رازهایی از نابودی ایران توسط رضاشاه

سهم 50 درصدی ارتش از بودجه سالانه

در خارج از ایران، بسیاری از ایرانیان معتقدند رضاشاه شخصیت بزرگی بوده و بین همه ایرانیان این موضوع را گسترش می‌دادند. واقعیت این است که رضاشاه یک نوکر خود مهم‌پندار انگلیسی‌ها بود که به مردمش ظلم، از خزانه دزدی، و به کشورش خیانت می‌کرد.
در اینجا مقاله‌ای به قلم مهدی علوی، بنیان‌گذار سازمان جهانی صلح مستقر در ایالات‌متحده آمریکا و آتول سینگ، بنیانگذار و مدیر ژورنال آنلاین Fair Observer مورد تایید کتابخانه کنگره آمریکا را می‌خوانید.
در اعتراضات اخیر ایران، مهاجمان ناشناس به بانک‌ها، پلیس، آمبولانس‌ها، سایر مقامات دولتی، مساجد، روحانیون و مذهبی‌ها حمله کرده‌اند. معترضان در طول حملات خود اغلب فریاد می‌زنند: «رضاشاه روحت شاد» این معترضان از این واقعیت که اگر رضاشاه در قدرت بود، همه آن‌ها را می‌کشتند، کاملاً بی‌اطلاع هستند. تاریخ به ما می‌گوید که رضاشاه با مخالفان خود وحشیانه برخورد می‌کرد و هر نشانه‌ای از مخالفت را در هم می‌شکست.1

اطرافیان رضا پهلوی
رضاشاه پهلوی

سلطه و استثمار بریتانیا

انگلیس از اواخر قرن هجدهم شروع به مداخله در ایران کرد. در آن زمان ایران تحت فشار عثمانی‌ها و روس‌ها قرار داشت. از نظر ایرانیان، انگلیسی‌ها یک قدرت بودند که تکیه به آن‌ها خنثی‌کننده فشار دیگر قدرت‌ها به نظر می‌رسید. برای بریتانیا ایران مانند مصر بود؛ یعنی یک کشور حائل برای محافظت از جواهر در تاج؛ هند!
اما انگلیسی‌ها مستقیماً بر ایران حکومت نمی‌کردند؛ بلکه با رشوه و ارعاب بر کشور تسلط داشتند. کادری از همکاران به امپراتوری بریتانیا کمک کردند تا ایران را به عنوان یک مستعمره غیررسمی اداره کند. در این دوران انگلیسی‌ها ذخایر شمش طلای ایرانی را برای حمایت از سرمایه‌گذاری‌های هندی خود تخلیه نمودند. اما بر خلاف مصر، ایران به لطف مقاومت رهبران مذهبی شیعه هرگز تحت‌الحمایه قرار نگرفت. 

ایران در اوایل قرن بیستم برای منافع بریتانیا اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرد. مصر بابت کانال سوئز، و ایران بابت نفت خود مورد توجه قرار گرفت. در سال 1914، قبل از شروع جنگ جهانی اول، مجلس عوام از پیشنهاد وینستون چرچیل مبنی بر تصاحب 51 درصد از سهام انگلو-پرشین توسط دولت بریتانیا حمایت کرد. چرچیل قصد داشت شرکت نفت انگلیسی-ایرانی را یک شرکت کاملاً «بریتانیایی» نگه دارد. البته جالب است بدانید که او بالغ بر 2.2 میلیون پوند برای این کار هزینه داد. هدف تضمین امنیت انرژی برای بریتانیای کبیر بود، جایی که نیروی دریایی سلطنتی سوخت تجهیزات خود را از زغال سنگ به نفت تبدیل کرد تا با نیروی دریایی آلمان که به سرعت در حال رشد بود رقابت کند.

نفتِ ایران، انگیزه قدرت‌های غرب

پس از شروع جنگ جهانی اول، ایران ‌بی‌طرف ماند؛ اما نفت را به بریتانیا عرضه کرد. در واقع، نفت ایران احتمالاً به پیروزی متفقین منجر شد! تبدیل سوخت ناوگان بریتانیا به نفت موجب برتری‌هایی نسبت به ناوگان آلمانی که با زغال‌سنگ کار می‌کردند، شد. چراکه برد و سرعت حرکت و همچنین سرعت سوخت‌گیری را افزایش می‌داد. اما در مقابل بر اساس سنت امپراتوری بریتانیا، انگلیسی‌ها مبلغ ناچیزی برای نفت به ایران پرداخت می‌کردند. بریتانیا نه‌ تنها از ایران برای نفت بلکه غلات نیز، بهره‌برداری کرد. این مسئله به قحطی 1917-1918 منجر شد. حدود 9 میلیون ایرانی یعنی 40 درصد جمعیت، جان باختند.

گروه متفقین

محققان این را یک نسل‌کشی نامیده‌اند و می‌توان گفت که این بزرگ‌ترین تراژدی جنگ جهانی اول بود که بیش از تلفات جانی در دو درگیری طولانی و خونین سام و وردون بود.2 انگلیسی‌ها ماهرانه روس‌ها و ترک‌ها را مقصر این قحطی معرفی کردند و حقیقت این نسل‌کشی نزدیک به یک قرن ناشناخته ماند.

تاجگذاری بریتانیا در ایران!

پس از انقلاب روسیه در سال 1917، ایران به یک کشور خط مقدم برای امپراتوری بریتانیا برای مقابله با تهدید بلشویک تبدیل شد. مانند سایر کشورها، شوروی سعی کرد در ایران مشکل ایجاد کند. بریتانیا با حمایت از رضا میرپنج، افسر تیپ قزاق ایرانی، به مقابله پرداخت. او در سال 1925 سلسله قاجار را خلع و خود را شاه اعلام نمود. مجلس ایران نیز قدرت گرفتن رضا میرپنج را تصویب کرد.
این افسر فرصت‌طلب پس از شاه شدن، نام خود را به رضا شاه پهلوی تغییر داد. نکته مهم این است که زبان فارسی در زمان امپراتوری ساسانیان پهلوی نامیده می‌شد. سلسله ساسانیان ایران را به قدرتی بزرگ تبدیل کردند. انتخاب پهلوی یک شیرین‌کاری تبلیغاتی بسیار هوشمندانه بود. اما همه فریب این عناوین قلابی رضاشاه را نخوردند. چهار قانون‌گذار شجاع با شاه جدید مخالفت کردند. یکی از آن‌ها محمد مصدق بود که سال‌ها بعد به نخست وزیری رسید. انگلیسی‌ها تاج‌گذاری رضاشاه را با استفاده از تجربه تاج‌گذاری جرج پنجم که اخیراً انجام داده بودند، مدیریت کردند.

غارت آثار تاریخی و اموال ایرانیان

رضاشاه هدایت بزرگ‌ترین غارت آثار تاریخی و فرهنگی ایران را بر عهده داشت. او در سال 1931 به باستان‌شناسان خارجی اجازه داد ایران را کاوش کنند و تخت جمشید، پایتخت امپراتوری باستانی هخامنشی ایران را که توسط داریوش بزرگ در قرن ششم پیش از میلاد تأسیس شد، حفاری کنند! سپس این کامیون‌ها از تخت جمشید به سمت خلیج فارس راه افتادند. در نهایت، این آثار به ایالات‌متحده و دیگر کشورهای مرفه غرب ختم شد. بسیاری از آثار به دانشگاه شیکاگو انتقال یافتند که در بخش استعماری موسسه شرق‌شناسی این دانشگاه نگهداری می‌شود.3

تخت جمشید زمان رضاشاه

شاه جدید یک پادوکلاسیک بریتانیایی بود. او نفوذ شوروی را از بین برد و راه‌آهن سراسری ایران را ساخت که دریای خزر را به خلیج فارس متصل می‌کند. این امر با هزینه هنگفتی برای مالیات‌دهندگان ایرانی ساخته شد و به نیروهای انگلیسی اجازه داد سریع‌تر برای مقابله با شوروی مستقر شوند. مهم‌تر از همه، شاه امتیاز نفت را به انگلیس افزایش داد. بریتانیایی‌ها تولید نفت خود در ایران را از حدود 5 میلیون تن (معادل 37 میلیون بشکه) در سال 1932 به 10 میلیون تن (بیش از 74 میلیون بشکه معادل) در سال 1938 افزایش دادند. توجه داشته باشید که مقدار بسیار کمی از این درآمد به حساب خزانه ایران واریز می‌شد و نفت تنها 10 درصد از بودجه را تشکیل می‌داد.

دیگر مطالب خواندنی

“زن در نگاه محمدرضاشاه”

رفتار وحشیانه در سرکوب مردم

در سال 1936، اعتراضات علیه سیاست‌های رضاشاه در مشهد بالا گرفت. نیروهای امنیتی معترضان را سرکوب کردند و باعث شدند تا مردم به مقبره امام رضا (ع) پناه ببرند. به دستور شاه، نیروهای امنیتی وارد مقبره شدند و مردم را به طرز فجیعی قتل عام کردند. پس از آن کشتار، رضاشاه برای اکثر ایرانیان، ملعون ابدی شد. پس از آن واقعه، بسیاری از مردم حتی از گفتن نام او می‌ترسیدند، اما از او با عنوان سگ یاد می‌کردند که توهین‌آمیزترین تعریض در زبان فارسی محسوب می‌شود.4
رضاشاه برای افزایش توان نظامی و پروژه‌های گران‌قیمت مجبور به افزایش بار مالیاتی بر مردم شد. او همچنین سیاست تمرکزگرایی و فارسی‌سازی را در پیش گرفت. این بدان معناست که اقلیت‌های قومی جایی در ایران نداشتند. طایفه‌زدایی و فارسی‌سازی رضاشاه به پاکسازی قومی و نسل‌کشی انجامید. ویلیام داگلاس، قاضی مشهور آمریکایی، در مورد یکی از طوایفی که با رضاشاه در افتاده بود، نکات زیر را ذکر کرد:
«لُر‌ها یکی بعد از دیگری سر بریده شدند. بارها و بارها سینی فلزی را داغ می‌کردند و آن را بر گردن بدن بدون سر می‌گذاشتند. آنگاه سرهنگ شروع به شرط‌بندی می‌کرد که این مردان بی سر تا کجا می‌توانند بدوند. همه مردان و زنان و بچه‌ها کشته شده بودند. هیچ فرد زنده‌ای باقی نمانده بود.»


در مجموع، رضاشاه برای ایران یک فاجعه بود. او همه روزنامه‌ها، سازمان‌ها و هرگونه مخالفت را توقیف کرد. اظهار نظر روشن‌فکری و سیاسی سانسور شد. این امر بقایای تلاش‌های اصلاحی را که توسط امیرکبیر ، مصلح برجسته اواسط قرن نوزدهم آغاز شد، خنثی کرد.رضاشاه با الهام از مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه، پوشش سنتی ایران را ممنوع کرد. حالا هم زن و هم مرد، باید لباس غربی می‌پوشیدند. اگر این کار را نمی‌کردند، کتک می‌خوردند و حتی بازداشت می‌شدند. این سیاست باعث گسست گسترده با سنت شد. در شهرهای کوچک و روستاها، مردم فرمان شاه را نادیده می‌گرفتند؛ اما در شهرها مردم به ویژه زنان آسیب دیدند. بسیاری از زنان برای جلوگیری از آزار و اذیت، از رفتن به مکان‌های عمومی دست کشیدند و در خانه خود بالاجبار زندانی شدند. مانند بسیاری از سیاست‌های دیگر، سیاست شاه در مورد پوشاک یک شکست کامل بود.

حرم امام رضا

رضاشاه با الهام از مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه، پوشش سنتی ایران را ممنوع کرد. حالا هم زن و هم مرد، باید لباس غربی می‌پوشیدند. اگر این کار را نمی‌کردند، کتک می‌خوردند و حتی بازداشت می‌شدند. این سیاست باعث گسست گسترده با سنت شد. در شهرهای کوچک و روستاها، مردم فرمان شاه را نادیده می‌گرفتند؛ اما در شهرها مردم به ویژه زنان آسیب دیدند. بسیاری از زنان برای جلوگیری از آزار و اذیت، از رفتن به مکان‌های عمومی دست کشیدند و در خانه خود بالاجبار زندانی شدند. مانند بسیاری از سیاست‌های دیگر، سیاست شاه در مورد پوشاک یک شکست کامل بود.

بخشیدن کشور با معاهدات و قراردادها

رضاشاه ممکن بود نسبت به اقلیت‌های قومی بی‌رحمانه رفتار کند، اما همیشه نسبت به قدرت‌های بزرگ مطیع محض بود. بسیاری از نقاط ایران را برای مصالحه با بیگانگان بخشید. او از ترس شوروی در سال 1933 منطقه فیروزه را که امروز در ترکمنستان واقع شده و پایتخت آن عشق‌آباد، در این منطقه واقع شده بود را به آن‌ها هدیه داد. بعدها رضاشاه تسلیم فشار انگلیس نیز شد و اراضی بیشتری را از کشور جدا کرد. در سال 1937، بریتانیایی‌های زیرک جلسه‌ای تشکیل دادند تا مسلمانان را علیه بلشویک‌ها متحد کنند.
در نهایت عهدنامه سعدآباد امضا شد. طبق این معاهده، رضاشاه تالاب هیرمند را به افغانستان، حق کامل شط العرب را به عراق و کوه استراتژیک آرارات را به ترکیه داد. ایران پهلوی به نیروهای ترکیه اجازه دسترسی به جمهوری خودمختار نخجوان آذربایجان را می‌دهد که منطقه‌ای از آذربایجان در ارمنستان است. در نتیجه، ترکیه جایگزین ایران به عنوان متحد اصلی آذربایجان شده؛ در حالی که این کشور 85 درصد شیعه بوده و فرهنگ آذری آن عمیقاً تحت تأثیر آذری‌های ایران است.
در جنگ جهانی دوم، رضاشاه پایش را بیشتر از گلیمش دراز کرد. در واقع ظهور آلمان نازی او را تحت تأثیر قرار داه بود. با ابراز تمایل به نازی‌ها، او شروع به انجام یک بازی خطرناک کرد. هنگامی که آلمان‌ها در سال 1941 به روسیه حمله کرد، بریتانیا و شوروی هم برای تأمین منابع نفتی و ادامه دسترسی به آب‌های گرم به ایران حمله کردند. سپاهیان رضاشاه تسلیم شدند. چراکه رضاشاه از ژاندارم سواره نظام شروع کرده بود. این ژاندارم‌ها تحت حمایت مالکان بودند و با هدف سرکوب دهقانان پدید آمدند. آن‌ها قلدرهایی بودند که بدون انجام کار زیاد پول در می‌آوردند و به عیش و نوش مشغول بودند! نه میهن‌پرستانی که با جنگ برای کشورشان خدمت کنند.
زمان حمله انگلیس و شوروی، اکثر افسران ارشد رضاشاه به سادگی فرار کردند. رضاشاه خود ثابت کرد بزدلی است که کوچکترین مقاومتی در برابر قدرت‌های مهاجم نداشت. رابرت لیمن، مورخ نظامی، اعلام کرد که پیروزی بریتانیا «یکی از سریع‌ترین تسلیم‌ها در تاریخ» بود.

اموال رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت

بخشی از دلایل شکست رضاشاه این بود که او یک خودکامه فاسد، ظالم و نالایق بود. او یک افسر سواره نظام بود که بخشی از یک کودتا شد و سپس تاجگذاری کرد. زمانی که بر تاج و تخت نشست، این خودکامه دست به تصرف گسترده زمین‌ها در سراسر کشور زد. زمانی که انگلیسی‌ها در سال 1941 او را به تبعید فرستادند، رضاشاه به بزرگ‌ترین مالک زمین در ایران تبدیل شده بود. او همچنین مقدار قابل توجهی پول نقد در بانک بریتانیایی بارکلیز نگه می‌داشت. پولی که باید برای ساختن جاده‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها مصرف می‌شد، به مالکیت خصوصی یک تازه کار تشنه به خون تبدیل شد.
اساساً رضاشاه یک خودشیفته بود نه میهن‌پرست. زمانی که انگلیسی‌ها ایران را به دست گرفتند، او به جای جنگیدن برای کشورش، بیشتر نگران حفظ ثروت شخصی خود بود. در این زمان، این پادشاه اعتماد مردم را از دست داده بود. انگلیسی‌های ماهر او را زیر نظر داشتند. حدود 15 سال پیش از تبعید رضاشاه، دیپلمات امپراتوری، هارولد نیکلسون مشاهده خود را این‌گونه بیان کرد: «رضا رازدار، مشکوک و نادان است. به نظر می‌رسد که او کاملاً قادر به درک واقعیت‌های موقعیت یا درک نیروی خصومتی که برانگیخته است نیست.» پیش‌بینی نیکلسون محقق شد. 5

بخشیدن کشور با معاهدات و قراردادها

زمانی که رضاشاه و پسرش محمدرضاشاه حکومت کردند، نویسندگان و معلمان برای زنده ماندن مجبور به دروغگویی شدند. چاپلوسی دستورکار روزانه بود. رضاشاه به عنوان یک مصلح «اجتماعی، اقتصادی و سیاسی» که شالوده ایران مدرن را پی‌ریزی کرد، تجلیل می‌شد. حتی برخی اصلاحاتی که امیرکبیر انجام داده بود، به پای رضاشاه نوشته می‌شد. رژیم، ایرانیان را در مورد حکومت پارانوئید، خشن و ظالمانه رضاشاه در تاریکی نگه داشت. ایرانیان متوجه نشدند که چگونه این پادشاه فاسد به نفع انگلیسی‌ها با دزدی از خزانه به ایران خیانت کرد.
تطهیرکنندگان پهلوی مدعی هستند که رضاشاه طب مدرن را به ایران آورد. اما حقیقت این است که انستیتو پاستور ایران در سال 1919، سال‌ها قبل از اینکه او قدرت را به دست بگیرد، مشغول کار شد. 

 این اولین مؤسسه بهداشت عمومی در خاورمیانه بود که واکسن‌هایی را برای منطقه تولید می‌کرد. حتی در ایران باستان نیز بیمارستان وجود داشت! پس رضاشاه اولین کسی نبود که در کشور ما بیمارستان ساخت. منصفانه بگوییم، او تعداد کمی را ساخت، اما تقریباً همه مستعمرات از نیجریه تا ویتنام این کار را انجام داده بودند.
نامتجانس‌ترین افسانه‌ای که در اقشار ایرانی فراگیر شده این است که رضاشاه به کاپیتولاسیون پایان داد و نیروهای خارجی را از ایران بیرون کرد. تاریخ به ما می‌گوید که ایرانیان همیشه با نیروهای خارجی مخالف بوده‌اند. امیرکبیر 80 سال پیش خواستار اخراج آن‌ها شده بود. انگلیسی‌ها شعارهای مردم را روی دیوار دیدند و نیروهای خود را بیرون کشیدند، اما در پشت پرده از قدرت استفاده کردند. سربازان انگلیسی برخلاف دهلی نو در خیابان‌های تهران راهپیمایی نکردند. در عوض انگلیسی‌ها از رضاشاه برای انجام کارهای کثیف خود در ایران استفاده کردند.

پشت‌پرده سیاست‌های رضاشاه

برخی رضاشاه را برای راه‌آهن، جاده‌ها، صنایع و تشکیل ثبت احوال در ایران تجلیل می‌کنند. اما واقعیت آن بود که راه‌آهن برای منافع استراتژیک بریتانیا واقع می‌شد و برای مالیات‌دهندگان ایرانی هزینه زیادی داشت. جاده‌ها کم و وحشتناک بود. صنایع به این دلیل وارد کشور شدند که ایرانیان قرن‌ها اهل تجارت با خارج بوده‌اند. کارآفرینان از اروپایی‌ها آموختند و کارخانه‌هایی راه‌اندازی کردند. علاوه بر این، ایرانیان قرن‌ها بود که به تولید شکر و منسوجات می‌پرداختند. طرح ثبت احوال نیز توسط مجلس پنج سال قبل از شاه‌شدن رضا ارائه شده بود.
رژیم رضاشاه نتوانست به ایران خدمت کند. در حساس‌ترین لحظه، او و نیروهایش فقط فرار کردند. او یک اراذل و اوباش در لباس نظامی بود که کشور را غارت کرد و بی‌گناهان را کشت. او در خدمت قدرت‌های امپراتوری بود نه مردمش. آیت‌الله خمینی اشتباه نمی‌کرد که می‌گفت: «سلطنت پهلوی از روزی که تأسیس شد خلاف قانون بود. مجلس مؤسسان جعلی تشکیل دادند و او را به زور حاکم بر ایران کردند. امروز معترضانی که در ایران شعار «رضاشاه روحت شاد» سر می‌دهند، باید تاریخ خود را مطالعه کنند. ایران به آزادی، دموکراسی و برابری نیاز دارد، نه به زرق و برق یک شاه پارانویا، ترسو، قاتل و خائن.»