محمدعلی همایون کاتوزیان، عضو دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد، در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن: استبداد و شبه مدرنیسم» مینویسد:
متفقین نخست از طریق تماسهای غیررسمی و خصوصی و سپس بهصورت رسمی و علنی به حکومت ایران اخطار کردند که در صورتی که فعالیت عوامل آلمانی در ایران محدود نشود، آنها با جدیت با مسئله برخورد خواهند کرد. این اعتراضها به حضور چند صد نفر مستشار نظامی و فنی آلمانی در ایران اشاره داشت که احتمالاً برخیشان از مأموران مخفی سرویسهای اطلاعاتی آلمان بودهاند. واکنش ایران تا مدتی خونسردانه و از روی بیاعتنایی بود و صرفاً متفقین را از بیطرفی خود و بیضرر بودن شهروندان آلمانی اطمینان میداد؛ با این حال در تابستان 1941م [۱۳۲۰ شمسی] آشکار شد که متفقین برآنند که رویهی سختگیرانهای را در مورد شاه و حکومت دستنشاندهاش در پیش گیرند. این از ویژگیهای بارز مستبدان مطلق و خودرأی است که در موقعیت خطیر، اهمیت و دشواری وضع را دیرتر از آن احساس میکنند که بتوانند مانوری در بیرون بدهند. آنها قربانی اعتقاد به شکستناپذیری خودشان و اطلاعات نادرست و چاپلوسانه نوکرانشان میشوند.
در واپسین دم به امید جلوگیری از حمله متفقین به ایران گامهای بلندی برداشته شد؛ اما وقت اقداماتی از این دست به سر آمده بود و در 25 آگوست 1941م [3 شهریور 1320 شمسی] نیروهای آنها وارد ایران شدند.
رضاشاه دست به اقدام احمقانهای زد و دستور بسیج عمومی را داد که به مقاومت چند روزه ارتش شاهنشاهی انجامید. این امر علاوه بر اینکه پوچی کامل ارتش شکوهمند ایران را آشکار کرد بهسرعت به تضعیف روحیه و عقبنشینی نامنظم ارتشی انجامید که هزینههای اداره و اختیارات فراقانونیاش را مردم ایران متحمل شده بودند. گزارش شده است که افسران ارشد با پوشیدن همان چادرهایی که ممنوع شده بود، گریختهاند. هرچند ممکن است این فقط یک گزارش طنزآمیز از ماهیت ارتشی باشد که گرامیترین محصول «احیاکننده ایران» و «سازنده ایران نوین» بود.
شاه شاهان از سلطنت کناره گرفت و با یک کشتی انگلیسی ابتدا به جزیرهی موریس و سپس به ژوهانسبورگ برده شد و در آنجا -احتمالاً از افسردگی- در سال 1944م [1323 شمسی] درگذشت.1
in The Allies began to issue warnings to the informal and private contacts, but later in formal and public notes-that, unless the activities of the German agents in Iran were curtailed, they would take a very serious view of the situation. This referred to the presence of several hundred German technical and military advisers in Iran, some of whom are bound to have been undercover agents for various German intelligence services. The Iranian response was, for some time, cool and dismissive, merely reassuring the Allies of their own neutrality, and the harmlessness of the German nationals. However, in the summer of 1941, it became clear that the Allies were intent on taking a tough line with the Shah and his servile government. It is typical of absolute and arbitrary despots that they begin to feel the gravity of a serious situation too late to be able to manoeuvre themselves out of it; for they are victims of a belief in their own invincibility, and of flattering misinformation from their servants. At the eleventh hour, some radical steps were taken in the hope of forestalling an Allied invasion of Iran. But it was too close to the high noon, the Allied forces entered Iran on 25 August 1941. Reza Shah took the foolish step of ordering a general mobilisation, which was followed by a few days of resistance by the "Imperial armed forces'. This exposed the complete hollowness of the glorious Iranian army-the costs of whose existence and extra-legal powers had been borne by the Iranian people and quickly led to its demoralisation and disorderly retreat. Senior officers are reported to have escaped by wearing the hitherto forbidden women's 'veil', though this may be just a caricature of the truth about the army, the most cherished product of the 'Redeemer of Persia, the Architect of Modern Iran' His Most Powerful Majesty abdicated and was taken abroad a British vessel to Mauritius, and later to Johannesburg, where he died probably of depression in 1944.
Homa katouzian
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
شاه در 1943م [1322 شمسی] بهطور محرمانه به سفیر آمریکا گفته بود: «ترجیح میدهد نیروهای متفقین در ایران بمانند و دستکم تا زمانی که او ارتش را بازسازی کند و درصحنه داخلی نبرد قدرت، موضع برتری پیدا کند، جلوی انقلابهای ضد سلطنتی را بگیرند.»2
. Prime minister Sohaili sought American governmental and business contacts with Iran, while the shah confidentially told the American minister in 1943 that "he would prefer that Allied forces remain in Iran to prevent a revolution against the monarchy, at least until he could rebuild his army and gain an upper hand in the domestic power struggle. "
John Foran
رابرت گراهام خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز در کتاب «ایران: سراب قدرت» مینویسد:
رضاخان، مثل اغلب دیکتاتورها خود را در حلقهی چهرههای نامشخص چاکرمنش احاطه کرد و دایره مشاورانش با پیرتر شدن او تنگتر شد. پسرش بعدها نوشت «این یکی از اشتباهات پدرم بود.» او همچنین نتوانست معضل فساد را که بسیار هم شایع شده بود رفع کند.
Murray had also included the following: "I am sure that the Department will be inter- ested to know of a conversation I had on September 25 with the adjutant to the Prime Minister, Major Ruhollah Khan, to whom reference has fres quently been made in the Legation's despatches since the Imbrie incident,
Much to my astonishment, Major Ruhollah Khan discussed his plans for the future, stating that nothing more was to be hoped from Sardar Sepah (Reza Khan who was a hopeless opium addict and whose only desire now was to pile up an immense fortune, invest it in Europe, and get out when things got too hot. And this is exactly what happened in 1941, but it is getting ahead of our story.Robert Graham
عاقبت، رضاشاه بر اثر حوادثی که از او بزرگتر بودند، نابود شد. کشور و حوزههای نفتی ایران برای انگلیسیها ارزش ویژهای پیدا کرده بود. او که بهندرت به خارج از ایران سفر میکرد، نمیدانست که سیاستهای طرفداری از آلمان او در شروع جنگ جهانی دوم تا چه حد موجب خصومت انگلیسیها و شورویها شده است و حتی اگر این را هم درک کرده بود، از درک این نکته که انگلیسیها و شورویها قادرند در صورت به خطر افتادن منافعشان حاکمیت ایران را در یک آن زیر پا بگذارند، عاجز ماند. علامت این امر حملهی هیتلر در ژوئن ۱۹۴۱م [تیر ۱۳۲۰ شمسی] به اتحاد جماهیر شوروی بود. دو ماه بعد نیروهای متفقین وارد ایران شدند و او را با خفت خلع کردند و به تبعید فرستادند که اول به جزیره موریس و بعداً به شهر ژوهانسبورگ بود که در آنجا در ژوئیه ١٩٤٤م [مرداد ۱۳۲۳ شمسی] مُرد. خطاهایی که رضاخان در قضاوتش مرتکب شد، به معنای آن بود که پسرش در حالیکه تنها ۲۱ سال داشت، بهعنوان عروسک دست متفقین بر تخت نشانده شد.۳
3)Like many dictators he surrounded himself with undistinguished sub- servient men, and the circle of advisers narrowed as he grew older 'one of the few mistakes my father made. He also failed to come to terms with the perennial problem of corruption. In the end Reza Shah was destroyed by events bigger than hunself. His country and its oilfields had become of major significance to Britain He rarely travelled outside Iran and failed to appreciate the extent to which his pro-German sympathies antagonused the British and the Soviets at the outbreak of the Second World War. Or if he appreciated this, he failed to realise that both Britain and the Soviet Union were capable of riding roughshod over Iranian sovereignty if they felt their vital mterests were at stake The signal for this was Hitler's invasion of the Soviet Union in June 1941 Two months later Alhed troops moved into Iran, forcing an ignominious abdication which led to exile, first in Mauritius then Johannesburg, where he died in July 1944. (His body was subsequently embalmed in legypt and after the war brought back to rest in a mausoleum budt near Tehran at Rey) These errors of judgement meant that his son was placed on the throne, aged only 21. as a virtual puppet of the Allies
Robert Graham
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
ورود متفقین مهر تأییدی بر وابستگی مداوم ایران در عصر رضاشاه زد که بهترین نشانه این وابستگی تمدید قرارداد امتیاز نفت در ۱۹۳۲-۱۹۳۳م [1311 -1312 شمسی] بود که کنترل انگلیس را بیست و هشت سال بیشتر افزایش داد. رضاشاه در داخل کشور بسیار قدرتمند بود در حالیکه هنوز بهراحتی توسط قدرتهای خارجی قابل سرنگونی بود. 4
The Allied invasion put a seal on Iran's continued dependence in the Reza Shah period, which had already been tellingly signalled by the out- come of the 1932-33 oil dispute extending British control an extra twenty eight years. Reza Shah, so strong internally, was still easily overthrown by external powers.
John Foran