered minimal returns to Iran. The 1933 agreement extended the AIOC's concession until 1993, further limiting Iran's ability to control its oil resources for decades. It maintained the unfavorable profit-sharing terms and gave AIOC significant control over production levels and pricing, with little Iranian input
- The terms of these agreements were so unfavorable to Iran that they became a major source of contention and fueled nationalist sentiments. Max Thornburg, economic advisor to Razmara, described the "obdurate attitude" of AIOC and their "deplorable" stance in light of world circumstances.

Gregory Brew & David Painte

یکی از آشکارترین جلوه‌های این بهره‌کشی و استثمار عیان، توزیع ناعادلانه سودهای حاصله بود. همان‌طور که ذکر شد، در حالی که شرکت AIOC و دولت بریتانیا درآمدهای کلانی از نفت ایران کسب می‌کردند، سهم ایران بسیار ناچیز بود. در بازه ۱۹۳۲ تا ۱۹۵۰، اختلاف فاحشی میان سود AIOC و درآمد ایران وجود داشت که نشان‌دهنده نابرابری شدید در قراردادها بود. این شکاف مالی باعث نارضایتی گسترده و رشد جنبش‌های ملی‌گرا در ایران شد که هدف‌شان بازپس‌گیری کنترل منابع طبیعی کشور بود.6

- One of the most glaring examples of this exploitation was the unequal distribution of profits. While AIOC and the British government reaped substantial financial benefits from Iranian oil, Iran itself received a meager share. AIOC's profits and the British government's tax revenues from Iranian oil dwarfed the payments made to Iran. For example, from 1932 to 1950, the disparity between AIOC's profits and Iran's earnings was substantial, clearly illustrating the unfavorable terms imposed on Iran. This financial imbalance fueled resentment among Iranians and contributed to the rise of nationalist movements that sought to reclaim control over the country's natural resources. The details of the profit-sharing arrangements, where Iran's share was significantly less than half of AIOC's in some periods, highlight the extent of the exploitation.

Gregory Brew & David Painte

در برخی دوره‌ها، سهم ایران از سود حتی به نصف سود شرکت AIOC هم نمی‌رسید، در حالی‌که عربستان سعودی در همان دوران به یک قرارداد پنجاه-پنجاه با طرف انگلیسی دست یافته بود. به طور کلی، سود شرکت AIOC در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم به ‌شدت افزایش یافت: از ۸.۵ میلیون پوند در ۱۹۴۶ به ۴۰.۵ میلیون پوند در ۱۹۴۸ و بیش از ۱۰۰ میلیون پوند در ۱۹۵۰؛ اما درآمد ایران هیچ تغییری نکرد و پایین باقی ماند. این حاشیه سود ناچیز، ایران را از درآمدهایی محروم ساخت که می‌توانست صرف توسعه اقتصادی، پروژه‌های زیرساختی و برنامه‌های اجتماعی شود. در نتیجه، ایران از نظر اقتصادی عقب ماند و فاصله آن با کشورهای توسعه‌یافته بیشتر شد.7

- The terms of the agreement were far less favorable than the "golden gimmick" in Saudi Arabia, where profits were split fifty-fifty. AIOC's profits rose steeply in the post-war years, from £8.5 million in 1946 to £40.5 million in 1948, and over £100 million in 1950, while Iran's revenues lagged far behind.

Gregory Brew & David Painte

وضعیت میدانی نیز عمق این سلطه خارجی را آشکارتر می‌ساخت. در خوزستان، جایی که فعالیت اصلی شرکت نفت انجام می‌شد، کارکنان بریتانیایی در اقامتگاه‌های لوکس و جدا از جامعه زندگی می‌کردند، در حالی که کارگران ایرانی حتی از حقوق اولیه، مسکن مناسب و دستمزد کافی محروم بودند. در سال ۱۹۵۰، حدود ۸۰ درصد از کارگران ایرانی شرکت نفت حتی از خانه‌های سازمانی برخوردار نبودند.
مقامات بریتانیایی همچنین با پرداخت رشوه به نمایندگان مجلس، دستکاری در رسانه‌ها و تأثیرگذاری بر فضای سیاسی، در روند تصمیم‌گیری کشور دخالت مستقیم داشتند. این ساختار بهره‌کشی، اگرچه در ظاهر یک فعالیت اقتصادی بود، اما در عمل شباهت کامل به سیستم اداره مستعمرات داشت.8

باردید خارجی‌ها از شرکت نفت ایران
باردید خارجی‌ها از شرکت نفت ایران

- The structure of AIOC operations in Khuzestan resembled colonial rule. British staff lived in isolated luxury while Iranian workers endured squalid conditions. In 1950, 80% of the local workforce lacked even company housing. Meanwhile, AIOC bribed Majlis deputies and manipulated the Iranian press to maintain influence. This stark inequality fueled Iranian nationalism and deep resentment against British imperialism masked under the guise of economic partnership.

Gregory Brew & David Painte

پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده جایگزین بریتانیا به‌ عنوان قدرت مسلط در ایران شد. سیاستمداران آمریکایی از محمدرضا شاه نه به‌دلیل کارآمدی یا مقبولیت او، بلکه به‌ عنوان متحدی ضدکمونیست حمایت می‌کردند. در قبال این حمایت‌های سیاسی و نظامی، شاه کاملاً در خدمت منافع استراتژیک، به‌ ویژه در حوزه انرژی آمریکا قرار گرفت. سیاست نفتی و مسیر توسعه اقتصادی ایران تحت تأثیر اولویت‌های ژئوپلیتیکی آمریکا شکل گرفت و با وجود شعارهای استقلال‌طلبانه، رژیم پهلوی در تصمیمات مهم اقتصادی و نفتی، بارها در برابر خواست قدرت‌های خارجی کوتاه آمد.9

- After World War II, the United States chose to support Mohammad Reza Shah as a bulwark against Soviet expansion, valuing his anti-communist stance. U.S. military and economic aid tied the shah’s regime to Western strategic objectives. Despite his ambition to appear as a modernizing monarch, Mohammad Reza Shah presided over a system where the real economic sovereignty of Iran—especially in the oil sector—was subordinated to Western corporate and geopolitical interests.

Gregory Brew & David Painte

ایالات متحده نیز در موضوع نفت ایران، به ‌ویژه در چارچوب جنگ سرد، نقش مهمی ایفا کرد. هرچند در ابتدا آمریکا مستقیماً همانند بریتانیا در استخراج نفت نقش نداشت، اما در تلاش بود نفوذ غرب در ایران حفظ شده و مانع از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شود. آمریکا به این نتیجه رسیده بود که ملی شدن صنعت نفت، واقعیتی غیرقابل انکار است.
حمایت عمومی از ملی شدن و تنفر از بریتانیا آن‌چنان عمیق بود که تهدید به تحریم نفت ایران نه‌تنها بی‌اثر، بلکه برای اقتصاد جهانی نیز خطرناک تلقی می‌شد. با این همه همکاری آمریکا و انگلیس در آن دوره در جهت مقابله با اقدامات ایران تدریجاً افزایش یافت.10

بازدید محمدرضا شاه از صنایع نفتی
بازدید محمدرضا شاه از صنایع نفتی

- US Involvement and Cold War ContextThe United States also played a significant role in the Iranian oil drama, particularly in the context of the Cold War. While the U.S. was not as directly involved in oil extraction as Britain, it sought to maintain Western influence in Iran and prevent the country from falling under Soviet control. The U.S. believed that nationalization had to be accepted as an accomplished fact. Public support for nationalization and hatred for the British ran so deep that “threats to boycott Iran” would be ineffective and could threaten access to refined products from the Abadan refinery, which were “irreplaceable” in the global oil economy.

Gregory Brew & David Painte

- The US saw Iran as a crucial strategic asset in the Cold War, bordering the Soviet Union and possessing vast oil reserves. Maintaining a pro-Western government in Iran was seen as essential to containing Soviet expansion and ensuring access to vital oil supplies for the West.
- The U.S. involvement was driven by a combination of factors, including its strategic interest in the region, its desire to support its ally Britain, and its concern over the potential for Soviet influence in Iran. American policymakers like Acheson and Nitze were willing to make concessions to restart Iran’s oil industry; the companies were resistant to upsetting the pre-nationalization status quo.
- The US also sought to prevent the spread of communism and viewed Mosaddeq's nationalization as a potential step towards Soviet influence.

Gregory Brew & David Painte

این سیاست با منافع شرکت‌های نفتی غربی همسو بود و دولت آمریکا نیز از تلاش‌های آنان برای حفظ دسترسی به نفت ایران پشتیبانی می‌کرد. شرکت‌های نفتی آمریکایی نمی‌خواستند وضعیت پیش از ملی‌سازی را برهم بزنند. از طرفی، از نگاه آمریکا، ایران به ‌دلیل هم‌مرزی با شوروی و برخورداری از منابع عظیم نفتی، یک دارایی راهبردی در جنگ سرد به‌شمار می‌رفت.
حفظ حکومتی طرفدار غرب در ایران، راهبردی برای مهار نفوذ شوروی و تضمین دسترسی غرب به نفت بود. در نتیجه، ایالات متحده نگران گسترش کمونیسم بود و ملی‌سازی نفت توسط مصدق را گامی در مسیر نفوذ شوروی در ایران تلقی می‌کرد.11

برای بریتانیا، نفت ایران ستون فقرات اقتصاد استرلینگ و امپراتوری بود. برخی از سیاست‌گذاران بریتانیایی از دست دادن ایران را فاجعه‌ای بزرگ‌تر از استقلال هند می‌دانستند. برای آمریکا هم البته وضعیت ایران و مداخله در آن، در کشورهایی چون گواتمالا (۱۹۵۴) و شیلی (۱۹۷۳)، برای مداخله‌های آتی الگو شد. چراکه در آن نقاط هم حفاظت از منابع طبیعی به اندازه ملاحظات ایدئولوژیک برای آن‌ها اهمیت داشت. شرکت‌های نفتی آمریکایی که اصلاً مایل نبودند منابع نفتی ایران را از دست دهند نیز می‌ترسیدند که احتمالاً رویکرد استقلال‌طلبانه ایران به کشورهای دیگر نیز سرایت کند.12

- For Britain, Iran’s oil was essential to sustaining the pound sterling and financing the empire. British policymakers feared losing Iran more than they had feared Indian independence. For the U.S., the crisis served as a precedent for covert interventions against nationalist governments, as seen later in Guatemala (1954) and Chile (1973). In both cases, control over natural resources was as important as ideological alignment.

Gregory Brew & David Painte

حضور مردم در خیابان‌ها برای ملی شدن صنعت نفت
حضور مردم در خیابان‌ها برای ملی شدن صنعت نفت
تظاهرات مردم برای دکتر مصدق
تظاهرات مردم برای دکتر مصدق

با این اوصاف، در میانه قرن بیستم، ایران به نقطه‌ای حساس در ژئوپلیتیک جهانی بدل شده بود؛ در آن دوره ملی‌گرایی با نفوذ قدرت‌های امپریالیستی در تضاد قرار گرفت. در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰، با شدت گرفتن روند ملی‌گرایی در ایران، اعتراضات برای بازنگری در قرارداد با AIOC افزایش یافت.
محمد مصدق، نخست‌وزیر ملی‌گرای ایران، در سال ۱۹۵۱ به قدرت رسید و صنعت نفت ایران را ملی کرد؛ اقدامی که با مخالفت شدید بریتانیا روبرو شد. استقرار حاکمیت قانون بر مبنای قانون اساسی مشروطه ۱۹۰۶ و استقلال سیاسی کشور در زمره اولویت‌های او قرار داشت. مصدق به دنبال دستیابی به آینده‌ای برای ایران بود که در آن هیچ قدرت خارجی حق دخالت نداشته باشد و تنها اراده مردم مبنای اداره کشور باشد. از دیدگاه او و هوادارانش، ملی شدن نفت نقطه پایانی بر سلطه امپریالیستی محسوب می‌شد.
در پاسخ، بریتانیا در ابتدا صادرات نفت ایران را تحریم کرد، دارایی‌های ایران را مسدود ساخت و شکایاتی در مجامع بین‌المللی علیه ملی شدن مطرح نمود. ایالات متحده که ابتدا موضعی میانجی‌گرایانه داشت، در نهایت به ‌سبب نگرانی از این وضعیت در جهت مقابله با منافع خود، به حمایت از بریتانیا گرایش یافت. شرکت‌های نفتی و مقامات آمریکایی که نگران از دست دادن نفوذ خود در جهان جنوب بودند، در کنار بریتانیا تلاش کردند دولت مصدق را یا به عقب‌نشینی وادارند یا سرنگون سازند. دولت بریتانیا به رهبری چرچیل و ایدن مصمم بود جایگاه AIOC را بازگرداند، حتی اگر مستلزم سرنگونی دولت ایران باشد.13

- The emergence of Mohammad Mossadegh as a populist and constitutionalist leader signaled a shift in Iranian politics. In 1951, backed by public opinion and the Majlis, Mossadegh led the nationalization of the oil industry, aiming to assert economic sovereignty and reduce monarchical dominance. His government represented a rare experiment in liberal constitutionalism in the Middle East, directly challenging both domestic elites and foreign powers.
- Britain’s reaction was swift and punitive. It imposed a boycott on Iranian oil, froze Iranian assets, and pursued legal action in international forums to reverse nationalization. Initially ambivalent, the United States shifted towards supporting Britain as fears of destabilization mounted. American oil companies, wary of losing influence in the Global South, backed British efforts, and both nations aimed to force Mossadegh into submission or out of office.
- The British government, under Churchill and Eden, was determined to restore the position of the AIOC, even if it meant overthrowing the government in Iran.

Gregory Brew & David Painte

نقطه اوج مداخله غرب در نفت ایران، کودتای ۱۹۵۳ بود که با همکاری آمریکا و بریتانیا انجام شد و منجر به سرنگونی مصدق شد. مصدق در پی پایان دادن به سلطه شرکت‌های خارجی و بازگرداندن حاکمیت ایران بر منابع خود بود. در مجموع، اتفاقات سیاسی در دوران سلطنت محمدرضا شاه و نخست‌وزیری مصدق نشان داد قدرت‌های خارجی تا چه اندازه برای حفظ تسلط خود بر منابع ایران آماده مداخله بودند. در آن دوره، در کنار تلاش‌های بریتانیا، پس از آنکه دولت آیزنهاور به این نتیجه رسید که مصدق حاضر به هیچ‌گونه مصالحه‌ای نیست، مجوز اجرای کودتایی تحت هدایت سازمان سیا صادر شد.14
جریان ملی شدن صنعت نفت در اوایل دهه ۱۹۵۰ نمادی از کشمکش گسترده‌تری محسوب میشد که در جنوب جهانی، جهت استقلال سیاسی و اقتصادی و بیرون آمدن از سلطه خارجی در جریان بود. نکته دیگر اینکه، نبرد همزمان بر سر نفت ایران از سوی غربی‌ها و رقبایشان، در دوران پهلوی، صرفاً ناشی از یک اختلاف اقتصادی نبود؛ بلکه تقابل ژئوپلیتیکی پیچیده‌ای بود که مسیر حاکمیت ملی ایران و سرنوشت جنگ سرد را تحت تأثیر قرار داد. اقدامات مصدق در اوایل دهه ۱۹۵۰، برای ملی‌ کردن صنعت نفت ایران، منافع تثبیت‌شده امپراتوری بریتانیا را به چالش کشید و توازن ظریفی را که اساس آن، کنترل غرب بر منابع انرژی ایران بود را بر هم زد. این موضوع به یکی از رویدادهای سرنوشت‌ساز در مبارزات ضداستعماری در آن برحه تبدیل شد.15

- In August 1953, the CIA and British MI6 orchestrated Operation Ajax, a covert coup that overthrew Mossadegh and reinstated full royal authority under Mohammad Reza Shah. General Fazlollah Zahedi was installed as Prime Minister. The coup, executed through a coalition of military, clerical, and royalist forces, ended Iran’s democratic experiment and ensured Western control over Iranian oil for another generation.

Gregory Brew & David Painte

در اوت ۱۹۵۳، سیا با همکاری MI6 بریتانیا عملیات مخفیانه‌ای موسوم به «آژاکس» را برای سرنگونی مصدق اجرا کرد. این کودتا با پشتیبانی نیروهای نظامی و سلطنت‌طلبان داخلی انجام شد و به برکناری مصدق و بازگشت کامل قدرت به محمدرضا شاه انجامید. ژنرال فضل‌الله زاهدی به نخست‌وزیری منصوب شد و تجربه دموکراسی نوپا و استقلال طلبی در ایران به پایان رسید. عملیات آژاکس، در مجموع شامل تأمین مالی، سازماندهی تظاهرات و دست‌کاری سیاست داخلی ایران توسط CIA و MI6 بود.16
این کودتا، که با عملیات پنهانی و نفوذ سیاسی همراه میشد، نه‌تنها فرایند ملی‌سازی را معکوس کرد، بلکه کنترل غرب بر نفت ایران را تحکیم و حکومت استبدادی شاه را هم تثبیت نمود. آمریکا و بریتانیا ملی‌سازی را تهدیدی برای منافع اقتصادی خود و گامی به ‌سوی نفوذ شوروی می‌دانستند.
در این خصوص، سازمان سیا حتی برنامه آموزش و تسلیح نیروهای قشقایی را برای جلوگیری از کودتای حزب توده ناکافی تلقی می‌کرد. کودتای 28 مرداد نقطه عطفی در مسیر سیاسی ایران بود و الگویی نوین از تغییر رژیم با پشتیبانی غرب ایجاد کرد. در ادامه، پس از کودتا، توافقی حاصل شد که ایران را وادار به پذیرش شرایطی ناعادلانه، از جمله پرداخت غرامت قابل‌توجه به AIOC کرد.17

پس از کودتا، توافقی جدید میان ایران و مجموعه‌ای از شرکت‌های بین‌المللی نفتی حاصل شد که تحت عنوان «کنسرسیوم» صنعت نفت ایران را اداره می‌کردند. هرچند این توافق به‌ ظاهر مالکیت ایران بر نفت را به رسمیت می‌شناخت، در عمل کنترل غرب بر تولید و توزیع نفت ادامه یافت. در واقع در راستای اجرای آن، کنترل تولید، مدیریت، قیمت‌گذاری و صادرات و موارد دیگر به ائتلافی از شرکت‌های غربی، از جمله بریتیش پترولیوم و پنج شرکت بزرگ آمریکایی واگذار شد.
ایران حتی در ساختار مدیریتی شرکت مجری کنسرسیوم نماینده‌ای نداشت و تصمیم‌گیری‌های کلیدی در لندن و نیویورک صورت می‌گرفت. شرایط این قرارداد به ‌گونه‌ای بود که شرکت‌های غربی همچنان از منافع نفت ایران بهره‌مند می‌شدند و سهم ایران همچنان محدود باقی ماند. شاه نیز به ‌تدریج نظامی خودکامه بنا نهاد که با تکیه بر درآمد نفت و حمایت آمریکا، نهادهای دموکراتیک و مخالفان را سرکوب کند.18
 

- In August 1953, the CIA and British MI6 orchestrated Operation Ajax, a covert coup that overthrew Mossadegh and reinstated full royal authority under Mohammad Reza Shah. General Fazlollah Zahedi was installed as Prime Minister. The coup, executed through a coalition of military, clerical, and royalist forces, ended Iran’s democratic experiment and ensured Western control over Iranian oil for another generation.
- The coup, which involved covert operations and political maneuvering, not only reversed this nationalization but also solidified Western control over Iranian oil and entrenched the Shah's authoritarian rule.
- The U.S. and Britain viewed Mosaddeq's nationalization as a threat to their economic interests and a potential step towards Soviet influence in Iran. The CIA recognized that plans to train and arm guerillas from the Qashqa'i tribe were “insufficient to prevent a Tudeh coup”.

Gregory Brew & David Painte

توافق‌نامه کنسرسیوم سال ۱۹۵۴، با وجود اینکه ظاهراً بر مالکیت ایران صحه می‌گذاشت، عملاً سلطه غرب بر منابع نفتی ایران را حفظ کرد. از اینجا تسلط بیشتر در دست آمریکایی‌ها قرار داشت. طرح ارائه‌شده توسط هوور شامل «نفی نسبی ملی‌سازی» بود. شرکت‌هایی چون AIOC، رویال داچ شل، جِرسی استاندارد (تحت مالکیت جان راکفلر که بعدها به شرکت اکسون تبدیل شد)، سوکنی، سوکال (بعدها به شرکت شورون تبدیل شد)، تگزاس در این کنسرسیوم حضور داشتند این قرارداد به شرکت‌های عضو، حق بهره‌برداری از منابع نفت ایران، یک قرارداد ۲۵ ساله، و سهم تضمینی از نفت ایران را اعطا می‌کرد.
هرچند این توافق نسبت به قرارداد قبلی با AIOC تا حدودی بهتر بود، اما همچنان کنترل غالب را برای غرب حفظ می‌کرد و مانع از آن می‌شد که ایران به ‌طور کامل از ثروت نفتی خود بهره‌مند شود و تنها جنبه‌های ظاهری و شکلی در آن رعایت شده بود.19

باردید خارجی‌ها از تجهیزات نفتی
باردید خارجی‌ها از تجهیزات نفتی

- Consortium Agreement and Continued ControlFollowing the coup, a new agreement was reached that established a consortium of international oil companies, including AIOC and several U.S. firms, to operate the Iranian oil industry. While this agreement nominally restored Iranian ownership of its oil, it effectively maintained significant Western control over its production and distribution. The terms of the consortium agreement ensured that Western companies continued to benefit from Iranian oil, while Iran's share of the profits remained relatively limited. The 1954 consortium agreement, while appearing to acknowledge Iran's ownership, ensured continued Western dominance over its oil resources.
- Hoover's plan entailed a “partial negation of nationalization”. The consortium included not only AIOC but also Royal Dutch Shell, Jersey Standard, Socony, SOCAL, the Texas Company, and Gulf. The final agreement gave the consortium companies operating control of the oil fields, a 25-year contract, and a guaranteed share of the oil.

Gregory Brew & David Painte

جزئیات این قرارداد نیز بیان‌گر ضعف موقعیت ایران بود. نمایندگان ایران خواستار ثبت قانونی شرکت‌های کنسرسیوم در داخل کشور بودند تا حاکمیت حقوقی ایران حفظ شود، اما این درخواست رد شد. بریتانیا بر ثبت شرکت در لندن تأکید داشت تا پیوستگی حقوقی با شرکت پیشین (AIOC) حفظ گردد، و آمریکا نیز ساختار مشارکت را طوری طراحی کرد که امکان بهره‌برداری مالیاتی برای شرکت‌های خود در داخل آمریکا فراهم شود.
در نهایت، ایران تحت فشار شدید، به توافقی تن داد که بدون هیچ‌گونه مشارکت مؤثر در مدیریت منابع، و فقط درآمدی محدود برای کشور داشت. پذیرش این قرارداد از سوی شاه، به ‌معنای پایان رسمی جنبش ملی شدن نفت بود. اگرچه در سخنان عمومی همچنان بر استقلال تأکید می‌شد، در واقع ایران بار دیگر سیستم نفتی را پذیرفته بود که توسط شرکت‌ها و دولت‌های خارجی اداره می‌شد. در ازای این عقب‌نشینی، شاه از حمایت نظامی و سیاسی غرب برخوردار شد، اما این حمایت بهای سنگینی داشت: واگذاری حاکمیت اقتصادی کشور به طرف غربی. ایالات متحده این رویکرد را با استدلال‌هایی نظیر تضمین ثبات سیاسی و امنیت انرژی توجیه می‌کرد؛ اهدافی که کاملا استقلال ملت ایران را زیرپا می‌گذاشت.20

- The settlement after the coup forced Iran to accept unfavorable terms, including significant compensation to AIOC.
- The 1954 agreement was a carefully choreographed return to foreign domination. The Majlis, packed with loyalists, passed the deal overwhelmingly. Under the agreement, Iran's share of profits was fixed, but foreign firms controlled all aspects of production, refining, pricing, and export. The shah’s signature legitimized a regime where Iran received revenues but had no say in the strategic management of its most vital resource.
- To ensure the shah’s cooperation and consolidate the new order, the U.S. increased military and economic aid dramatically. Assistance packages tied Iran’s military development to American oversight, creating a dependent and loyal regime. In this context, control over oil was not merely economic—it was political leverage that defined the shah’s relationship with the West and ensured suppression of domestic dissent.
- Iran under the Pahlavis—especially post-1953—was a state deprived of meaningful control over its most strategic industry. Despite nominal independence, the country functioned within a Western-imposed oil order that prioritized foreign profits over national welfare. The nationalization movement was crushed not because it failed economically, but because it posed a political threat to empire. The consequences of this foreign-imposed economic model would echo into the 1979 revolution and beyond.

Gregory Brew & David Painte

در دهه‌های بعد، رژیم پهلوی با اتکا به درآمدهای نفتی که زیر نظارت بیگانگان تولید می‌شد، حکومت استبدادی خود را تحکیم کرد. به جای توسعه نهادهای فراگیر، دولت بر سرکوب، تمرکز قدرت و توزیع رانت تکیه داشت. خشم عمومی نه‌تنها ناشی از سرکوب و فشار سیاسی، بلکه از مشاهده بی‌عدالتی در بهره‌برداری از ثروت ملی بود. در نتیجه فاصله بین منابع عظیم کشور و فقر مردم، به محور اصلی اعتراضات بدل شد. 21

- The Pahlavi regime’s authoritarianism was rooted in oil revenue that flowed under foreign stewardship. The shah, propped up by U.S. arms and funds, dismantled democratic institutions and repressed opposition. His regime became a textbook example of a petro-autocracy—ostensibly modern, yet fundamentally dependent and controlled. The illusion of sovereignty masked the reality of external dominance over the nation’s most valuable asset.
- The Iranian public viewed the 1953 coup as a blatant example of Western intervention and exploitation, a view that has shaped Iranian political discourse and foreign policy for decades.

Gregory Brew & David Painte

دیگر مطالب خواندنی

“رازهای پنهان سلطنت پهلوی”

منابع: