یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» مینویسد:
[پس از پیروزی انقلاب اسلامی] شهرهایی که توسط رضاشاه تغییر نام دادهشده بودند به نامهای قبلی خود بازگشتند. برای مثال، پهلوی به انزلی، رضائیه به ارومیه و شاهی به علیآباد.1
Towns that had been renamed by Reza Shah reverted to their previous designations for example, Pahlavi reverted back to Enzeli, Rezaich to Urmiah; and Shahi to Aliabad.
Yervand Abrahamian
محمدعلی همایون کاتوزیان، عضو دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد، در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن: استبداد و شبه مدرنیسم» مینویسد:
چند سال بعد شاه بر آن شد که کلاه پهلوی چنانکه باید مدرن نیست، پس فرمانی صادر شد تا همگان کلاهی را بر سر نهند که در آن دوران در اروپا و آمریکا مد بود، یعنی شاپوی «فرانسوی» که در ایران به «کلاهلگنی» مشهور بود. این دیگر اندکی زیادهروی بود و به ناآرامی مردم انجامید. بهخصوص در مشهد، واعظی به نام بهلول در پی اعتراض به این ظلم و استبداد شدید توانست جمعیت بسیاری را جذب کند که سرانجام به یک کشتار فجیع و دستگیری گسترده انجامید. شاه شکاک بعداً شنید که اسدی استاندار [خراسان] که از اهالی سرشناس و سنتگرای آن استان (اما غیرروحانی) بود، در «قیام [گوهرشاد]» دست داشته است. شواهد مستندی در این باره وجود نداشت، اما به هرحال اسدی در ملاء عام به دار آویخته شد. اینها پیشدرآمدهای بزرگترین دستاورد رضاشاه بود برای تسریع «ترقی اجتماعی» که با تحسین دوست و دشمن همراه بوده است: «آزادی زنان»!2
However, a few years later the Shah decided that the Pahlavi hat was not sufficiently modern. Therefore, orders were sent out for everyone to wear the currently fashionable hat in Europe and America, the 'French' chapeau, known in Iran as the 'basin hat'. This was a little too much, and the people began to become restless. In particular, a preacher by the name of Buhlül began to attract large crowds in the city of Mashhad when he publicly protested against this piece of undiluted arbitrary tyranny. It led to an infamous massacre, and hundreds of arrests. The paranoiac Shah was later told that Asadi, the provincial governor, who was a prominent traditional (but lay) man of the same province, had been implicated in the 'uprising'. There was little or no evidence, but Asadi was publicly hanged none the less. Such were the preludes to Režā Shah's greatest achievement for 'social progress', praised by friend and many foes alike: the 'emancipation of women'.Mohammad Ali Homayun Katoozian
The men had little alterna- tive because dress laws were ere strictly strictly enforced with the result that much that had been beautiful in clothing was replaced by peculiarities of attire it took the innate good taste and love of smartness of Iranians some years to eliminate; while the poorer classes have continued to wear shirts without collars, and to show a disregard for daily shav- ing which makes the loss of the traditional Muslim beard regrettable.
Peter Avery
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
مردها [برخلاف زنها] از لحاظ نوع لباس مورد نظر خود، با محدودیت مواجه شدند، زیرا مقررات جدید درباره لباس مردان، با شدت اجرا میشد. نتیجه این سیاست این بود که لباس سنتی مردها که زیبا هم بود، تبدیل به لباس عجیب و غریبی شد و سلیقهی خوب ایرانیان در لباس پوشیدن، در ظرف چند سال از بین رفت. اما مردم فقیر، همچنان به پوشیدن پیراهنهای بدون یقه ادامه دادند. ریش خود را نتراشیدند، چرا که تراشیدن ریش را به معنای فقدان اسفبار این سنت اسلامی میدانستند.3
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
ﺳﯽ. ون اچ. اﻧﮕﺮت، ﮐﺎردار آﻣﺮﯾﮑﺎ، ﮔﺰارش داده اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻪ ۳۰۰۰۰ ﺑﻨﺎي ﻗﺪﯾﻤﯽ در ﺗﻬﺮان ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﺷﺨﺺ رﺿﺎﺷﺎه ﺗﺨﺮﯾﺐ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎنﻫﺎي ﺟﺪﯾﺪي بهجای آنها ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ. ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺑﯽدﻟﯿﻞ و ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎراﻧﻪ ﻣﯿﺮاث ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﻧﺎم ﺗﺠﺪد و ﺗﺮﻗﯽ ﺻﻮرت ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ. انگرت با اندوه قلع و قمع بیرحمانه درختان باشکوه و چند صدساله را به بهانه ساخت بلوارهای عریض به سبک اروپایی، گزارش کرده است.
اسناد وزارت امور خارجه آمریکا و گزارشهای میلسپو شرحی مستند از نحوه تاراج سیستماتیک جواهرات سلطنتی ایران را نیز به دست رضاشاه ارائه میدهد و درﻣﯽﯾﺎﺑﯿﻢ ﮐﻪ در ﺳﺎل 1937م [۱۳۱۶ شمسی]، ﻣﻘﺪاري از ﺟﻮاﻫﺮات ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﮐﻪ رﺿﺎﺷﺎه «ﻋﻼﻗﻪ ﺧﺎﺻﯽ» ﺑﻪ آنها داﺷﺖ، از ﺟﻮاﻫﺮات دﯾﮕﺮ ﺟﺪا ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ. او در ﺳﺎل 1941م [۱۳۲۰ شمسی] ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺗﺮك ﮐﺸﻮر، آنها را ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺧﻮد ﺑﺮد. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﺮص و ﻃﻤﻊ رﺿﺎﺷﺎه، ﻏﺎرت ﺟﻮاﻫﺮات ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﭼﻨﺪان ﺗﻌﺠﺐآور ﻧﺒﻮد. ﮔﺰارشﻫﺎي وزارت اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ بهطور ﻣﺴﺘﻨﺪ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻘﺎدﯾﺮ زﯾﺎدي از اﺷﯿﺎء ﻋﺘﯿﻘﻪ و آﺛﺎر ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ اﯾﺮان ﺑﯿﻦ ﺳﺎلﻫﺎي 1925 ﺗﺎ 1941م [۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ شمسی] از ﮐﺸﻮر ﺧﺎرج ﺷﺪ. اﯾﻦ ﻫﻤﺎن دورهاي اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮزهﻫﺎي اروﭘﺎ و آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ آﺛﺎر ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ اﯾﺮان را ﺑﻪ دﺳﺖ آوردﻧﺪ. نهفقط ﺛﺮوت ﻧﻔﺘﯽ اﯾﺮان ﮐﻪ ﻣﯿﺮاث ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ آن به شکل سیستماتیک ﻏﺎرت و ﯾﺎ وﯾﺮان ﺷﺪ و در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن داﻧﺸﮕﺎههای ﭘﻨﺴﯿﻠﻮاﻧﯿﺎ و ﺷﯿﮑﺎﮔﻮ از ﻣﺠﺮﻣﺎن اﺻﻠﯽ ﺑﻮدﻧﺪ.4
C. Van H. Engert, the American chargé d'affaires, reported the demolition of as many as 30,000 old houses in Tehran alone on the orders of Reza Shah, and their replace ment with new buildings. This wanton and criminal destruction of Iran's cultural heritage was called modernization and progress. It was Engert's sad duty to also report the destruction of majestic, centuries old trees ruthlessly sacrificed for the purpose of building wider, European looking boulevards,
From State Department records and the reports by Millspaugh, a docu mentary account emerges of the manner in which Iran's crown jewels were systematically looted by Reza Shah. We learn that in 1937 a quantity of the crown jewels that were of "special interest" to Reza Shah were put aside. He took these when he left in 1941. Given Reza Shah's avarice, the looting of the crown jewels was not surprising. State Department records document vast amounts of antiques and archeological finds taken out of Iran between 1925 and 1941, a period when most of the Persian objects in European and American museums were acquired. Not only had Iran's oil resources been plundered, its very cultural heritage had been systematically looted or destroyed, and the Universities of Pennsylvania and Chicago were among the culpritsMohammad Qoli Maj