ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» مینویسد:
با وجود این به نظر من شاه چند نکته مهم را در اجرای برنامههای خود از نظرها پنهان داشت. نخستین نکته تنگناهایی بود که صنعتی شدن سریع کشور بدون زمانبندی متناسب و معقول پیش میآورد. سازمانهای مالی و اداری کشور با دستگاههای مجری این طرح هماهنگی نداشتند و مجریان این طرحها برای حل مشکلات خود به آن چه در ایران حلال مشکلات خوانده میشد؛ یعنی پول و رشوه، متوسل میشدند. میزان این رشوهها و حق و حسابها که بر اساس حجم کار و اعتبار لازم برای اجرای آن محاسبه میشد گاه ارقام نجومی و عظیمی را تشکیل میداد و چندی نگذشت که فساد چنان بالا گرفت که بسیاری از مقامات دولتی و بدتر از همه اعضای خانواده سلطنتی را هم آلوده ساخت. فسادی که از این برنامههای شتابزده اقتصادی و صنعتی حاصل شد به گمان من یکی از نقاط ضعف اساسی رژیم و از عوامل مهم سقوط آن بود.1
However, it seemed to me that he failed to take into account a number of other considerations. First were the human conse quences that flowed from the nature of his industrialization efforts. Bottlenecks inevitably developed in the effort to con- struct enormous industrial enterprises without adequate prepa- ration. These bottlenecks usually involved some confrontation with the bureaucracy. In the time-honored Persian way, the bureaucracy's confrontations always seemed capable of being surmounted if adequate bribery was involved. Given the nature of the programs, the amounts of money involved, and the costly consequences of delay, the bribes became huge. More- over, the corruption that was entailed by them reached into the highest levels of government and indeed into the precincts of the imperial family itself. The corruption that came from this forced industrialization was, in my judgment, a major liability to the shah and his regime.
William H. Sullivan
فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بینالملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» مینویسد:
گزارش مؤسسه هادسون در سال ۱۹۷۵م [۱۳۵۴ شمسی]، نشان میدهد که حتی اگر ایران به هدفهای توسعه خود در سال ۱۹۸۵م [۱۳۶۴ شمسی] برسد باز اقتصادی خواهد داشت نه خیلی زیاد پیشرفتهتر از اقتصاد هند و برابر یا کمی کمتر از اقتصاد مکزیك. «اگر این هدفها وصول نشود در آن صورت در دهه پایان قرن حاضر، ایران چیزی بیش از یک بنای عظیم صنعتی ناتمام نخواهد بود که به زیور قدرت و تأثیرات بینالمللی آراسته است ولی در کل هیچ چیزی نیست.»2
As a report by the Hudson Institute in 1975 indicated Iran would, even in the unlikely event of its meeting its growth targets by 1985, have an economy not much more developed than India's and equal to or just behind Mexico's. If these targets are not met then Iran, in the final decade of this century, could prove to be no more than a half-completed industrial edifice, with the trappings of power and international influences and none of the substance.
Fred E. Halliday
فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بینالملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» مینویسد:
نیاز به آنها(نیروی کار خارجی)، نشاندهنده عقبماندگی عظیم آموزش و پرورش و آموزش حرفهای پس از پنجاه سال حکومت پهلوی در ایران است. همچنین باعث ضرر به کشورهای آسیایی فقیرتر می شود، چرا که مجبورند برخی از کارکنان کمیاب و ماهر خود را به این دلیل که با دستمزدهای بالاتر در جاهای دیگر جذب میشوند، از دست بدهند.3
The need for them reflects the enormous backwardness of education and industrial training after fifty years of Pahlavi rule in Iran, and well as constituting a net drain on the even more impoverished Asian countries which are forced to lose some of their own scarce, skilled personnel, who are attracted elsewhere by higher wages.
Fred E. Halliday
فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بینالملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» مینویسد:
به مفهوم دقیق سیاسی بین ایران در دهه ۱۹۷۰م [دهه ۱۳۵۰ شمسی] و ژاپن در چند دهه قبل شباهتی وجود دارد. در هر دو کشور ایدئولوژی امپراطوری و شخص امپراطور، در کانون زندگی سیاسی قرار دارند و در ایران شخص امپراطور به مراتب بیشتر چنین است. ایران بیتردید میکوشد بر همسایگان خود مسلط گردد و خود را به کشورهای پیشرفته سرمایهداری برساند. اما وجه تشابه در همینجا پایان میگیرد؛ زیرا ژاپن آنچنان قدرت امپریالیستیای بود که ایران هرگز نمیتواند باشد، اولاً، ژاپن، با آغاز توسعهاش، در شرف تبدیل به يك قدرت بزرگ صنعتی بود: قدرت نظامی این کشور بر استعدادهای تولیدی داخلی استوار بود و خود قادر بود کالاهای تولیدشده را صادر کند. در حالی که اسلحه ایران از خارج و با فروش يك ماده خام خریداری میشود و بازتاب توانمندیهای تولیدی داخلی در اقتصاد ایران نیست. 4
Japan wanted to acquire an empire, compar- able to that of the other imperialist powers In narrow political terms there is some similarity between the Iran of the 1970s and the Japan of some decades previously. In both countries the ideology of empire, and the figure of the Emperor, is central to political life the latter even more so in fran than in Japan. Iran is certainly trying to dominate its neighbours and catch up with the advanced capitalist countries. But here the similarity stops, for Japan was an imperialist power in a way that Iran could never be. First of all, Japan was becoming a major industrial power as it began to expand: its military power rested on its own domestic productive capacities, and it was able to export manufactured goods itself. Iran's arms are purchased from abroad, by the sale of a raw material, and do not reflect the internal technical and productive capabilities of the Iranian economy
Fred E. Halliday
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
در سال ۱۹۵۵م [1334 شمسی]، محیطی نسبتاً پر رونق و شکوفا بر تهران حکمفرما بود. اگرچه منافع حاصل از پیشرفت تهران فقط به جیب افراد معدودی میرفت، اما ایجاد چنین رونقی نتیجه اجتنابناپذیر طرحهای عمرانی بود که با شیوه کاملاً ناسازگار و شتابآمیزی در دست اجرا قرار داشت.6
. It was in 1955 that Tehran began to assume rather the air of a boom-town. Though the boom only profited a small number, it was the inevitable consequence of the development schemes which were being, in an extremely disparate manner, hastily promoted.
Peter Avery
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد: شاه کاملاً امیدوار بود که با به ثمر رساندن سریع طرحهای عمرانی، از بروز انقلاب در ایران جلوگیری نماید. اما در سال ۱۹۵۹م [۱۳۳۸ شمسی]، به تدریج روشن شد که این فرآیند، قرین کامیابی نخواهد بود؛ پیشرفتهایی که صورت گرفت بسیار ناچیز و نامرتبط با نیازهای مستقیم مردم بود، بهطوری که قادر نبود دلهای مردم را تسخیر نماید.
Shah no doubt hoped to obviate revolution by bringing deve- lopment projects to rapid fruition. But in 1959 it was becoming apparent that this process was not succeeding. The advances that were made too small, and too irrelevant to the people's imme diate needs, to change men's hearts.
Peter Avery
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
در سال ۱۹۵۹م [۱۳۳۸ شمسی] سیل پول به ایران سرازیر شد اما این پولها به جای این که در سازندگی کشور به کار افتد، در درجه اول صرف برنامههای در دست اجرا و تأمین تخمینهای نادرست اولیه گردید. هزینهها نیز روند صعودی داشتند. در عین حال یکی از عواملی که باعث استعفای آقای ابتهاج شد، کاهش 22 میلیون دلاری درآمد نفتی سازمان برنامه بود.7
Money poured in during 1959, but it was not now to initiate construction so much as to maintain it, and to meet faulty first estimates; costs also continued to rise. At the same time one of the factors which precipitated Mr. Ebtehaj's resignation was the reduc tion, by $22 million, of the oil revenue allocated to the Plan Organisation)
Peter Avery
آرتور میلسپو، مشاور سابق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده، که برای سازماندهی وزارت دارایی ایران استخدام شد، در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد: به شاه گفتم که اگر بودجه ارتش اضافه شود، نخواهیم توانست کار چندانی برای کشاورزی، آموزش و پرورش و بهداشت عمومی انجام دهیم. او پاسخ داد: «بسیار خوب، در اینصورت این مسائل را به بعد موکول خواهیم کرد.»
8)I told the Shah that if the Army budget were increased we could do little if anything for agriculture, education, or public health. He said: "Very well, then; we'll have to postpone those things."
Arthur Chester Millspaugh
ماروین زونیس، تحلیلگر بینالمللی و عضو هیئتعلمی دانشگاه شیکاگو، در کتاب «شکست شاهانه» مینویسد:
سفیر آمریکا، ویلیام اچ سالیوان، مدت کوتاهی پس از ورود به تهران در ماه ژوئن سال 1977م [خرداد 1356 شمسی] توجه خود را به مهمترین مسئلهای معطوف کرد که پس از آشنایی با این کشور با آن مواجه بود. او متقاعد شده بود که برنامه صنعتیکردن شاه بیش از حد جاهطلبانه است و با ظرفیتهای اقتصادی، تکنولوژیک و نیروی انسانی کشور انطباق ندارد. از نظر سفیر، نتیجه کوششهای شاه برای راندن ایران به خط مقدم جبهه کشورهای صنعتی جهان، قطعاً بدبختی اقتصادی و بحران اجتماعی بوده است.9
9)Shortly after he arrived in Tehran in June 1977 to assume his position as U.S. ambassador, William H. Sullivan turned his attention to what for him had been the single most troublesome issue concerning Iran since his first briefings on that country. He was convinced that the Shah's indus trialization program was overambitious-cxceeding the economic, tech- nological, and manpower capacities of the country. The result of the Shah's efforts to propel Iran into the forefront of the world's industrialized na- tions, in the ambassador's mind, was certain to be economic disaster and social chaos.
Marvin Zonis
فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» مینویسد:
در بخش صنعت نیز وضعیتی مشابه جریان داشت و به خاطر ناشکیبایی شاه و برنامههای جاهطلبانهاش مسائل فراوانی یکی پس از دیگری ظهور میکرد. احداث مراکز مربوط به صنایع سنگین، پتروشیمی، و نیروگاه اتمی، نیاز به کارشناسان توانا داشت، و چون در میان ایرانیان چنین افرادی به چشم نمیخورد، شاه برای دستیابی به اهداف بلندپروازانه خود سیل کارشناسان خارجی را به داخل کشور روانه کرده بود. در ماههای آخر عمر رژیم غالباً این سخن نادرست به گوش میرسید که برنامههای مدرنیزه کردن کشور توسط شاه به قیمت تاج و تخت او تمام شده است. ولی به نظر من واقعیت این است که جز اشتباهات اساسی خود شاه هیچ علت دیگری زمینه سقوطش را فراهم نکرده است. 10
In the industrial sector too, the Shah's impatience and visions of grandeur produced difficulties. Heavy industry, petrochemistry and atomic power stations re- quired expertise which could not be found in the coun- try. The Shah reacted to this situation by bringing in far too many foreign technicians.
During the final months of the regime it was often alleged that the speed of the modernization program had cost the Shah his throne. The truth is that his basic mistake was his manner of putting it into practice.Fereydoun Hoveyda
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
سهم صنعت در تولید ناخالص ملی ۱۸ درصد بود و بهمراتب از سهم خدمات (۳۵ درصد) و نفت (۳۵ درصد) در ۱۹۷۷ – ۱۹۷۸م [1356-1357 شمسی] کمتر میشد و دیگر اینکه، صادرات صنعتی غیرنفتی تنها ۲ تا ۳ درصد همه صادرات ایران را در سال ۱۹۷۵م [۱۳۵۴ شمسی] تشکیل میداد که در مقایسه با کشورهایی مثل هندوستان (بیش از ۵۰ درصد)، سنگاپور (۶۰ درصد) و مکزیک (۳۳ درصد) بسیار ناچیز مینمود.11
Industry share of GNP at about 18 percent lagged well behind that of services (35 percent) and oil (35 percent) in 1977٫78, and manufactured non-oil exports were only 2-3 percent of all exports circa 1975, comparing very poorly with such countries as India (over 50 percent), Singapore (60 percent), and Mexico (33 percent).
John Foran
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
صنایع اصلی اتومبیل و لوازم برقی اساساً صنایع «آچاری» بودند بدینمعنی که اکثر قطعات و اجزا را از خارج میآوردند و در داخل، آنها را مونتاژ میکردند، لذا فقط مقدار بسیار کمی به ارزش نهایی آنها افزوده میشد. شرکتهای دارویی اغلب مواد دارویی و حتی وسایل بستهبندی دارو را از خارج میآوردند. به گفته یکی از مدیران فراری شرکت دارویی خارجی بسیار بزرگ، کارخانه او در ایران «چیزی بیش از یک انبار بزرگ دارو نبود». در سال ۱۹۷۸م [۱۳۵۷ شمسی]، شرکتهای دارویی ۸۵ تا ۱۰۰ درصد به مواد دارویی وارداتی اتکا داشتند. برای شرکتهای شیمیایی میزان این وابستگی ۶۰ تا ۱۰۰ درصد، برای بافندگی ۸۰ درصد (ماشینها)؛ بعضی صنایع غذایی ۷۰ درصد و پارهای مصالح ساختمانی ۵۷ درصد بود. 12
The key auto and electrical appliance sectors were essentially "screwdriver" industries, merely assembling im- ported parts and adding very low amounts to the total value of the finished products. Pharmaceutical companies bought most ingredients abroad, down to the packaging materials: "According to an expatriate manager of a large foreign pharmaceutical firm, his factory in Iran was no more than a large drug store, "46 In 1978 pharmaceuticals were 85-100 percent depen- dent on imported inputs, chemicals 60-100 percent, textiles 80 percent (for machinery), certain food items 70 percent and certain building materials 57 percent
John Foran