دیوید لی (David Leigh) و راب ایوانز (Rob Evans) دو ژورنالیست بریتانیاییتبار، در سال 2007 در وبسایت مجله معتبر گاردین مقالهای با عنوان مقاله «شاه ایران» (Shah of Iran) منتشر کردند. نویسندگان در این مقاله با ذکر مواردی مستند، به صورت مختصر وضعیت بغرنج و افسارگسیخته فساد در دوره محمدرضا پهلوی در ایران را توضیح میدهند. موضوع قابل توجهی که به آن هم اشاره میشود این است که دولتهای آمریکا و انگلیس که در اقدامات جنایتکارانه و وحشیانه شاه دخیل بودهاند و به او کمک میکردند، از این فسادها و نظام سوءاستفاده در آن دوره نیز بینصیب نبودهاند. همچنین شرکتهای مرتبط با آنها با پرداخت رشوه، قراردادهای پرسودی را با رژیم او منعقد میکردند. در ادامه متن و ترجمه این مقاله را در پهلوی گرافی بخوانید.
محمدرضا پهلوی در بین سالهای 1941 تا 1979 حاکم ایران و معروف به «شاه» بود. او در سال 1919 به دنیا آمد و جانشین پدرش که در طول جنگ جهانی دوم از همکاری با متفقین خودداری کرده بود، شد. متفقین پدرش را مجبور به کنارهگیری از تاج و تخت کردند و شاه جدید (محمدرضا) به آنها اجازه داد که هرکاری میخواهند انجام دهند. شاه یک دیکتاتور طرفدار غرب بود. در اوایل دهه 1950 نبرد قدرت بین او و نخست وزیرش، محمد مصدق که یک ملیگرای پرشور بود، درگرفت.
- Mohammed Reza Pahlavi was the king of Iran, known as the Shah, between 1941 and 1979. Born in 1919, he succeeded his father, who had refused to cooperate with the allies during the second world war. The allies forced his father off the throne and the new Shah allowed them to do what they wanted.
- The Shah was a pro-western dictator. In the early 1950s there was a struggle for power between him and the prime minister, Mohammad Mosaddeq, a fervent nationalist.
.David Leigh, Rob Evans
هنگامی که شاه مجبور به فرار از ایران شد، انگلیس و آمریکا برای سرنگونی مصدق و بازگرداندن مهره خود به قدرت، کودتایی را تدارک دیدند. شاه رئیس رژیمی سرکوبگر و وحشی بود که از طریق سرویس امنیتی بدنام و منفور «ساواک» اعمال قدرت میکرد. او در تمام دوره زعامت خود کاملاً تحت حمایت دولتهای بریتانیا و آمریکا بود. بسیاری از ایرانیان، از حکومت استبدادی و فساد گسترده و افسارگسیخته در سرتاسر حکومتش ناراحت و خشمگین بودند.
- When the Shah was forced to flee the country, the British and American governments financed a coup to overthrow Mosaddeq and restore their man to power. The Shah ran a brutally repressive regime, enforced by the notorious Savak secret police. He was backed all the way by the British and American governments.
- But many Iranians were angered by his autocratic rule and the spectacle of rampant corruption throughout his government.David Leigh, Rob Evans
کارناوال فساد در ایران تحت رهبری شاه به قدری واضح و آشکار بود که حتی دیپلماتهای بریتانیایی مستقر در آنجا را هم به ستوه آورده بود. آنها هر روزه شاهد اخذ رشوه بودند. اما واضح است که اکثر آنها کاملاً از اینکه دولت خودشان در این فساد نقش داشته و در آن سهیم است، بیخبر بودهاند.
- The carnival of corruption was so conspicuous inside the Shah's Iran that it was bound to trouble Britain's own diplomats stationed there. They saw bribery every day. But many of them no doubt simply failed to grasp that their own government was implicated.
David Leigh, Rob Evans
مطمئناً، فرد وابسته نیروی دریایی بریتانیا در تهران، که گزارشی در مورد فروش احتمالی ناوهای جنگی تهیه کرد، در این خصوص کمی خوشبین و سطحینگر بوده است. از نظر او: «مهمترین و تاثیرگذارترین عامل در ایران، همان مسئله همیشگی سوءاستفادهها و اختلاسها است. طبق اعلام شاه، تمامی معاملات در حوزه دفاعی باید به صورت دولت با دولت باشد تا انگیزههای فساد را از بین ببرد. تا جایی که اطلاع داریم، بریتانیاییها در این زمینه درستکار هستند، اما شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد بقیه (ایرانیها) چنین نبوده و حتی افسران عالیرتبه نیروی دریایی هم پاکدست نیستند… البته این به آن معنا نیست که ما هم باید به این رویه ناسالم روی بیاوریم».
- Certainly, Britain's naval attache in Tehran, who wrote a report on possible warship sales, emerges as a naive figure: "The most potent [influence] is the perennial Iranian problem of graft. The Shah has said that all defence deals are to be on a government-to-government basis to eliminate inducements. So far as is known, the British play square, but there is much evidence that others do not and that even the admirals are not clean ... It is not, of course, suggested that we should descend to this unhealthy practice."
