روابط با انگلیس دوره محمدرضاشاه

شرکت نفت ایران و انگلیس

نیکی آر کدی، پروفسور بازنشسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و لس آنجلس و یان ریچارد، از اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون فرانسه، در کتاب «ایران مدرن؛ ریشه‌ها و نتایج انقلاب» می‌نویسند:
درحالی‌که قیمت‌های نفتی و منافع شرکت مزبور [شرکت نفت ایران و انگلیس] از زمان انعقاد قرارداد در سال ۱۹۳۳م (۱۳۱۲ شمسی) به بیش از سه برابر افزایش‌ یافته بود، حق‌الامتیازی که شرکت به دولت ایران می‌پرداخت، نسبتاً کمتر شده بود. این شرکت [حتی اگر از نظر درصد سود نیز حساب کنیم] هر روز درصد کمتری از درآمد رو به ‌رشد خود را برای حق‌الامتیاز می‌پرداخت. این مطلب به ‌خصوص در مقایسه با قراردادهای نفتی مناسب‌تری که شرکت‌های نفتی آمریکایی با کشورهای دیگر بسته بودند، بسیار آزاردهنده بود.

شرکت نفت آمریکا و ایران
شرکت نفت آمریکا و ایران

ایران همچنین با این مطلب که حق هیچ‌گونه دخالت و یا اظهارنظری در امور شرکت مزبور را نداشت و حتی دفاتر مالی شرکت را نیز نمی‌توانست بازرسی کند و اینکه باید خود برای نفت مصرفی ایران قیمت بالایی بپردازد و نیز اینکه، تنها تعداد قلیلی از ایرانیان برای کارهای تخصصی شرکت آموزش‌ دیده بودند، مخالفت داشت. سود خالص شرکت نفت ایران و انگلیس در فاصله سال‌های ۵۰-۱۹۴۵م [۲۹-۱۳۲۴شمسی]، پس ‌از کسر رقم بالایی به‌عنوان مالیات به دولت انگلیس، حق‌الامتیازها و رقم‌های مبالغه‌آمیزی استهلاک دستگاه‌ها، ۲۵۰ میلیون پوند انگلیسی بود، در حالی که حق‌الامتیازی که به دولت ایران پرداخت می‌شد، تنها ۹۰ میلیون پوند بود. این شرکت بسیار بیش‌ از آنچه به دولت ایران حق‌الامتیاز می‌داد، تحت عنوان مالیات به دولت انگلیس می‌پرداخت. 1

the 1933 agreement had suffered a relative de cline, as prices and profits had increased over three times. The AIOC was paying out an ever smaller percentage of its growing income as royalties. This was particularly galling in light of more favorable oil agreements between American oil companies and other countries. Iran also objected to having no say in the company, not even the right to see its books; to paying high prices for Iranian oil; and to the small number of Iranians trained for skilled jobs. The total net profits of the AIOC from 1945 to 1950 after deducting high British taxes, royalties, and ex aggerated depreciation figures were £250 million while royalties were £90 million. The AIOC paid much more in income taxes to the British government than it did in royalties to the Iranian government.

Nicky R. Cady

کریستین دلانوا، مورخ فرانسوی در کتاب «ساواک» می‌نویسد:
برانداختن حکومت مصدق راه را برای حل مسئله نفت هموار کرد. مسئله ملی کردن صنعت نفت منتفی شد. کنسرسیومی از شرکت‌های بزرگ نفتی تأسیس شد که انحصار بازرگانی نفت ایران را در ازای پرداخت ۵۰ درصد منافع به ایران در اختیار گرفت. ایران پول بیشتری به دست می‌آورد، ولی کماکان در اداره امور نفت خود اختیاری نداشت. به‌علاوه، به‌موجب قراردادی سری که مفاد آن در ۱۹۷۱م [۱۳۵۰ شمسی] علنی شد، هر شرکت می‌توانست تولیدش را تغییر دهد (یعنی بهره مالکانه ایران را کم و زیاد کند) بدون آنکه دولت ایران را در جریان امر بگذارد. این قرارداد ایرانیان را، که پیوسته خواستار راه‌حلی منطبق با منافع ملی خود بودند، به ‌شدت منزجر کرد و هرچه بهتر قدر مصالحه‌ناپذیری دکتر مصدق را آشکار کرد. 2

le renversement de Mossadegh permit, comme par miracle, le règlement de la question pétrolière. Il ne fut plus question de nationalisa tion. Un cartel fut créé entre les grandes compagnies pétro lières qui conservaient le monopole de la commercialisation du brut iranien contre 50 pour cent des bénéfices à l'Iran L'Iran gagnait plus d'argent, mais n'avait toujours pas de prise effective sur la gestion de son pétrole. De plus, un accord secret, dont la teneur ne fut révélée qu'en 1971, stipu lait que chaque compagnie pouvait modifier sa production (et donc jouer sur les royalties) sans en avertir le gouverne
ment iranien. Ce traité suscita une profonde déception chez les Iraniens qui, jusqu'au bout, avaient espéré une solution plus conforme à l'intérêt national, et il fit mieux apprécier l'attitude intransigeante de Mossadegh'.

Christine Delanoa

جان فوران، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: ت‍اری‍خ ت‍ح‍ولات اج‍ت‍م‍اع‍ی ای‍ران از س‍ال ۱۵۰۰ م‍ی‍لادی ت‍ا ان‍ق‍لاب» می‌نویسد:
شاه در سال 1954م [۱۳۳۳ شمسی]، به‌موجب قرارداد جدیدی با غرب، در مورد تولید و فروش نفت به توافق رسید. ایران اسماً مالک نفت خود بود (یعنی افسانه ملی شدن را حفظ کرد)، اما کنسرسیومی از شرکت بریتیش پترولیوم (که نام جدید شرکت نفت انگلیس و ایران بود) با ۴۰ درصد، پنج غول نفتی آمریکایی ۳۵ درصد؛ رویال داچ شل ۱۴ درصد؛ شرکت نفت فرانسه ۶ درصد و شرکت‌های مستقل آمریکایی جمعاً ۵ درصد با ایران قراردادی منعقد کردند که به مدت ۲۵ سال نفت ایران را استخراج کنند و بفروشند. (مدت قرارداد برای ۱۵ سال قابل تمدید بود.) ۲۵ میلیون پوند استرلینگ به شرکت سابق نفت غرامت داده شد. مقرر شد سود خالص بین ایران و کنسرسیوم بر مبنای ۵۰-۵۰ تقسیم شود. سهم ایران در سال ۱۹۶۲م [۱۳۴۱ شمسی] به 25/56 درصد و در سال ۱۹۷۰م [۱۳۴۹ شمسی] به 25/61 درصد افزایش یافت. تعیین میزان تولید و قیمت با کنسرسیوم بود. بنا بر یک برآورد در فاصله سال‌های ۱۹۵۴-۱۹۶۳م [۱۳۳۳ -۱۳۴۲ شمسی]، کنسرسیوم بابت هر تن نفت 56/12 دلار سود برد در حالی‌ که سود ایران از هر تن تنها 5/1 دلار بود.3

محمدرضاشاه
محمدرضاشاه

In 1954 the shah negotiated a new agreement with the West to produce and export oil. Iran was made the nominal owner of its oil (thus preserving the fiction of nationalization) while a consortium of British Petroleum (the new name for the Anglo-Iranian Oil Company, with a 40 percent share), five major American companies (35 percent), Royal Dutch Shell (14 percent), the French CFP (6 percent), and small American independents (5 percent) contracted to extract and market the resource for twenty five years (renewable for fifteen more). The British AIOC was compensated by a huge 25 million pound payment. Profits were to be shared between Iran and the consortium on a 50-50 basis; Iran's share was raised to 56.25 percent in 1962 and 61.25 percent in 1970. The consortium set prices and production levels, and by one estimate, made a profit of $12.56 on each ton of oil between 1954 and 1963, while Iran received only $1.50.6

John Furan

مقایسه حق امتیاز ایران با مالیات دولت انگلیس

پروفسور جیمز بیل، استاد روابط بین‌الملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا، در کتاب خود که تحت عنوان «عقاب و شیر: تراژدی روابط ایران و آمریکا» منتشر گردیده، می‌آورد:
الهیار صالح از مقامات ملی‌گرای ایرانی در سال ۱۹۵۱ [۱۳۳۰ شمسی] به شورای امنیت سازمان ملل گفت: «شرکت نفت ایران و انگلیس در سال ۱۹۵۰ [۱۳۲۹ شمسی] از شرکت‌های نفتی خود در ایران حدود ۲۰۰ میلیون پوند سود به دست آورده و از این پول فقط ۱۶ میلیون پوند به‌عنوان حق الامتیاز سهم سود و مالیات‌ها به ایران داده شده است. سود شرکت در آن سال بعد از کسر سهم پرداختی به ایران، بیش از ۱۱۴ میلیون پوند بود. 

نفت ایران و انگلیس
نفت ایران و انگلیس

[این مبلغ] برابر بود با تمام پولی که در طول تمام بیست و پنج سال گذشته به ایران پرداخت شده بود. ایرانی‌ها به‌ویژه مایل بودند بر این حقیقت تأکید کنند که مبلغی که ایران به‌عنوان حق‌الامتیاز دریافت می‌کرد، کمتر از مبلغی بود که به‌صورت مالیات به دولت انگلیس پرداخت می‌شد. برای مثال در سال ۱۹۴۸م [1327شمسی] ایران ۹ میلیون پوند حق امتیاز دریافت کرد، در حالی که این شرکت ۲۸ میلیون پوند مالیات به دولت انگلیس پرداخت. این ارقام در سال ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰م [1328 و 1329 شمسی] به ترتیب 5/13و ۱۶ میلیون پوند حق امتیاز و ۲۳ و 5/50 میلیون پوند مالیات بود.4

tIn 1951, Iranian nationalist official Allahyar Saleh told the United Nations Security Council that in 1950 the Anglo Iranian Oil Company had earned a profit approaching £200 million from its oil enterprises in Iran. Of this, Iran had received only £16 million as royalties, share of profits, and taxes. The company's profits that year alone, after deduct- ing the share paid to Iran, amounted to more than the sum of £114 million paid to Iran during the entire past half-century. 35 The Iranians were fond of quoting the fact that Iran received considerably less in royalties than the sums paid in taxes to the British government. In 1948, for example, Iran received £9 million in royalties compared to the £28 million paid in taxes to the government. In 1949 and 1950, the figures were £13.5 and £16 million in royalties and £23 and £50.5 million in taxes, respectively.

Professor James Beale

پروفسور جیمز بیل، استاد روابط بین‌الملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا، در کتاب خود که تحت عنوان «عقاب و شیر: تراژدی روابط ایران و آمریکا» منتشر گردیده، می‌آورد:
آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس، بعدها درکی را که از موقعیت ایران داشت فاش ساخت و نوشت: «من احساسات آن‌ها را درک کردم. باید این‌طور به آن‌ها تفهیم شود که این [غارت نفت ایران با کمترین قیمت ممکن] امری عادی و عقلانی است که دولت فخیمه انگلیس به‌عنوان یک سهام‌دار بزرگ باید مبالغ هنگفتی مالیات دریافت کند و از دادن سود سهامی که دولت ایران از آن می‌گرفته، امتناع نماید.» 5

Foreign Secretary Anthony Eden of Britain later revealed his understanding of the Iranian position when he wrote, "I understood their feelings, for it must seem to them ingenuous that His Majesty's Government, as a large shareholder, should take increasing sums in taxation, and refuse the increased dividends from which the Iranian Government would have benefited."37

Professor James Beale

ساخت ارتش ایرانی توسط آمریکایی ها
ساخت ارتش ایرانی توسط آمریکایی ها
شاه و ملکه الیزابت
شاه و ملکه الیزابت

روابط مالی با انگلیس

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
[وقتی در نتیجه دیداری در سن موریتس موافقت شد در ازای ۱۱۰ میلیون دلار کالای انگلیسی، ۵ میلیون تن نفت خام به انگلیس داده شود، شاه به‌شدت خوشحال به نظر می‌رسید.] برای کسی که دیده بود پدرش توسط قدرت‌های خارجی از کار برکنار شده و خودش به‌صورت عروسکی توسط همان قدرت‌ها منصوب‌ شده است این تجربه گران‌بها و هیجان‌انگیزی بود.

For someone who had seen his father forced to abdicate by external powers, and who himself had been installed as a puppet monarch, this was a novel and exhilarating experience.

Robert Graham

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
قرض یک میلیارد و دویست میلیون دلاری به انگلستان نمونه این چرخش اوضاع بود. این قرض، در ژوئیه ۱۹۷۴م [مرداد ۱۳۵۳شمسی] به‌صورت پرداخت سه قسط با نرخ بهره روز بازار در یک دوره سه‌ساله از طرف ایران به مقامات محلی انگلیس مورد مذاکره و موافقت قرار گرفت. اولین بخش چهارصد میلیون دلاری سر موعد به شورای ملی آب انگلیس پرداخت شد، اما قسمت دوم به دو بخش ۲۰۰ میلیون دلاری که هر یک با ترتیبات خاص در ژوئن و سپتامبر ۱۹۷۶ [تیر و شهریور ۱۳۵۵ شمسی] پرداخت شد تقسیم گردید، این به ‌خاطر آن بود که ایران دیگر نمی‌توانست این مقدار ارز را یک‌جا آزاد کند.
وقتی موعد پرداخت آخرین قسط رسید ایران نمی‌خواست این پول را بپردازد، با توافق طرفین، دولت انگلیس از دریافت آخرین قسط صرف‌نظر کرد و ایران موافقت کرد از همین پول برای خرید مقداری از سلاح‌های انگلیسی که خریدشان به علت کمبود پول به تأخیر افتاده بود استفاده کند. هر دو دولت اعتراف به جزئیات این معامله را شرم‌آور می‌دانستند.7

The case of a $1.2 billion loan to Britain symbolised this turn round. The loan was negotia- ted in July 1974 on the basis of three tranches being paid at market rates to a British local authority over a three year period. The first $400 million tranche was paid on time to the National Water Council. How ever, the second tranche had to be split into two separate payments of $200 million each by special arrangement in June and September 1976.
Successes and Failures
113
This was because Iran could not. afford to release so much foreign exchange at one time.
By the time the final tranche was due, Iran did not want to pay. By mutual agreement the British government waived the final tranche, while Iran agreed to use the money to proceed with a number of British arms deals which had been delayed through lack of funds. Both governments felt it too embarrassing to admit to details of the deal. 35 Commit.

Robert Graham

آنتونی پارسونز، دیپلمات انگلیسی و سفیر بریتانیا در ایران، در کتاب «غرور و سقوط؛ ایران» می‌نویسد:
ما روی شاه قمار کردیم و سالیان درازی در این قمار برنده بودیم. من از نتیجه این سیاست متأسف نیستم. 8

we gambled on the Shah and, for many years, our gamble paid off. I have no regrets on this score.

Anthony Parsons

آموزش پلیس ضد شورش

ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» می‌نویسد:
از آنجایی که کنگره ما به‌طور خاص آموزش پلیس برای خارجی‌ها را ممنوع کرده بود، بریتانیایی‌ها موظف بودند مسئولیت بیشتر این کار را بر عهده بگیرند. انگلستان یک هیئت کوچک پلیسی به ریاست یکی از کارشناسان مبارزه با شورش، به تهران فرستاد. این هیئت ضمن تعلیم روش‌های مقابله با شورش، برای خرید گلوله‌های پلاستیکی، سپرهای پلاستیکی و سایر تجهیزات کنترل شورش که انگلیسی‌ها در جریان تجربه خود در ایرلند شمالی ساخته بودند، سفارشات لازم را به انگلستان داد.9

It is true that from 1974 to 1978 economic conditions improved, but for the majority there was no dramatic change. There was some "trickle down" effect from the development, but not enough. Unofficial esti mates place the percentage of those truly benefiting from the superheated economy at 15 to 20 percent, while the remaining 30 million Iranians looked on with growing envy, improving their lifestyle only slightly. The shortfall between expectation and results produced the political reaction that began to spell trouble for the government.

William Haley Sullivan

کمک به نظام اقتصادی انگلیس

ماروین زونیس، تحلیل‌گر بین‌المللی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه شیکاگو، در کتاب «شکست شاهانه» می‌نویسد:
هنگامی که درآمدهای نفتی ایران افزایش یافت و نظام‌های اقتصادی اروپا به مخمصه افتاد، شاه بلافاصله پیشنهاد کمک مالی کرد. وی با همان تکبر و خود بزرگ‌بینی که مردم خود را مورد خطاب قرار می‌داد، اعلام کرد: «من تاریک‌ترین روزهایی را به یاد دارم که کشور ما مجبور بود قیومیت قدرت‌های خارجی و از جمله انگلستان را بپذیرد. اکنون می‌بینم که انگلستان نه تنها دوست ما و با ما برابر شده است، بلکه کشوری است که ما اگر بتوانیم، با خرسندی به او کمک خواهیم کرد.» شاه به غرب اطمینان داد که چون او -ذکری از ایران به میان نیاورد- به این جهان تعلق دارد، ‌میل ندارد شاهد فروپاشی آن باشد و اعتباراتی برای برپا نگهداشتن اقتصاد متزلزل اروپا تخصیص داد. وی سرانجام اعتباری بالغ بر یک میلیارد دلار به هر دو کشور فرانسه و انگلستان واگذار کرد. 10

وام یک میلیاردی ایران به انگلیس
وام یک میلیاردی ایران به انگلیس

Thus, when Iran's oil revenues burgeoned and European economies suffered, the Shah was quick to offer financial assistancein the same haughty and grandiose fashion in which he addressed his own people: "I have known the most dark hours when our country was obliged to pass under the tutelage of foreign powers, among them England. Now I find that England has not only become our friend, our equal, but also the nation to which, should we be able, we will render assistance with plea sure."14 The Shah assured the West that since he-no mention was ever made of Iran"belonged" to "this world," he had no desire to see it col lapse and would advance credits to bolster Europe's faltering economy. Ultimately, he advanced credits totaling over one billion dollars to both England and France.

Marvin Zounis

رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» می‌نویسد:
درعین‌حال 728 میلیون دلار هم، یا به‌صورت وام و یا به‌صورت سپرده به کشورهای انگلستان، دانمارک و فرانسه داده شد. 11 

Meanwhile $728 million was either loaned to, or placed on deposit in. Britain, Denmark and France.

Robert Graham

دیگر مطالب خواندنی

“نیروهای نظامی در دوره محمدرضاشاه”

منابع: