ماروین زونیس، تحلیلگر بینالمللی و عضو هیئتعلمی دانشگاه شیکاگو، در کتاب «شکست شاهانه» مینویسد:
شاه در برخورد با زنان بهتنهایی، با نزاکت و حتی شیرینزبان بود. اما او یک زنباره معروف نیز بود. گفته میشود که ملکه فوزیه از بابت مسائل عشقی مداوم او خشمگین بوده، و ملکه ثریا به دفعات او را تهدید میکرد که اگر به زنبارگی خود در محافل خصوصی ادامه دهد از او جدا خواهد شد. همه شواهد گویای آن است که شاه هیچگاه از ماجراجویی جنسی خارج از ازدواج خود دست برنداشت. 1
1)With individual women, the Shah was courteous, even gallant. Bur he was, as well, a notorious womanizer. It is said that Queen Fawzia was in censed by his constant affairs and that Queen Soraya threatened him frequently with divorce if he did not cease his philandering in his private chambers. All indications suggest that the Shah never did cease his extramarital adventures.
Marvin Zonis
فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» مینویسد:
شایعه منتشره از سوی دربار حکایت از این داشت [که چون ثریا عقیم بود] شاه میخواهد برای اطمینان از تداوم سلسلهاش ازدواج دیگری صورت دهد؛ زیرا این جانشینی تنها به یک فرزند پسر منتقل میشد. ولی بعضی دیگر معتقد بودند که ثریا متوجه معاشرتهای شاه با زنان دیگر شده است. چون در آن زمان زندگی خصوصی شاه کمترین دغدغه من بود، زیاد به چنین شایعاتی بها نمیدادم و بعداً هم البته پژواکهایی راجع به ماجراجوییهای شاه از این و آن شنیدم. یک روز که در وزارت خارجه بودم، اردشیر زاهدی، وزیرمان، از من و تعدادی دیگر از همکارانمان خواست که یک اروپایی بسیار زیبا را برای شام بیاوریم. چند تن از همکارانم به من گفتند که اردشیر زاهدی و اسدالله علم (وزیر دربار وقت شاه) مأمور ترتیب دادن مجالس خوشگذرانی برای ارباب خود هستند. ولی با این حال هنوز نمیتوانستم مسئله را باور کنم، تا آنکه در سال ۱۹۵۹م [۱۳۳۸ شمسی] در نیویورك با يك زن آمریکائی -که چند سال در تهران زبان انگلیسی درس میداد- ملاقات کردم و از او شنیدم که موقع اقامتش در تهران، يك شب علم او را برای شرکت در میهمانی به همراه سرو مشروب به منزل خود دعوت کرد و در آنجا ضمن پذیرایی مفصل و احترام فراوانی که برایش قائل شد، او را به يك اتاق پذیرایی که هیچکس در آن نبود راهنمایی کرد و بلافاصله بعد از آنکه علم از اتاق بیرون رفت، در دیگری باز شد و شاه به درون آمد. ولی چون شاه پس از مدتی با صحبتهای خجالتآور نتوانست او را رام کند، اتاق را ترك كرد و رفت.2
She left a spate of rumors behind her. Some said that the Shah wanted to take a second wife in order to ensure the continuity of the dynasty, which could be passed on only to a male heir. Others said that she had caught him in flagrante. Since the private life of the sovereign was the least of my worries, I paid no attention to the Soraya stories and the court gossip. It was only later that I heard a few echoes of the imperial adventures. One day while I was with the Foreign Ministry, 1 and some other colleagues were asked by our Minister, Ardeshir Zahedi, to take a very pretty European out to dinner. These colleagues told me that Zahedi and Alam (then the Shah's minister of the court) used to arrange entertainment for their master. I never managed to verify this, but the following year in New York I happened to meet a woman friend who had spent some time in Tehran teaching English. She told me that while she was there Alam had invited her to a cocktail party at his own home. He greeted her amiably enough and showed her into the drawing room, which was empty. Alam withdrew and did not reappear. A door opened. It was the Shah. After an embarrassingly bland conversation, the young woman asked to leave.
Fereydoun Hoveyda
ویلیام شوکراس، روزنامهنگار، نویسنده، گوینده و مدرس بریتانیایی، در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد:
یکبار شاه اصرار داشت ضمن پرواز با هلیکوپتر بر فراز اصفهان با دختر یکی از وزیران عشقبازی کند. او یک فرزند نامشروع در فرانسه داشت. یکی از معشوقههایش صورتحساب لباسهای مد روز خود را به سفارت ایران در پاریس فرستاده بود. شاه بیشرمانه با به رخ کشیدن خیانتهایش ملکه را ناراحت میساخت. هر وقت که باهم به سنموریتس میرفتند ملکه به ویلای سوورتا متعلق به خودشان میرفت و شاه برای عیاشی در هتل سوورتا اقامت میکرد.
جولیو آندرهئوتی نخستوزیر سابق ایتالیا به خاطر میآورد یکبار که شاه برای شرکت در فستیوال فیلم ونیز رفته بود، فرماندار شهر را با تقاضای خود درباره زنی برای آن شب مبهوت ساخت. فرماندار پاسخ داد: «این کار در حوزه وظایف رئیس پلیس است.» آندرهئوتی این تقاضا را عاری از تعهدات نجیبزادگی دانسته است.
میگفتند او دختران اروپایی موطلایی با صورت کشیده را بیشتر میپسندد. زمانی میهمانداران لوفتهانزا موردتوجه شاه بودند؛ اما طی سالیان متمادی بسیاری از دختران مزبور را مادام کلود، اعزام مینمود که یکی از موفقترین و معتبرترین شبکه دختران تلفنی پاریس را اداره میکرد. بسیاری از دختران او حرفهای نبودند و بعدها بهخوبی و خوشی ازدواج کردند. یکی از دختران مادام کلود که دختری بلندقد و خوشاندام به نام آنژ بود در ۱۹۶۹م [۱۳۴۸ شمسی] چندین ماه در تهران به سر برد. او با بلیت درجه یک هواپیما به تهران پرواز کرد و در فرودگاه مورد استقبال یکی از کارمندان جوان وزارت دربار قرار گرفت. آنها با یک اتومبیل مرسدس با شیشههای دودی به هتل هیلتون رفتند. به آنژ یک سوئیت در مجاورت آن کارمند داده شد. آن مرد خوش قیافه بود و سعی کرد آنژ را اغوا کند. اما به آنژ هشدار داده شده بودند که اگر با فردی غیر از شاه همبستر شود، در اولین پرواز برخواهد گشت؛ زیرا شاه میخواست معشوقههایش توسط ایرانیان دستنخورده باشند. آنژ میدانست که همه کارکنان هتل میدانند چرا او آنجاست. برای شاه! طی سه روز بعدی هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه کارمند دربار طرز همبستر شدن [با شاه و ادای احترام به او] را به آنژ آموخت و گفت این کار اهمیت فراوان دارد و اگر در ادای احترام قصور کند مرتکب توهین به مقام سلطنت شده است.3
encouraged him. The stories were legion. The Shah insisted on making love to a minister's daughter in a helicopter while it hovered over Istahang he had a love child in France, one of his mistresses sent a bill for couture clothes to the embassy in Paris; he shamelessly embar rassed the Queen by flaunting his infidelities. When they arrived together at St. Moritz she would go to their Villa Suvretta while he repaired to the Hotel Suvretta to make love to the latest procurement. Whenever the reception area was stuffed with SAVAK agents, it meant that the Shah was in bed in an upstairs suite. Everyone knew, Giulio Andreotti, the former Italian prime min ister, has recalled that once, when the Shah arrived at the Venice Film Festival, he shocked the local prefect by asking for a woman for the night. The Italian prefect replied, "That's a job for the chiet of police." Andreotti felt the Shah's request lacked "noblesse oblige." Of European girls, it was said that he preferred blondes with large mouths. Lufthansa hostesses were favored at one time. But for many years a lot of his girls came from the redoubtable Ma dame Claude, who ran one of the most successful and prestigious call-girl networks in Paris. Many of her girls were amateurs and some subsequently married extremely well. One of Claude's girls, a tall, well-built blonde, Ange (not her real name), spent several months in Teheran in 1969. She flew there first class and was met at Teheran airport by a young man from the Ministry of the Court. They drove to the Hilton in a Mercedes with smoked windows. She was given a suite next door to his. He was good-looking and he tried to seduce her, but she had been warned that if she agreed, she would be on the next plane out. The Shah wanted his girls untouched by Iranian hands. She knew that all the hotel staft knew just why she was there for the Shah. For three days nothing happened except that in between trying to bed her the man from the ministry taught her to curtsey. This was essential when she met His Majesty, he said. It would be lèse-majesté if she failed to curtsey.
William Shawcross
کریستین دلانوا، مورخ فرانسوی در کتاب «ساواک» مینویسد:
علاوه بر این، رئیس جدید ساواک در عرصه دیگری هم به شاه خدمت خواهد کرد: ماجرای همخوابههای شاه که دربار پهلوی را سوژه داغ مجلات هفتگی غرب میکند.4
. Bien plus, il saura servir sans répugnance au shah d'Iran un de ses plats favoris: les histoires de coucheries dont bruissait la cour des Pahlavi.
Christian delannoy
کریستین دلانوا، مورخ فرانسوی در کتاب «ساواک» مینویسد:
نعمتالله نصیری، خشن، بدون کنجکاوی فکری (به هیچ زبان بیگانه حرف نمیزد) و متحجر، آینه تمامنمای سازمانی بود که بر آن ریاست میکرد. اما او یک حسن داشت، فقط یکی، که همه معایبش را در نظر شاه میپوشاند: وفاداریش بیغل و غش بود. او تا دم مرگ به شاه وفادار ماند. وفادار تا مرز سر سپردگی! زن اولش، پروین، از مادری آلمانی که میگفتند با شاه أنسی داشت، بلوندیش عنایات شاهانه را… با سرافرازی شوهرش، شامل حال او کرده بود.5
Brutal, sans curiosité intellectuelle (il ne parle aucune langue étrangère), renfermé, Nematollah Nassiri s'identifiera parfaitement à l'institution qu'il dirige. Mais il possède une qualité, une seule, qui absout tous ses défauts aux yeux du shah: il est fidèle. Absolument fidèle. Jusqu'à la mort. Jusqu'à la soumission totale. Sa première femme, Parvine, de mère allemande, aurait été, dit-on, très intime du shah, sa blondeur ayant attiré sur elle les faveurs royales... à la grande fierté de son mari
Christian delannoy
فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» مینویسد:
اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور بهگونهای زندگی میکردند که حداقل میتوان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با ابتداییترین اصول اخلاقی بود. شاه به تحريك امیر اسدالله علم (وزیر دربار) و مفتخورهایی که علم را در محاصره داشتند، دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود. علت آنهم چنین توجیه شد که وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج به دلایل سیاسی و اقتصادی لازم است. [به دنبال این دستور] انواع و اقسام قمارخانه در شهرهای مختلف کشور ظاهر شد، که در اکثر آنها نیز اعضای خانواده سلطنتی به نحوی مشارکت داشتند.
پس از چندی، جزیره کیش هم با خرج مبالغي هنگفت و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شد که میلیاردرها بتوانند از آن برای گذراندن دوره تعطیلات خود استفاده کنند، و چنین شایع بود که شرکت هواپیمایی ایرفرانس در پروازهایی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره دارد همیشه تعدادی زنان برچینشده از سوی مادام کلود معروفه را از پاریس به کیش میآورد.6
Certain members of the royal family and high society openly led lives of which the very least that can be said is that they respected neither the commandments state religion nor even the most basic morality of the At the prompting of his Minister of the Court, Alam, and Alam's hangerson, the Shah even authorized the establishment of casinos and "pleasure resorts" in Iran. The stated motive was to attract the Gulf sheikhs, for reasons both political and economic. Gambling establishments sprang up in several towns, sometimes with the participation of members of the royal family. The island of Kish in the Persian Gulf became a vacation center for billionaires, at great expense, and not with- out a heavy drain in misappropriated funds. (Rumor had it that Air France's Concorde flights were used to import women chosen by the famous Madame Claude of Paris.)
Fereydoun Hoveyda