David Leigh, Rob Evans
سرگرد دیوید راندل، (Major David Randel) از همکاران او در ایران است، که میزان درستکاری او کمتر و اما نسبتا آگاهتر از شرایط بود. راندل، از رسته مخابرات نیروهای سلطنتی بریتانیا در سفارت، به عنوان دستیار لستر سافیلد (Lester Suffield) برای سازمان فروش تجهیزات دفاعی بریتانیا فعالیت میکرد و (به قول وکیلش) «دلیلی نمیدید که سهم خود را از این معاملات با رژیم شاه نگیرد».
- Somewhat less upright - and rather more knowing - was one of his army colleagues in Iran, Major David Randel. Randel, of the Royal Corps of Signals, was working in the embassy as an aide to Lester Suffield for the Defence Sales Organisation, and (in his lawyer's words), he "saw no reason why he should not get his share".
David Leigh, Rob Evans
تانکهای چیفتین (Chieftain) به بیسیم نیازمند بودند. نیروهای مسلح ایران قبلاً تجهیزات آمریکایی داشتند که امکان تبدیل و ارتقا آنها وجود داشت؛ بنابراین شرکت انگلیسی پلسی (Plessey) اقدام به عرضه محصول خود کرده بود.
- The Chieftain tanks needed radios. The Iranian armed forces already had US equipment that could be converted. And the British firm Plessey was pitching its own product.
David Leigh, Rob Evans
اما به لطف کمکها و همدستی راندل، راکال (Racal)، شرکت الکترونیکی قدیمی تحت مالکیت سر ری براون (Sir Ray Brown)، بود که هنرهای ظریف رشوه دادن و فساد در ایران را به خوبی فرا گرفته بود. راکال به شاپور ریپورتر که همه جا حاضر بود، وصل شد و به عنوان رشوه یک انعام 255,000 پوندی به او داد، که احتمالاً بخشی از آن را به شاه بدهد و مقداری هم برای خود نگه دارد. پس از آن همانطور که انتظار میرفت، قرارداد 4.5 میلیون پوندی نصب بیسیم در تانکهای جدید شاه با یکی از شرکتهای تابعه راکال منعقد شد.
- But thanks to Randel's assistance it was Racal, Sir Ray Brown's old electronics firm, that was educated in the correct arts of bribery. Racal was directed to the ubiquitous Shapoor Reporter and tipped an extra £255,000 into his pockets, some supposedly for the Shah and some to keep for himself. A Racal subsidiary was duly awarded the £4.5m contract to install the radios in the Shah's new tanks.
David Leigh, Rob Evans
راندل، همانطور که در نظر داشت، «سهم خود را به دست آورد». در واقع، مدیر فروش شرکت راکال، فرانک نوردین (Frank Nurdin)، طی قرار ملاقاتش با سرگرد راندل در یک میخانه، یک کیف خالی را با کیفی که حاوی اسکناس های 25000 پوندی بود، مخفیانه عوض کرد و سهم او را پرداخت.
- Randel, as he had intended, "got his share". Racal's sales director, Frank Nurdin, met the major in a pub and furtively swapped an empty briefcase for one containing £25,000 in notes.
David Leigh, Rob Evans
این همان چیزی بود که هارولد هوبرت (Harold Hubert)، رئیس قبلی سرگرد راندل در وزارت دفاع بریتانیا، ، آن را «شیرینی» یا همان زیرمیزی مینامید و «شیرینی» این معامله بود که الهامبخش راندل بود. پس از این، او شغل جدید رشوهگیری را شروع کرد.
- It was what the major's old boss back at the Ministry of Defence, Harold Hubert, would no doubt have termed a "douceur" - a sweetener. And the sweetness of this transaction gave Randel ideas. He embarked on a career of soliciting further bribes.
David Leigh, Rob Evans
این کار در نهایت موجب نابودی و فلاکت او شد. این ماجرا توضیح و گواهی بود از اینکه ویروس فساد با چه سرعتی میتواند فرد را درگیر کند و زمانی که او را مبتلا کرد، و در ادامه چقدر میتواند مسری باشد و در همه جا پخش شود. راندل تنها مقام دولتی بریتانیایی که در این فضای فاسد قصد داشت «سهم خود را بگیرد» نبود. در نهایت مردم ایران دیگر نتوانستند شاه را تحمل کنند. اقدامات او مخالفتهای گستردهای را از سوی اقشار مختلفی از جمله دانشجویان، روشنفکران، رهبران مذهبی و کارگران صنعتی برانگیخت.
- This was eventually his undoing. It was a demonstration of how quickly the virus of corruption could be caught - and once caught, how contagiously it spread. Randel was far from the only British government official in this corrupt atmosphere who would set out to "get his share". Eventually the Iranians could stomach the Shah no more. He provoked widespread opposition in disparate sectors, such as students, intellectuals, religious leaders and industrial workers.
David Leigh, Rob Evans
در ژانویه 1979 او مجبور به ترک ایران شد و حکومتی تحت رهبری اسلامگرایان به جای او آمد. شاه خانه به دوش شد و از مکزیک به ایالات متحده، پاناما و سپس به مصر رفت و در جولای 1980 در همانجا درگذشت.
- In January 1979 he was forced to leave Iran and replaced by an Islamist-led government. The Shah led a peripatetic life, moving from Mexico to the US, Panama, then Egypt, where he died in July 1980.
David Leigh, Rob Evans