کشوری ثروتمند اما توسعه‌نیافته، ایران 1974

ثروتمند اما توسعه نیافته، ایران به دنبال قدرت بیشتر

بخش ویژه نیویورک تایمز در ژوئن 1974 به بررسی شرایط و اوضاع ایران در دوره پهلوی، به ویژه پس از انقلاب سفید می‌پردازد و مسائلی از جمله دستیابی به ثروت زیاد در عین عدم تخصیص متوازن آن، بوروکراسی فاسد و ناکارآمد، استفاده از شیوه فشار، سرکوب و استبداد توسط محمدرضا پهلوی علیه مخالفانش و توجه به ظواهر و جلوه‌های عوام‌فریب توسعه به جای اصلاح و ترمیم اساسی مشکلات را در این راستا برمی‌شمرد. نویسنده این بخش جیمز کلاریتی (James Clarity) است که اعلام می‌کند برنامه‌ها و طرح‌های شاه غیرواقع‌بینانه و بدون درنظرگرفتن ضعف‌های داخلی و وابستگی‌های خارجی است.

ایران فقیر و در ظاهر قدرتمند
ایران فقیر و در ظاهر قدرتمند

شکوه ظاهری و فقر واقعی ایران در عصر پهلوی

ایران، جایی که تمدن در آن شکوفا شد در حالی که اروپا در بربریت به سر می‌برد، در زمان پهلوی به کشوری تبدیل شد که حتی قادر به تامین نیازهای اساسی خود هم نبود. حاکم ایران، شاه محمدرضا پهلوی، با اطمینان کامل دم از شکوه و بزرگی ایران می‌زد! آن هم در حالی که 70 درصد مردم بی‌سواد و فقط 60 درصد قادر به تامین نیازهای اولیه‌شان بودند؛ همچنین صدها روستا بدون پزشک وجود داشت. این در حالی بود که درآمدهای نفتی به خزانه ملی سرازیر می‌شد ولی نفعی به حال مردم نداشت.
با وجود اینکه آمارها حاکی از وضعیت نامساعد و وخیم بودند، دولت اعلام می‌کرد که اقدام به رفع بی‌سوادی و فقر نموده است. حدود 50 سال پیش؛ درآمد سرانه 1000 دلاری، کمتر از نصف میزان درآمد در بسیاری از مناطق استانی بود. در واقع، درآمدها تنها در تهران، جایی که به نظر می‌رسد تعداد موتورسواران جوان از تعداد گدایان بیشتر است، افزایش یافت. گفته می‌شود که برخی از ایرانیان تحصیل‌کرده و مرفه که سال‌ها ساکن در خارج از کشور بودند، در این زمان به فکر بازگشت به وطن خود افتادند. شاه و دولتش برای امید دادن به مردم در داخل کشور نیز، تقریباً هر روز اعلام می‌کردند که مازاد بر 32 میلیارد دلار تخصیص‌یافته برای اجرای برنامه توسعه پنج ساله‌، هزینه‌های بیشتری انجام خواهند داد.
مدت زیادی شاه ادعا می‌کرد که برنامه‌هایی برای بازسازی کشور در نظر دارد. اما زمانی که ظاهراً او پول کافی داشت، با مشکل پمپاژ این حجم از پول به اقتصاد، بدون ایجاد تورمی فاجعه‌بار رو‌به‌رو شد. شاه با استفاده از کنترل مستبدانه امور در ایران و درآمدهای هنگفت نفتی، اقدام به اصلاح و بازنگری اساسی دولت خود، و همچنین گستره برنامه‌های بلندپروازانه‌اش برای این کشورِ ثروتمند اما توسعه‌نیافته، کرد.

انقلاب سفید، رویای تبدیل ایران به قدرت جهانی با چالش‌های داخلی و وابستگی خارجی

هدف از بازسازی، تسریع و گسترش برنامه‌های اجتماعی و اقتصادی بود که از نظر شاه، ایران را به سمت تبدیل شدن به «تمدنی بزرگ» سوق می‌داد. چشم‌انداز موردنظر شاه برای ایران، از طریق اجرای برنامه‌هایی که او آن را «انقلاب شاه و مردم (The Shah and People Revolution)» نامید، بدین صورت بود که کشور را ابتدا به قدرت مسلط خاورمیانه و جنوب آسیا، و بعد هم در خط مقدم عرصه بینالمللی به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ جهانی تبدیل کند. این در حالی صورت می‌گرفت که ایران باید مواد غذایی، ماشین‌آلات، مهندسان و تکنسین‌های متخصص، و همچنین هواپیما، تانک، توپ‌خانه و کشتی‌های جنگی موردنیاز خود را از بیگانگان وارد می‌کرد.
اما جالب است بدانید انقلاب شاه شامل مجموعه‌ای از طرح‌ها بود که او اذعان داشت دارای جهت‌گیری سوسیالیستی هستند. و همچنین او تاکید می‌کرد که در راستای اجرای آن، فرصت‌های زیادی هم به سود اقتصاد سرمایه‌داری به وجود خواهد آورد. اصلاح و تغییر شکل دولت و برنامه‌ها در خلال این انقلاب، شامل توصیه‌هایی جهت ارائه اختیارات بیشتر به مقامات منطقه‌ای برای اجرای تصمیمات دولت بود. البته این بدان معنا نیست که شاه کنترل بلامنازع خود در امور ملی را کاهش داده باشد. به عنوان یک پادشاه مشروطه، که از نظر قانونی و سیاسی قدرت انحلال پارلمان و برکناری نخست وزیر را در اختیار دارد، انتظار می‌رود که او عملاً سلطه مطلق خود را حفظ کرده باشد. منتقدان شاه می‌گویند که او حاکمی ستمگر بود که مخالفان سیاسی خود را زندانی و اعدام می‌کرد. شاه ایران اما اعتقاد داشت که تنها توطئه‌گران خطرناک زندانی، و فقط تروریست‌ها اعدام می‌شوند.

سلطه مطلق شاه و عدم بکارگیری توده مردم

واکنش مردم ایران به شاه و برنامه‌هایش در دو دسته حس خوشبینی و امیدواری جدید و ترس سنتی تقسیم می‌شد. این نگرش‌ها با درک این نکته که به استثناء برخی وقفه‌های پیش‌بینی‌نشده، هرآنچه شاه بگوید همان می‌شود (و نظر مردم اهمیتی ندارد)، تعدیل می‌شود. او به مدت 33 سال شاه بوده و حداقل از دو سوء قصد هم جان سالم به در برده بود. وی علاوه بر داشتن قدرت سیاسی، از نظر ایرانی‌های متدین، امین و حافظ زندگی مردم براساس اصول تشیع، که مذهب اکثریت مسلمانان ایران است، در نظر گرفته می‌شود. علاوه بر این، نیروهای اطلاعاتی که با نام مخفف ایرانی ساواک شناخته می‌شدند، نیز بودند. بر اساس گزارش‌های موثق، این نیروی دولتی در تمامی سطوح در ایران نفوذ کرده و افرادی که به طور بالقوه مخالف حکومت در نظر گرفته می‌شدند را تحت نظر داشت.
به همین دلایل، روشن‌فکران، دانشجویان، تجار و مقامات دولتی ایران به ندرت شک و تردید و شبهات خود در مورد شاه را با کسی، به جز مورد اعتمادترین دوستان خود در میان می‌گذاشتند و عملاً هرگز با خارجی‌ها صحبت نمی‌کردند. همچنین به نظر می‌رسید که خود شاه نیز شخصاً بر این امور نظارت دارد. تصویر او در حالی‌ که بر روی تپه‌ای ایستاده، و با ابرهایی در پشت سرش و لباس پیشاهنگی ژست گرفته و با غرور در کنار خانواده‌اش لبخند می‌زند، همه جا روی دیوارهای دفاتر، ویترین مغازه‌ها، پشت پیشخوان‌ها، در رستوران‌ها و هتل‌ها آویزان شده بود. تصاویر او در تهران به مراتب بیشتر از تصاویر لنین در مسکو یا تصاویر نیکسون در دفاتر پستی آمریکا قابل رویت بودند.

شکاف طبقاتی در ایران عصر پهلوی

به گفته یکی از دیپلمات‌های غربی: «آخرین جایی که می‌توان متوجه شد که چه چیزی در ذهن دانشجویان می‌گذرد، دانشگاه تهران است». با این حال، کاملاً مشخص است که ثروت در ایران، حداقل در شهرها، افزایش یافت. در تهران، ساخت ساختمان‌های اداری و آپارتمانی جدید با رنگ‌های خاکستری و خرمایی به سرعت رشد کرد اما به دلیل کمبود سیمان در عرصه جهانی، چندان موفقیت‌آمیز عمل نکرد. این رفاه و رونق جدید در اشکال دیگری نیز ظهور یافت. ازجمله خیابان‌هایی که گاه و بیگاه مملو از اتومبیل می‌شدند و موتورسواران را وادار می‌کردند که با سرعت کمتر در پیاده‌روها و از میان عابران پیاده حرکت کنند.
رستوران‌ها و کاباره‌های اروپایی گران‌قیمت با خواننده‌ها و رقاصه‌هایی از انگلستان و آمریکا پر شده بودند. همچنین نمایش‌های اپرا و باله اروپایی و موسیقی مجلسی و خشونت فیلم‌های هیجان‌انگیز وسترن که به زبان فارسی دوبله شدند هم وجود داشت. به طور کلی برنامه‌های مفصلی هم برای نوسازی زاغه‌های جنوب تهران در میان بود. در آن دوره بسیاری از مردم، در امتداد جاده پر دست‌انداز، باریک و پرخطر تهران به اصفهان، هنوز در خانه‌ها و کلبه‌های گلی زندگی می‌کردند. همچنین به ندرت آنتن‌های تلویزیونی به چشم می‌خورد و کمتر کسی در خانه‌اش تلویزیون داشت. از جمله مشخصه‌های طبیعی زندگی در بین شهرها، غالباً تپه‌های خشک، قهوه‌ای رنگ و بیابانی است که در نهایت به دریاچه نمک بزرگی منتهی می‌شود. در اصفهان، خانه‌های ساده و خاکی‌رنگ فقرا در فاصله کوتاهی از رنگ آبی نفیس مساجد کاشی‌کاری‌شده و همین‌طور رنگ آبی فیروزه‌ای گران‌قیمتِ نصب شده بر روی طلاجات که در ویترین مغازه‌ها هستند، قرار دارد.

فقر در ایران
فقر در ایران
فقر مردم ایران
فقر مردم ایران
عشایر زمان پهلوی
عشایر زمان پهلوی

درآمد نفتی، بوروکراسی و فساد، خلاصه‌ای از چالش‌های توسعه در زمان پهلوی

امیدهای فراوان برای دستیابی به آینده‌ای پربارتر در این کشور، وابسته به درآمدی است که از زمان افزایش قیمت نفت به این کشور رسید. ایران در زمان محمدرضا پهلوی، حدود یک میلیارد دلار در ماه از مشتریان نفتی خود دریافت می‌کرد. اگرچه این پول بازنگری‌های برنامه‌ریزی‌شده شاه را ممکن ساخت، اما مشکل توزان‌بخشی به پیشرفت در مقابل تورم را هم تشدید کرد. پول جدید ایران (درآمد ملی 4 میلیارد دلاری در سال گذشته که انتظار می رود به 20 میلیارد دلار افزایش یابد) نیاز فوری به ایجاد ساختار بوروکراسی به مراتب کارآمدتر از آنچه تاکنون در ایران وجود داشته را ایجاد نمود. برای چندین دهه‌، سطوح میانی، پایین‌دستی و گاهاً بالاتر از دولت، مملو از افرادی بود که با پارتی و رابطه استخدام شدند. همچنین افرادی که نه‌تنها کار زیادی انجام نمی‌دادند، بلکه همان کار اندک را هم با صرف زمان زیاد انجام می‌دادند.
شاه در تلاش برای تغییر این وضعیت، هفت وزیر کابینه را عوض کرد، برخی را در پست‌های دولتی جابه‌جا کرد و چند وزیر جدید را هم به لیست وزاری دولت اضافه نمود. او ظاهراً با برکناری فرمانده و دو افسر ارشد پلیس در ماه گذشته، به دلیل اختلاس، کارزار جدیدی را برای مهار فساد اداری آغاز کرد. نظم و سیاق جدید دولت همچنین شامل تمرکززدایی، افزایش سخت‌گیری و استحکام برنامه‌ریزی و مدیریت مالی، و همسویی مجدد وزارت‌خانه‌ها و ادارات دارای تداخل است. دکتر جمشید آموزگار، وزیر سابق دارایی و نماینده اصلی ایران در سازمان کشورهای صادرکننده نفت، به عنوان محرک و سازمان‌دهنده اصلی جدید در دولت، کاملاً از شاه و نخست وزیرش امیرعباس هویدا حرف‌شنوی داشت.

تلاش‌ برای اصلاحات در ایران

دکتر آموزگار به عنوان مدیری عالی شناخته می‌شود، در دانشگاه تهران و کرنل تحصیل کرده است. او به عنوان وزیر جدید کشور، وظیفه ساده‌سازی ساختار بوروکراسی، نظارت بر انتخابات محلی و پارلمانی و اجرای پیشنهادهای مربوط به تمرکززدایی را بر عهده داشت.
هویدا نیز، که 9 سال در سمت نخست‌وزیری فعالیت داشته، تلاش می‌کرد تا دولت را به اقدام و عمل تشویق نماید. شاه با سفر در اطراف سرزمین خشک و غبارآلود خود (با مساحتی تقریباً به اندازه تمامی کشورهای بازار مشترک اروپا) از تمامی 33 میلیون شهروند ساکن ایران خواست برای تحقق اهدافی که او برای آنها تعیین کرده، تلاش کنند. شاه 54 ساله ایران، در سفرهای خود عظمت گذشته را به یاد ایرانی‌ها انداخت. اینکه 2500 سال پیش امپراتوری ایران از شبه قاره آسیا تا شمال آفریقا و جنوب شرق اروپا امتداد داشته است. او البته این هشدار را می‌دهد که همین حالا باید پایه‌های صنعتی ایران ایجاد شود؛ زیرا ذخایر نفتی ایران برای همیشه دوام نخواهد داشت. شاه تخمین می‌زند که این ذخایر حدوداً 30 تا 60 سال دیگر تمام می‌شوند. در حالی ‌که وعده‌های او نویدبخش بهشت نیست و به طور مشخص غذا، بیمارستان، مسکن، کالاهای مصرفی و بهبود کلی مشکلات کشور را ترسیم می‌کنند.
شاه اخیراً طی سخنرانی در یکی از کمیته‌های ملی که وظیفه بررسی مسائل و مشکلات ایران را به عهده دارد، گفت: «سال‌ها قبل از اینکه ذخایر نفت تمام شود، ما به تمدن بزرگ خود دست یافته‌ایم. هرکس باید سهم و نقش خود را ایفا کند، مخصوصاً در تولید؛ اگر نتوانیم تولید کنیم ورشکست می‌شویم؛ یعنی تمدن بزرگی که برای رسیدن به آن تلاش کرده‌اید، ناگهان بعد از 10 یا 15 سال به فقر و عقب‌ماندگی تبدیل می‌شود.»

دیگر مطالب خواندنی

“رازهای پنهان سلطنت پهلوی”