گرانی، تورم و فقر در دوره رضاشاه

گرانی و تورم

آرتور چستر میلسپو، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازمان‌دهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد، در کتاب «آمریکایی‌ها در ایران» می‌نویسد:
[در پایان حکومت رضاشاه] از سال ۱۹۳۷ تا فوریه ۱۹۴۳م [۱۳۱6 تا بهمن ۱۳۲۱ شمسی] هزینه زندگی طبق بهترین شاخص‌هایی که در دست بود، از رقم پایه ۱۰۰ به ۷۷۸ افزایش یافته بود؛ یعنی قیمت‌ها تقریباً هشت برابر شده بود. تورم قبل از ۱۹۳۷ آغاز شده بود؛ اما بعد از هجوم نظامی و استعفاء، قیمت‌ها با سرعت افزایش یافت. از مارس 1942 تا فوریه 1943 ]از فروردین 1321 تا اسفند 1321[ هزینه‌های زندگی بیش از دو برابر شد. در زمان ورود ما به نظر می‌رسید که تورم به مرحله سر به فلک کشیده رسیده است.1

آرتور چستر میلسپو
آرتور چستر میلسپو

آرتور چستر میلسپو

From 1937 to February 1943, the cost of living in Persia, according to the best indexes available, had risen from the base figure of 100 to 778; that is, prices had multiplied almost eight times. Inflation had started before 1937, and the war served to accelerate the upward trend; but after the invasion and abdication prices rose rapidly. From March 1942 to February 1943 living costs more than doubled. At the time of our arrival, it looked as if inflation had reached the sky-rocketing stage.

Arthur Chester Millspaugh

بازار سیاه

جان فوران، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: ت‍اری‍خ ت‍ح‍ولات اج‍ت‍م‍اع‍ی ای‍ران از س‍ال ۱۵۰۰ م‍ی‍لادی ت‍ا ان‍ق‍لاب» می‌نویسد:
در نیمه سال ۱۹۴۴م (۱۳۲۳ شمسی) قند و شکر جیره‌بندی شد. کیلوگرمی ۸ ریال (۲۵/۰ دلار) بود اما در بازار سیاه کیلویی ۱۳۳ ریال (۱۲/۴ دلار) خریدوفروش می‌شد. چای رسماً کیلویی ۴۰ ریال (۲۴/۱ دلار) و در بازار سیاه ۴۰۰ ریال (۴/۱۲ دلار) بود. لاستیک اتومبیل، گران‌بهاترین قلم کالا در سال ۱۹۴۲م (۱۳۲۱ شمسی) در تهران بود؛ یعنی هر حلقه لاستیک ۲۰۰۰ دلار قیمت داشت. آسپرین در بازار رسمی یافت نمی‌شد اما در بازار سیاه فراوان بود.2

Thus sugar was rationed at 8 rials (50.25) a kilogram in mid-1944, but could be bought in any amount for 133 rials ($4.12) on the black market, while tea was sold officially at 40 rials (51.24) a kilogram but at 400 rials ($12.-40) in the underground economy. Tires were the most valuable item, fetching $2,000 000 each in Tehran in 1942. Aspirin could not be found on the official market but glutted the black market.

John Foran

جان فوران
جان فوران

جان فوران

سطح زندگی کارگران

محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» می‌نویسد:
دستمزدها فقط کفاف بخور و نمیر مردم را می‌دهد و یک کارگر معمولی روزانه چهار تا ده ریال یا به‌طور متوسط هشت ریال بیشتر دستمزد ندارد. صرف‌نظر از نرخ برابری ریال با ارزهای خارجی، با یک ریال فقط می‌توان یک قرص نان سفید خرید. به عبارت دیگر یک کارگر باید سه تا هفت ریال بابت غذای روزانه‌اش بپردازد. بنابراین، می‌بینید که این دستمزدها حتی کفاف تأمین غذای یک خانواده را هم نمی‌دهد؛ برای همین اکثر کارگران رژیم گرسنگی دارند که شامل چای، نان محلی (نه سفید)، پنیر و پیاز، گاهی اوقات مقداری سبزی و انگور و به‌ندرت برنج و گوشت ارزان قیمت است. حتی پولی برای خرید لباس کافی یا داشتن رؤیای تجملاتی چون تحصیل فرزندان نمی‌ماند. گاه همسر یا همسران یک کارگر به همراه بچه‌ها کار می‌کنند تا خانواده درآمد بیشتری داشته باشد و سطح زندگی قدری بالاتر برود.3

محمدقلی مجد
محمدقلی مجد

محمدقلی مجد

3)Wages are certainly insufficient for more than bare existence, amounting for a common laborer to from four to ten rials a day with an average of per- haps eight. Disregarding the foreign exchange value of the rial, it may be said that it will purchase a loaf of white bread or that a worker must pay from three to seven rials a day for his food. Thus, it will be seen that the wage insufficient even for food for a family and most workers have a starvation diet consisting of tea, native (not white) bread, cheese and onions, with occa sional greens and grapes and infrequent rice and cheap meat. It is not possi ble to buy adequate clothing or even dream of luxuries such as education of the children. Sometimes the workers one or more wives and the children work to bring in additional income to make possible a slightly higher stan dard of living.

Mohammad Gholi Majd

فقر توده مردم

آرتور چستر میلسپو، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازمان‌دهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد در کتاب «آمریکایی‌ها در ایران» می‌نویسد:
توده مردم فقط اندکی بیش از حداقل معاش را دارند و فقط اندکی بهتر از حیوانات در کلبه‌هایی غار مانند و در میان فلاکتی باورنکردنی زندگی می‌کنند.4

while the masses of the people possess little except their few personal belongings and live only slightly better than animals in cave-like hovels and in the midst of incredible squalor

Arthur Chester Millspaugh

آرتور چستر میلسپو

گرسنگی در لرستان

ویلیام داگلاس، قاضی دادگاه عالی ایالات متحده، در کتاب «سرزمین شگفت‌انگیز و مردمی مهربان و دوست‌داشتنی» می‌نویسد:
همین‌طور که غذا می‌خوردم، به فکر لُرهایی افتادم که زمستان قبل از گرسنگی مرده بودند. تنها هشت ماه پیش، در نزدیکی جایی که نشسته بودم، از یک دهکده پنج هزار نفری لُرها، نهصد نفر از گرسنگی مردند؛ در نهایت بالاخره دولت مرکزی مقداری گندم تقسیم کرده بود؛ ولی چه سود که تنها از یک دهکده، پانزده لُر به‌قدری لاغر بودند که بعد از رسیدن گندم از گرسنگی مردند. در بهار سال جاری نیز لرهای ساکن در برخی از روستاها که من بازدید کرده بودم آن‌قدر ضعیف شده بودند که نمی‌توانستند بیش از پنج دقیقه به‌صورت پیوسته روی پا بایستند.5

And as I ate, I thought of the Lurs who had died of starvation the previous winter. And these were the people who were giving me the feast! Not far from where I sat nine hundred Lurs out of a village of five thousand had starved to death only eight months before. The central government at last had distributed wheat; but in one village fifteen Lurs were so emaciated they died of starvation after the wheat arrived. And in the spring of this present year the Lurs in some of the villages I had visited had been so weak they could not stand for more than five minutes at a time

William O Douglas

دیگر مطالب خواندنی

“رشوه در دوره رضاشاه”

منابع: