آرتور چستر میلسپو، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازماندهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد:
شاه و نورچشمیهایش امتیازات انحصاری گستردهای به شرکتهای خصوصی ایرانی دادند. علاوه بر این خود شاه وقتی وزیر جنگ بود یک موسسه نامعتبر به نام بانک سپه تاسیس کرد۱ که برگرفته از لقب نظامی او بود و سرمایه آن از بودجه ارتش تأمین و از جانب نظامیان به شدت کنترل میگردید.۲
the Shah and his favorites made extensive grants of monopoly privileges to private Persian companies. I have spoken of the agricultural bank. A mortgage bank assisted private building; and an insurance company was es tablished. Both were creatures of the government. In ad dition the Shah, when Minister of War, had set up a non- descript institution named after his military title the "Bank Sepah, fnanced by army funds and jealously controlled by the military.
Arthur Chester Millspaugh
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
ﺷﻮاﻫﺪ ﻣﺴﺘﻨﺪي وﺟﻮد دارد ﮐﻪ ﻧﺸﺎن میدﻫﺪ از 155 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻري ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﻖ اﻻﻣﺘﯿﺎز ﻧﻔﺖ ﭘﺮداﺧﺖ ﺷﺪ، ﺣﺪاﻗﻞ 100 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر آن را رﺿﺎﺷﺎه ﺑﻪ ﺟﯿﺐ زد. ﺑﺮاي درك ﺑﺰرﮔﯽ اﯾﻦ ﻣﺒﻠﻎ در آن زﻣﺎن، ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪر ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪاﻧﯿﻢ ﮐﻞ ﻇﺮﻓﯿﺖ وام دﻫﯽ ﺑﺎﻧﮏ واردات – ﺻﺎدرات آﻣﺮﯾﮑﺎ3 در ﺳﺎل 1939م [۱۳۱8 شمسی]، در ﺣﺪود 100 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر ﺑﻮده اﺳﺖ.4
the Shah and his favorites made extensive grants of monopoly privileges to private Persian companies. I have spoken of the agricultural bank. A mortgage bank assisted private building; and an insurance company was es tablished. Both were creatures of the government. In ad dition the Shah, when Minister of War, had set up a non- descript institution named after his military title the "Bank Sepah, fnanced by army funds and jealously controlled by the military.
Mohammad Gholi Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتور ایران بود، نواحی وسیعی از کشور شامل ۷۰۰۰ روستا، آبادی و مرتع، به ملک شخصی وی تبدیل شد. طبق نقشهای که سفارت آمریکا در سال ۱۹۵۴م (۱۳۳3 شمسی) برای نمایش پراکندگی «املاک پهلوی» و بررسی فروش آنها از سال ۱۹۵۲م (۱۳۳1 شمسی) به بعد تهیه کرد، رضا شاه نواحی وسیعی از شمال و غرب کشور (عملا همه لرستان و بخش اعظمی از شمال خوزستان) را به تملک خود در آورده بود که متعاقبا به پسرش رسید.5
During the twenty years that Reza Khan was dictator of Iran, vast areas of the country, including some 7,000 villages, hamlets, and pastures, were transformed into his private estate. According to a map prepared by the American Embassy in 1954 to show the proposed sale and distribution of the "Pahlavi estates from 1952, vast areas in northern and western Iran (practically all of Luristan and much of northern Khuristan) were acquired by Reza Shah and subsequently became the property of his son.
Mohammad Gholi Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
APOC (شرکت نفت ایران و انگلیس) از تلاش برای تغییر شرایط امتیاز دارسی دست برنداشت. هارت6، با اشاره به صحبتهایش با تی.ال.جکس7، شایعات جدیدی را که درباره مذاکره شرکت برای تمدید اعتبار امتیاز بر سر زبانها بود، گزارش میدهد: «ولی آقای جکس در ارتباط با این شایعه که شاه (با توجه به اینکه مجلس تابع اوست) حاضر است در قبال دریافت پنج میلیون پوند امتیاز شرکت را تمدید کند، گفت که تردیدی ندارد که اعليحضرت در قبال دریافت چنین مبلغی با کمال میل این کار را انجام خواهد داد.»8
the Shah and his favorites made extensive grants of monopoly privileges to private Persian companies. I have spoken of the agricultural bank. A mortgage bank assisted private building; and an insurance company was es tablished. Both were creatures of the government. In ad dition the Shah, when Minister of War, had set up a non- descript institution named after his military title the "Bank Sepah, fnanced by army funds and jealously controlled by the military.
Mohammad Gholi Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد: (همان طور که در زیر شرح داده خواهد شد)، از ۰۰۰/۴۱۲/۱۸ پوندی که به مصارف نظامی اختصاص یافته بود، حداکثر ۵/۴ میلیون پوند آن صرف خرید تسلیحات شد. 14 میلیون پوند دیگر را رضا شاه بالا کشید. با اضافه کردن بیش از ۶ میلیون پوند بودجه تخصیصی برای راهآهن و بنادر به مبلغ ۱۴ میلیون پوند، میتوان نتیجه گرفت که اعليحضرت (رضا) پهلوی بیش از ۲۰ میلیون پوند از ۳۱ میلیون پوند در آمد نفت ایران را به سرقت برده است. علاوه بر این، اینک محرز شده است که حسابهای بانکی شاه در لندن مبالغی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون پوند در خود داشتند. با معیارهای آن زمان، مبلغ فوق واقعا سرسام آور بود. اگر این پول برای خرید سهام شرکت نفت ایران و انگلیس [APOC] به مصرف میرسید، ایران میتوانست بسیاری از سهامی را که متعلق به دولت بریتانیا نبود، خریداری کرده و از بحران سالهای ۱۹۵۳–۱۹۵۱م (۱۳30–۱۳۳2 شمسی) جلوگیری نماید.9
APOC persisted in its attempts to revise the D'Arcy Concession. Hart, citing a conversation with T. L. Jacks, reports on renewed rumors that APOC was trying to negotiate for an extension of its concession: "But regarding the further rumor that the Shah was prepared to grant (the Med fliss is his puppet) an extension of the Company's concession on the pays ment of five million pounds, Mr. Jacks observed that he had no doubt that His Majesty would be very pleased to do so for the sum in question
Mohammad Gholi Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
از ۰۰۰/۴۱۲/۱۸ پوند (۰۰۰/۰۶۰/۹۲ دلار) که از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۱م (۱۳۰۷ تا ۱۳۲۰ شمسی) به خرید تسلیحات از اروپا و آمریکا اختصاص یافت، حداکثر ۵/۴ میلیون پوند واقعا به مصرف خرید سلاح رسید. چنانکه در زیر آمده است، چیزی که از این مبلغ در دوران رضاشاه باقی مانده بود فقط ۵۰۸ هزار دلار (در حدود ۱۰۱ هزار پوند) بود. اگر واقعا ۹۱ میلیون دلار صرف خرید سلاح میشد، ایران میتوانست نیروی زمینی و نیروی هوایی به مراتب بزرگتری از آنچه در سال ۱۹۴۱م (۱۳۲۰ شمسی) داشت، داشته باشد. حتی اگر قیمتهای غلو شده سال ۱۹۴۱م (۱۳۲۰ شمسی) را برای پیشرفتهترین تسلیحات آمریکایی در نظر بگیریم، (یعنی ۷۰ هزار دلار برای یک هواپیمای جنگی، ۲۵ هزار دلار برای یک تانک و ۵ هزار دلار برای یک کامیون)، ایران میتوانست به طور بالقوه ۱۳۰۰ جنگنده – بمب افکن آمریکایی، با بیش از ۳۵۰۰ تانک و یا ۱۸۰۰۰ کامیون و یا هر ترکیب مناسبی از آنها را خریداری کند. با وجود این، در سال ۱۹۴۱ ایران عملا ۲۴۵ هواپیمای جنگی، ۱۰۰ تانک و حداکثر ۵۰۰ کامیون و تراکتور در اختیار داشت. علاوه بر این، مهمات ارتش فقط کفاف یک یا دو روز جنگ را میداد.
شواهد موجود حاکی از آن است حداقل ۱۴ میلیون پوند به حسابهای بانکی رضاشاه سرازیر شده است. بدین ترتیب، درستی ادعای دکتر مصدق مبنی بر اینکه بخش عمدهای از درآمدهای نفتی ایران به حسابهای بانکی رضاشاه در اروپا و آمریکا سرازیر شده بود، تأیید میشود.
Of the $18,412,000 ($92,060,000) allocated from 1928 to 1941 for the purchase of arms in Europe and America, at most £4.5 million had actually been spent for that purpose. As shown below, the unused balance of this sum at the end of Reza Shah's reign was only $508,000 (about $101,000). Had $91 million actually been spent on armaments Iran would have possessed an army and air force many times greater than it actually possessed in 1941. Even using the highly inflated 1941 prices for the most advanced American weapons ($70,000 for a warplane, $25,000 for a tank, and $5,000 for a truck), Iran could have potentially purchased 1,300 advanced American fighter-bombers, or over 3,500 tanks, or 18,000 trucks, or any appropriate combination thereof. In 1941, however, Iran actually possessed 245 war- planes, 100 tanks, and at most 500 trucks and tractors. Moreover, the army had only enough ammunition to last one or two days of fighting. The evidence indicates that at least $14 million was diverted to Reza Shah's bank accounts. Thus, the claim by Dr. Mohammad Mossadeq that the bulk of Iran's oil revenues had been diverted to Reza Shah's accounts in Europe and America is substantiated. As for about £6.3 million ($31.5 mil- lion) supposedly allocated to such projects as port construction, railways, or railway maintenance, one can be fairly confident that the money was used to convert the income from Reza Shah's domestic assets into foreign exchange for deposit in foreign banks. The data and analysis indicate that at least £20 million ($100 million), or two-thirds of Iran's oil royalties dur- ing 1927-41, was stolen and diverted by Reza Shah. As shown in chapter 12. confirmation was to come from unexpected sources. To appreciate the magnitude of this sum, the entire credit guarantee limit of the United States Export-Import Bank in 1940 was $100 million
Mohammad Gholi Majd
در ارتباط با ۳/۶ میلیون پوند (۵/۳۱ میلیون دلاری) هم که ظاهرا به پروژههایی نظیر ساخت بنادر، راهآهن و یا تعمیر و نگهداری راهآهن اختصاص یافته بود، میتوان نسبتا مطمئن بود که این پول برای تبدیل درآمدهای املاک رضاشاه در داخل کشور به ارز و سپردهگذاری آنها در بانکهای خارجی استفاده میشد. دادهها و تحلیلها نشان میدهند که حداقل ۲۰ میلیون پوند (۱۰۰ میلیون دلار) یا دو سوم از حق امتیاز نفت ایران، در سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۴۱م (۱۳۰۶-۱۳۲۰ شمسی)، توسط رضاشاه دزدیده شد یا تغییر جهت داده شد. چنانکه در فصلهای دیگر کتاب نشان دادهایم، این مطلب از سوی منابعی تأیید شد که هیچکس انتظارش را نداشت. برای درک بزرگی این مبلغ همین کافیست که بدانیم سقف تضمین اعتبارات بانک واردات و صادرات ایالات متحده در سال ۱۹۴۰م (۱۳۱۹ شمسی)، مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار بود.۱۰
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
چنانکه در بالا اشاره شد، به هنگام اعلام این خبر، موجودی خالص ذخیره مملکتی فقط ۳/۱ میلیون پوند بود. البته تنها تبعه ایرانی که مبالغ هنگفتی به پوند استرلینگ در لندن داشت همان رضاشاه بود. هدف از اعلان این خبر، جلب اطمینان و ترغيب رضاشاه به همکاری (با انگلیس) بود. او باید سریعاً تسلیم میشد و بدون سروصدا با یک کشتی انگلیسی کشور را ترک میکرد. حتی در همان موقع هم در ایران برخی میدانستند که رضاشاه نزدیک به ۳۰ میلیون پوند در لندن دارد. میگویند که عبدالحسین هژیر۱۱، از دستیاران معتمد خاندان پهلوی، «در اوایل دهه ۱۹۴۰م (دهه ۱۳۲۰ شمسی) به انگلستان رفته بود تا ثروت رضاشاه را آزاد کند -چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیون پوند یا بیشتر- که دولت بریتانیا در طول جنگ مسدود کرده بود.»
پس از فوت رضاشاه در ماه ژوئیه ۱۹۴۴م (مرداد ۱۳۲۳ شمسی)، پسر و جانشینش، محمدرضا شاه این پول را به ارث برد. مطلب فوق بعدها از سوی منبعی تأیید شد که هیچکس فکرش را نمیکرد.۱۲
7)As reported above, at the time of this announcement, the net amount remaining in the Reserve Fund was only £1.3 million. The Iranian national holding vast sums in sterling was of course Reza Shah. The announcement was intended to reassure him and encourage him to cooperate. He was to quickly surrender and leave quietly on a British ship. That the shah had nearly 130 million in London was also known in Iran at the time. Abdol Hossein Hajir, a trusted Pahlavi aide, "had gone to England in the early 1940s, it was said, to rescue Reza Shah's fortune-some $20 million to £30 million or more-which the British Government had locked up until after the war After Reza Shah's death in July 1944, this money had been inherited by his son and successor, Mohammad Reza Shah. Confirmation of this matter was to come from a totally unexpected source
Mohammad Gholi Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
فساد مالی در ایران کاملاً عادی است. اختلاس و رشوهخواری آنقدر گسترده و جا افتاده است که بسیاری از مقامات کشور هم برای تکمیل حقوقهای غیر مکفی و داشتن سطح زندگی مناسب به آن متکی هستند و بدترین نوع اختلاس، دزدیدن بخشی از حقوق سربازان و یا کسانی است که حقوقشان حتی کفاف نیازهای خودشان را هم نمیدهد. 13
. Graft and corruption are all too common here. Certain it is that the system is widespread and that many officials depend on graft for supplementing their inadequate salaries to provide a proper stan- dard of living. The very worst phase of graft here is the practice of stealing part of the wages of soldiers and other under-paid persons.
Mohammad Gholi Majd
سر ریدر بولارد، وزیر و سفیر بریتانیا در ایران، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی در کتاب «نامههایی از تهران» مینویسد:
همه اعمال (شاه) که منجر به نارضایتی عمومی میگردید، خیلی عمده نبود و گاه شامل خستهای جزئی او میشد؛ مثلاً از آبی که میبایست باغهای سبزی مردم را آبیاری کند، جهت (آبیاری) باغچههای گل کاخها استفاده میکرد. و یا در آخرین سال سلطنتش به شهرداری تهران دستور داد که باغ شهرداری را برای احداث یک هتل به او بفروشد.14
The actions of which general complaint was made were not all on the grand scale. They included petty meannesses such as using for the flower beds in one of the palaces water which ought to have flowed on to irrigate vegetable gardens belonging to the population. In the last year of his reign he ordered the Municipality of Tehran to sell the Municipal Garden to him for the erection of a hotel.
Reader Bullard
ویلیام شوکراس روزنامهنگار، نویسنده، گوینده و مدرس بریتانیایی در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد:
رضاشاه زمینهای متعلق به روحانیون و ملاکان بزرگ را نیز بهزور گرفت و بخش عمده آنها را برای خود و خانوادهاش نگاهداشت. درواقع در دهه ۳۰م (دهه ۱۳۱۰ شمسی)، خانواده او از بزرگترین زمینداران ایران شده بودند و شاید یکششم زمینهای حاصلخیز را مالک بودند. صرفنظر از این کار، اقدامات رضاشاه در اصلاح مؤثر کشاورزی ناچیز بود، درنتیجه تولیدات کشاورزی و سطح زندگی روستاییان بدون تغییر باقی ماند و هیچ بازار ملی برای کالاهای مصرفی یا صنعتی ایجاد نشد و بدینسان صنعتی شدن کشور به عقب افتاد.۱۵
Reza Shah also seized land from the clergy and other great landowners. Much of it he kept for himself and his family. Indeed, by the thirties his family was almost certainly the largest land- owner in Iran, owning perhaps one-sixth of the usable land. Apart from that, Reza Shah undertook very little effective agricultural reform. As a result, agricultural productivity and peasant living standards remained stagnant. No national market for consumer or industrial goods was created and thus industrialization was hindered.
William Shawcross
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
اصلاحات رضاشاه، حرص و طمع نوع جدیدی از افراد را به نحوی پرورش داده بود که ]حاضر بودند[ وسایلی را که برای سعادت کل ملت در نظر گرفته شده بود، منحرف کرده و از آنها در جهت پر کردن جیب خودشان استفاده نمایند. شخص شاه که با گذشت زمان، طمع و حرصش به زمین و ثروت بیشتر میشد، سرمشق خوبی برای این افراد بود. او خود موجب شد که دیگرانی که دنبالهرو او بودند، دربارهاش ضربالمثل «ماهی از سر گنده گردد نی ز دم» را به کار ببرند؛ چنانکه این افراد از فساد فزایندهی حکمفرما بر امور عمومی، به سود خود، بهره میگرفتند و معیارهای اخلاقی مرسوم را مسخره میپنداشتند. اگر یکی از افراد محافل بالا یا یکی از نزدیکان دیکتاتور [رضاشاه]، متهم به فساد میشد- با وجود مجازاتهای سخت قانونی در این زمینه آدمهای اهل زد و بند و اختلاس بهراحتی میتوانستند از چنگال قانون بگریزند.
Reza Shah's reforms had fostered the avarice of a new type of person who perverted means intended for the well-being of the whole nation, to make them the means of private enrichment. As if to reflect this decline in the original purposes of his regime, the Shah himself as the years advanced had shown a mounting greed and morbid desire to acquire lands and wealth. He thus made it possible for some of his subjects to repeat the proverb about how a fish rots from the head downwards, as they profited from the general increase in depravity in public affairs which accompanied the mockery of traditional standards of conduct. When scandals reached the highest quarters and touched those most favoured by the dictatorship, and when police-state regulations held sway, it was easy for grafters and embezzlers to escape retribution
Peter Avery
رابرت گراهام خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز در کتاب «ایران؛ سراب قدرت» مینویسد:
علیرغم برخی ظواهر حکومت مدرن، رضاشاه خودکامه و بهشدت بیرحم بود. او ثروتش را از راه رشوهگیری، خریدهایی به ثمن بخس و غصب و اغلب از راه ]تملک[ زمین به دست آورد.17
Despite some appearances of modem rule, Reza Shah was despotic and utterly ruthless. He built up his own wealth through a mixture of gifts, cheap acquisitions and expropriation, mainly in land
Robert Graham