سیاست مهار آمریکا در ایران

چگونه آیزنهاور و سیا باعث سقوط دموکراسی و تقویت نظامی فاسد در ایران شدند؟

دکتر الی هالیدی (Ellie Holliday) استاد دانشگاه کنتاکی در رشته روابط بین‌الملل است که در سال 2013 در مجله Ex-Patt مربوط به دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌الملل پترسون (Patterson School of Diplomacy and International Commerce) مقاله‌ای نوشت که در پهلوی‌گرافی مطالعه می‌کنید. هالیدی در این مقاله می‌گوید سیاست مهار آمریکا و دخالت این کشور در امور داخلی ایران که منجر به تقویت حکومت مستبد پهلوی شد، عامل اصلی این است که مردم ایران، آمریکا را به عنوان دشمن خود در نظر می‌گیرند.
در این نوشته اقدامات انجام‌شده توسط سیا در ایران و میراث ماندگار آن‌ها در این ‌خصوص که چگونه دولت آیزنهاور و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، یک دولت دموکراتیک را سرنگون کردند و شهروندان یک کشور را در معرض سال‌ها حکومت دیکتاتوری قرار دادند، مورد بررسی قرار می‌دهیم. حکومتی که توسط خود آمریکا روی کار آمد و همواره از سوی آن حمایت شد.

در ادامه میراث این اقدامات، یا بهتر است بگوییم تأثیرات بعدی دخالت سیا را تجزیه ‌و تحلیل خواهیم نمود، به ‌ویژه اینکه چگونه استقرار رژیم‌های دیکتاتوری منصوب آمریکا در کشورهایی (از جمله ایران) مستقیماً به رویدادهایی مانند انقلاب منجر شد. در حقیقت سیاست‌های آن منجر به استقرار نظام‌های دیکتاتوری‌، از جمله رژیم ظالمی شد که چندین دهه باعث رنج و مصیبت مردم ایران بود. این در حالی است ‌که روایت مشهور می‌گوید که آیزنهاور با خیرخواهی به دنبال استفاده از اقدامات مخفیانه برای محافظت از شهروندان جهان سوم در برابر کمونیسم بوده است. استراتژی مهار، به ‌عنوان راهبرد اصلی در دوران جنگ سرد، بر این فرض متمرکز بود که اتحاد جماهیر شوروی به دنبال گسترش امپراتوری خود بوده و رژیم‌های سیاسی را که در مقابل ایدئولوژی آن‌ها قرار می‌گیرند، سرنگون می‌کند. همان‌طور که جورج کنان (George Kennan)، پایه‌گذار اصلی استراتژی «مهار»، بیان می‌کند: «روشن است که عنصر اصلی تمامی سیاست‌های ایالات متحده آمریکا در قبال اتحاد جماهیر شوروی باید مهار طولانی‌مدت، صبورانه اما محکم و هوشیارانه در برابر تمایلات توسعه‌طلبانه روسیه باشد».

کودتای سیا علیه نخست‌وزیر محبوب ایران

17 مارس 2000، مادلین آلبرایت (Madeleine Albright)، وزیر امور خارجه آمریکا، در جمع گروهی در هتل Omni Shoreham واشنگتن سخنرانی کرد و گفت: «در سال 1953، ایالات متحده آمریکا نقش مهمی در هماهنگی و سازماندهی طرح سرنگونی نخست وزیر محبوب ایران، محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش در این مورد به دلایل استراتژیک قابل توجیه است، اما این کودتا به وضوح یک عقب‌گرد برای توسعه سیاسی ایران بود. اکنون به راحتی می‌توان دریافت که چرا همچنان بسیاری از ایرانیان از این مداخله آمریکا در امور داخلی خود ناراضی هستند». در حالی که بیانیه او خیلی رنگ‌ و بوی عذرخواهی از طرف آمریکا برای دخالت در کودتا نداشت، اما شرمسار‌ترین موضع‌گیری آمریکا در قبال این مداخله تا به امروز، و حدود 50 سال پس از استقرار یک نظام دیکتاتوری در ایران بود. با این حال، از نظر مردم ایران این بهانه‌های ضعیف نمی‌تواند توجیه مناسبی برای رویدادهای سیاسی انجام شده توسط آمریکا در کشور خود، که هنوز هم پیامدهای آن را احساس می‌کنند، باشد.

کودتا
کودتا

حمایت از دیکتاتوری برای مقابله با کمونیسم!

دوایت دی. آیزنهاور در سال 1953 با این وعده که تلاش دولت قبل برای جلوگیری از گسترش کمونیسم به سایر کشورها را ادامه خواهد داد، به ریاست جمهوری آمریکا رسید. پایبندی وفادارانه او به این «سیاست مهار» منجر به درک تهدید کمونیستی در ایران و اقدامات بعدی برای سرنگونی دولت منتخب مردم شد. با این حال، آن‌چه از سوی آمریکایی‌ها به عنوان کمونیسم در نظر گرفته می‌شود، صرفاً یک جنبش ملی‌گرایانه است که به دنبال اصلاح کشور خود، توسط سیاست‌مداران چپی رهبری شد. به جای جلوگیری از گسترش کمونیسم، استفاده آیزنهاور از سازمان اطلاعات مرکزی سیا در سرنگونی دولت محمد مصدق، در واقع به تقویت و تکامل یک رژیم وحشیانه و دیکتاتوری منجر شد که سال‌ها باعث آزار مردم ایران بود. کودتای 28 مرداد ایران، نمایشی از استفاده بیش از حد از سیا است که مشخصه استراتژی کلان «مهار» جنگ سرد بود.

سند NSC-68 چگونه سیاست‌های آمریکا را شکل داد؟

آوریل 1950، سیاست مهار از سیاست‌های صرفاً دیپلماتیک به اقدامات نظامی تحت راهبری سند NSC-68گسترش یافت؛ سندی محرمانه که بر این باور تأکید داشت که هدف اتحاد جماهیر شوروی سرنگونی نهادهای آزاد در سراسر جهان است. این سند بیان می‌کند که برای اعمال سیاست‌های لازم جهت مبارزه با کمونیسم، یک ارتش قوی به عنوان ضامن اصلی امنیت ملی آمریکا و همچنین پس‌زمینه‌ای غیرقابل انکار برای اجرای سیاست «مهار» نیاز داریم. با آغاز گفتمان اغراق‌آمیز در مورد موضوع جنگ سرد، NSC-68 از زبان آخرالزمانی برای توصیف مسائل موجود بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده استفاده و ادعا می‌کند که در صورت گسترش کمونیسم، احتمالاً آمریکا و تمام تمدن غرب به زودی نابود می‌شود. این ادبیات منجر به تعهد شدید دولت نسبت به راهبرد مهار و ترس آیزنهاور از گسترش کمونیسم شد.

آژانس اطلاعات مرکزی
آژانس اطلاعات مرکزی

ترجیح آیزنهاور برای استفاده از اقدامات پنهان و آژانس اطلاعاتی این کشور برای مبارزه با گسترش کمونیسم به بهترین وجه در گزارش دولیتل به تصویر کشیده شده است. برای جلوگیری از نظارت کنگره بر سیا، آیزنهاور کمیته نظارتی را منصوب کرد که مستقیماً به او گزارش می‌داد. رئیس این کمیته، جیمز دولیتل (James Doolittle)، گزارشی به همین نام نوشت که عقاید خود آیزنهاور مبنی بر اینکه ایالات متحده آمریکا باید از تاکتیک‌های جاسوسی مخفیانه برای ازبین‌بردن دشمنانش استفاده کند، در آن منعکس شده بود. کنترل شدید آیزنهاور بر سیا، معرف خط‌مشی موردنظر او در این زمینه بود: استفاده از سیا و تاکتیک‌های مخفیانه برای مبارزه با گسترش کمونیسم با استفاده از هر وسیله‌ای که لازم باشد. این مورد دستورالعمل کودتاهای تحت حمایت سیا در ایران بود.

تلاش انگلیسی‌ها برای برکناری مصدق

همان‌طور که در طول تاریخ مدرن قابل‌ مشاهده است، پول و منابع، مشوق‌های اصلی مداخله دولت‌های خارجی در یک کشور هستند. در مورد تمایل و گرایش ایالات متحده آمریکا نسبت به امور ایران، در دهه 1950 نیز همین اصل صادق بود. محمد مصدق، رهبر ملی‌گرای منتخب مردم، بلافاصله پس از روی کار آمدن در سال 1951، صنعت نفت ایران را ملی کرد. ملی‌سازی چیزی که قبلاً تحت کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران قرار داشت، برای بریتانیا قابل تحمل نبود. انگلیسی‌ها حاضر به سازش نشدند و غرامتی را که مصدق برای از دست دادن دسترسی آن‌ها به منابع ارائه کرد، نپذیرفتند. در اکتبر 1952، مصدق کلیه روابط دیپلماتیک خود را با بریتانیا قطع کرد؛ وینستون چرچیل که مجدداً به عنوان نخست وزیر انگلیس و آیزنهاور هم به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده بود، مقدمات لازم را برای تغییر وضعیت در ایران فراهم نمودند. در ماه بعد، نمایندگان اطلاعات بریتانیا با اعضای دولت آیزنهاور برای همکاری و مشورت در مورد طرحی برای اعمال نفوذ در ایران ملاقات کردند. نمایندگان اطلاعات انگلیس به جبران از دست دادن منابع نفتی خود، اقدام سیاسی مشترکی را جهت برکناری مصدق از قدرت به عنوان پیشنهاد مطرح کردند. مارس 1953، والتر بدل اسمیت (Walter Bedell Smith) معاون وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد که دولتش دیگر نمی‌تواند اقدامات مصدق در جریان ملی کردن نفت را تایید کند. در ادامه، تظاهرات گسترده‌ای در ایران در حمایت از مصدق برگزار شد که بیشتر از طرف حزب توده، به عنوان طیف مسلط کمونیست‌های ایران تحریک می‌شد. دولت آمریکا به دلیل همراهی مصدق با این کمونیست‌ها، بودجه یک میلیون دلاری را در فروردین 1332 تصویب کرد تا وی را به هر وسیله‌ای از قدرت کنار بزند. در ادامه مصدق مجموعه‌ای از تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرد که موجب مخالفت بیشتر آمریکا با او شد. او حکومت نظامی اعلام نمود و قدرت را از شاه گرفت. وقتی انگلیسی‌ها سرانجام با سهم 50 درصدی از شرکت نفت موافقت کردند، مصدق در عوض ۵۰ میلیون دلار غرامت طلب کرد. در پاسخ، انگلیس و آمریکا ژنرال فضل الله زاهدی را به عنوان حامی اصلی کودتا علیه مصدق انتخاب کردند. طرح آنان که با عنوان TPAJAX شناخته می‌شد، قرار بود با کارزار بدنام‌سازی و تخریب چهره مصدق، جهت کاهش قدرت و اعتبار او در داخل کشور آغاز شود. فرض اصلی این طرح خیلی ساده بود: «شاه باید متقاعد شود که بریتانیا و ایالات متحده آمریکا از او حمایت می‌کنند و می‌خواهند ایران را در برابر خطر کمونیسم شوروی محافظت کنند، و این امر مستلزم برکناری مصدق از قدرت است.» متعاقباً سیا هم شاه را متقاعد کرد که زاهدی را به عنوان رئیس جدید دولت انتخاب کند.

محمد مصدق در میان مردم
محمد مصدق در میان مردم
آیزونهار و محمدرضا پهلوی
آیزونهار و محمدرضا پهلوی

سرنگونی مصدق و بازگشت شاه به قدرت توسط سیا

برنامه این بود که اگر این طرح به موفقیت نمی‌رسید، سیا با یک کودتای نظامی شاه را به قدرت برگرداند. کمپین بدنام‌سازی آمریکا و انگلیس به دلیل کنترل آن‌ها بر بیشتر روزنامه‌های ایران و استفاده از پروپاگاندا علیه مصدق موفقیت‌آمیز بود. زمانی که سیا در ماه آگوست بخش محوری برنامه خود برای دستگیری مصدق را به دستور شاه (که مجبور به امضای قرارداد با آن‌ها شده بود) اجرا کرد، مصدق در جریان ماجرا قرار گرفته و آماده بود. او ستوان زاهدی را دستگیر کرد و دستورات شاه را غیرقانونی اعلام کرد. با این حال، این پایان TPAJAX نبود. سازمان سیا اقدام به تولید مصاحبه‌ای ساختگی با زاهدی نمود و دستورات شاه را در مطبوعات ایران منتشر و همچنین از اقدامات شاه دفاع کرد. علاوه بر این، آیزنهاور از اغتشاش‌گران مزدور برای به راه انداختن اعتراضات خشونت‌آمیز استفاده کرد. در نهایت در 28 مرداد 1332 محمد مصدق در منزلش دستگیر شد و شاه به ایران بازگشت. ماجرای کودتای سازمان سیا در ایران با دستگیری مصدق متوقف نشد. پیامدهای ناخواسته این مداخله در سال‌های پس از کودتا به‌ دفعات خود را نشان داد. شاه بلافاصله پس از بازگشت به قدرت، حکومتی ظالمانه و فاسد را بنا نهاد. مجلس ایران با آن کودتا منحل و بی‌اعتبار شد، مجلسی که مصدق با تقلب در انتخابات به نفع خود از آن بهره برد و از این طریق تنها وزرایی که بیشتر طرف او بودند را منصوب کرد. آمریکا به حمایت از رژیم شاه ادامه داد، به‌ خصوص به این خاطر که از صادرات نفت ایران سود می‌برد. شاه نیز به دنبال ارتقا و گسترش ارتش ایران بود و روابط با آمریکا را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف خود می‌دانست.

شروع انقلاب سفید با نسخه اصلاحات غربی

آمریکا نیز با صرف هزینه‌های هنگفت به حمایت از نیروی امنیتی مخفی شاه پرداخت. هنگامی که رئیس‌جمهور آمریکا، جان اف کندی در سال 1961 به قدرت رسید، به شاه توصیه کرد که اصلاحات غربی مانند صنعتی‌شدن و سکولاریزاسیون را به اجرا بگذارد. تظاهرات و نارضایتی‌ها در بین سال‌های 1960 تا 1963 در مقابله با آنچه که امروزه انقلاب سفید نامیده می‌شود به اوج رسید. طی آن دوره بسیاری از دانشجویان در بزرگداشت یاد مصدق، به حمایت از دولت او پرداختند که این اعتراضات با خشونت شدید سرکوب شد. با این ‌حال، تلاش آن‌ها منجر به تصویب برخی اصلاحات ارضی شد که به ظاهر به نفع دهقانان بود؛ اما این راه‌حل فرضی در نهایت شکست خورد و نرخ فقر و بی‌خانمانی را در شهرها افزایش داد.

انقلاب اسلامی ایران و بازگشت آیت الله خمینی

بارزترین اثر بازگشت شاه به قدرت، انقلاب اسلامی ایران در سال 1978 بود. مردم ایران تبعات انقلاب سفید را در یاد خود داشتند، همچنین شاهد این بودند که چگونه مقامات پس از رشد نجومی قیمت نفت در دوره شاه، سرمایه کشور را حیف و میل می‌کردند و آن را به جیب می‌زدند. در پی بروز این خشم عمومی ناشی از فساد، انقلاب ایران در سال 1978 آغاز شد. در ادامه، درگیری و اعتراضات خشونت‌آمیز بین سال‌های 1978-1979 کشور را فلج کرد و در نهایت شاه گریخت و آیت‌الله خمینی، همان رهبر اسلامی که از انقلاب سفید بسیار خشمگین شده بود، به قدرت رسید.

باید دریافت که مداخله آمریکا در ایران، در طول قرن بیستم همان کاتالیزوری بود که باعث شد آیت الله خمینی به قدرت بازگردد. با خشم شهروندان ایرانی از رژیم وحشیانه شاه، خمینی پیروزمندانه به کشور خود که بیش از 15 سال او را به دلیل مخالفت با شاه تبعید کرده بود، بازگشت. امروز، آیت الله خمینی به عنوان رهبر مذهبی ایران که قوانین شریعت و جمهوری اسلامی را در این کشور پایه‌گذاری کرد، و همچنین به عنوان رهبر ایران در جریان بحران گروگان‌گیری سال‌های 1979 تا 1981، شناخته می‌شود.ی برای حکومت فراهم کرد.

دیگر مطالب خواندنی

“رازهای پنهان سلطنت پهلوی”