ویلیام داگلاس، قاضی دادگاه عالی ایالات متحده، در کتاب «سرزمین شگفتانگیز و مردمی مهربان و دوستداشتنی» مینویسد:
بالاخره من سوال کردم: «اگر نماینده شما به وضع مردم خود توجهی ندارد و قوانینی به نفع شما از مجلس نمیگذارد، چرا شخص دیگری را انتخاب نمیکنید؟»
با این سؤال صدای خندهی حضار بلند شد.
آخرین گوینده گفت: «شما اطلاع ندارید. این نماینده که ما داریم خود مالک بزرگی است؛ بنابراین او به هیچوجه قوانینی که به نفع ما باشد را تصویب نمیکند. او که نماینده واقعی ما نیست؛ فقط او تنها چیزی است که ما میتوانیم به دست آوریم.»
من دستم را روی شانه مرد جوان اولی گذاشتم و سایرین را مخاطب قرارداده، گفتم: «اینجا من یک نماینده خوب برای شما پیدا کردم. او مسائل شما را خوب درک میکند؛ شما او را به نمایندگی مجلس انتخاب کنید تا هر قانونی که به نفع شما است به تصویب برساند.»
مرد جوان حرف مرا قطع کرد و گفت: «اجازه بدهید من بیشتر توضیح بدهم. هنگام انتخابات سربازان با صندوقهای رأی و تعدادی اوراق از پیش نوشتهشده به محل رأیگیری میآیند. در رأس اوراق فقط اسم یک نفر نوشتهشده و او تنها کسی است که ارتش با انتخاب او موافق است. ما پشت سر هم صف میبندیم و آرای از پیش نوشتهشده بین ما تقسیم میشود. آنگاه صف به ترتیب نوبت، بهطرف جلو حرکت میکند و ما اوراق را در صندوق میریزیم.»
من در جواب گفتم: «خوب شما هم اسم کس دیگری را بنویسید؛ کاری که ما در آمریکا میکنیم.»
او در جواب گفت: «این غیرممکن است. اینجا که آمریکا نیست. اینجا زور سرنیزه و قنداق تفنگ در کار است و ما باید به کسی رأی بدهیم که ارتش میخواهد. ارتش هم همیشه بزرگترین ملّاک را میخواهد.»1
They all nodded approval of the speaker.
"If your deputy does not pass laws which help your condition, why don't you elect a new one?" I asked.
That statement made the group laugh.
"You do not understand," the last speaker said. "This deputy is a big landowner. He will not pass laws for our benefit. He is not our true representative. Yet he is all we can get."
I turned to the first speaker, the young man, and put my hand on his shoulder, saying, "Here's a good man. I wager he understands your problems. Elect him to the Majlis; then you'll get the laws you want."
My candidate spoke up. "Let me explain. The Army comes with the ballot box and the ballots. The ballots are already printed; there is one name on them the name of the candidate the Army wants. We line up, receive our ballots, and march by the box and drop them in."
"Write in a different name," I said. "That's what we do in America."
"That is impossible. This is not America. Soldiers are here with bayonets. We must vote for the candidate the Army wants. And the Army always wants the big landlord."William Douglas
استفانی کرونین، عضو هیئتعلمی شرقشناسی دانشگاه آکسفورد، در کتاب «ارتش و حکومت پهلوی» مینویسد:
انتخابات مجلس مؤسسان که در اواخر سال 1925م [آبان ۱۳۰۴ شمسی] برگزار شد، همچون انتخابات مجلس بهشدت توسط ارتش مدیریت شد. اوایل نوامبر، حکومت نظامی در سراسر کشور به خاطر انتخابات لغو شد. اگرچه به نظر نمیرسید که این امر تأثیر عمدهای در کاهش دخالت نظامیان در امر انتخابات داشته باشد. با نظارت مقامات نظامی اقداماتی انجام گرفت تا نامزدهای انتخاباتی [مورد تأیید] دولت قطعاً پیروز بشوند. این اقدامات مشابه با اقدامات رئیس موقت دولت، رضاخان بود. در بعضی از بخشهای دورافتاده حتی تشریفات انتخاباتی صورت نگرفت و به نامزدهایی که موفقیت آنان از قبل تعیینشده بود، اطلاع دادند که وسایل خود را جمع کرده و به تهران بروند. همچنین به نظر میرسد که در مقایسه با انتخابات مجلس، نسبت کمتری از واجدین شرایط در این انتخابات مشارکت کردهاند.2
The elections to the constituent assembly held towards the end of 1925 were, like the Majlis elections, closely managed by the army. In early November martial law was abolished throughout the country for the period of the voing, although this did not seem to reduce
greatly the level of military intervention. Steps were taken under the supervision of the military authorities to secure without fail the return of the nominees of the government, these being identical with those of the provisional head of state, Riza Khan. In some remote districts even the formality of an election was dispensed with, nominees being merely notified of their success and packed off to Tehran. It also seems that only a small proportion of the electorate voted in comparison with the Majlis elections.
.Stephanie Cronin
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
مجلس پنجم که در ۱۹۲۴م [۱۳۰2 شمسی] گشایش یافت، دومین رکن دستیابی رضاخان به قدرت بود. در انتخابات استانها و عشایر تقلب شد و افراد مورد نظر رضاخان توسط استانداران نظامی او، از صندوق سر برآوردند. موضع رضاخان این بود که «مرد موفق هر ناحیه و محل کسی خواهد بود که از خانوادههای سرشناس باشد و از سیاستهای او حمایت کند.»3
The fifth majlis opening in 1924, was a second pillar in Reza's rise. The elections were manipulated to a certain degree in the provinces and tribal areas by Reza's handpicked martial law governors. He himself "took the position that the successful man in each district would be one who came from the leading.
family and who would support his policies.John Furan
یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» مینویسد:
رضاشاه این نظامنامه انتخاباتی را همچنان حفظ کرد، اما ورود به مجلس را بهدقت تحت نظارت خود درآورد. شخصاً نتایج هر انتخابات و در نتیجه ترکیب هر مجلس را -اعم از مجلس پنجم در سال ۱۹۲۶م [1304 شمسی] تا مجلس سیزدهم در سال 1940 [1318 شمسی]- تعیین میکرد. طی این مدت، ترکیب طبقاتی مجلس تغییر چندانی نیافت. بیش از ۸۴ درصد از نمایندگان از بین زمینداران، اعیان محلی، کارمندان دولت و تجار مرتبط با دربار بودند. در واقع، شمار نمایندگانی که در اصل زمیندار بودند، افزایش یافت اما ترکیب سیاسی مجلس بهگونهای تغییر یافت که فقط نامزدهای مطیع، اجازه ورود پیدا میکردند. مکانیسم نظارتی آن نیز بسیار ساده بود. شاه -به همراه رئیس شهربانی- فهرست نامزدهای احتمالی را بررسی کرده و آنها را با صفاتی چون «مناسب» یا «بد»، «فاقد عرق ملی»، «دیوانه»، «مغرور»، «مضر»، «احمق»، «خطرناک»، «بیشرم»، «لجوج و یک دنده» یا «کلهپوک» علامتگذاری میکرد. سپس اسامی مناسب در اختیار وزارت کشور و به واسطه وزارت کشور نیز در اختیار استانداران و هیئتهای محلی انتخاباتی قرار میگرفت. تنها وظیفه این هیئتها توزیع برگههای رأیگیری و نظارت بر صندوق آرا بود. ضمناً اعضای تمام این هیئتها را دولت مرکزی تعیین میکرد. نامزدهایی هم که بر رقابت انتخاباتی پافشاری میکردند، به زندان میافتادند یا تبعید میشدند.4
Reza Shah retained the electoral law, but closely monitored access into parliament. He personally determined the outcome of each election and thus the composition of each Majles from the Fifth in 1926 to the Thirteenth in 1940. The class composition may not have changed more than 84 percent of members continued to be landowners, local notables, civil servants, and court connected businessmen." In fact, the number of deputies whose sole occupation was landowning actually increased. But the political composition did change in that only compliant candidates were permitted to enter. The control mechanism was simple. The shah together with his chief of police- inspected the list of prospective candidates, marking them as either "suitable" or "bad," "unpatriotic," "mad," "vain," "harmful," "stupid," "dangerous," "shameless," "obstinate," or "empty headed."32 The suitable names were passed on to the interior minister, who, in turn, passed them on to the provincial governor-generals and the local electoral boards. The sole function of these boards was to hand out voting papers and supervise the ballot boxes. Needless to say, these boards were all appointed by the central government. Unsuitable candidates who insisted on running found themselves either in jail or banished from their localities.
Yervand Abrahamian