یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد:
رضاشاه، پسر یک خرده مالک و سرهنگ سابق که با حقوق محدودی در سال 1921م [۱۲۹۹ شمسی] سر میکرد، در طول سلطنتش چنان ثروتی اندوخت که توانگرترین فرد ایران شد. زندگینامهای جانبدارانه که اخیراً در غرب انتشار یافت، اقرار میکند که رضاشاه به هنگام کنارهگیری، برای وارث خود یک حساب بانکی با 000/000/3 پوند پول و املاکی بالغ بر 000/000/3 هکتار بهجا گذاشت. این املاک که در استان حاصلخیز مازندران قرار داشت، بخشی با مصادره مستقیم، بخشی با فروش اجباری و بخشی با ادعای مشکوک خالصهجات سلطنتی که در طی قرن گذشته متروکه شده بود، حاصل آمد. بنا بر گزارش سفارت انگلیس، شاه با «علاقه ناپاک» خود به مال و دارایی، املاک یک زمیندار بزرگ را به دلیل توطئه بر ضد دولت از چنگش در میآورد؛ دهات یکی دیگر را به علت بیتوجهی به منابع ملی مصادره میکرد و با منحرف ساختن مسیر آب تعدادی از روستائیان را به خاک سیاه مینشاند.
این دارایی هزینه بنای هتلها، کازینوها، کاخها، شرکتها، سازمانهای خیریه و بنیادهای سلطنتی را تأمین و مناصب، مواجب، مستمریها و مقرریهای درباری را هنگفتتر میکرد. بدین ترتیب دربار بهصورت مجتمع ملکی-نظامی ثروتمندی درآمد که برای خادمان سلسله پهلوی مقامها، پاداشها و آتیه پرسودی عرضه میکرد.1
Reza Shah, the son of a small landowner, and the former colonel who had lived on a modest salary in 1921, accumulated enough wealth during his reign to become the richest man in Iran. A sympathetic biography, published recently in the West, admits that on his abdication Reza Shah left to his heir a bank account of some £3,000,000 and estates totaling over 3,000,000 acres. These estates, which were concen trated in the fertile province of Mazandaran, were obtained partly by outright confiscations, partly by forced sales, and partly by dubious claims to royal domain that had been alienated during the previous century. The British legation reported that the shah, with his "unholy interest" in property, expropriated the land of one major landowner for plotting against the state, confiscated the villages of another for neglecting national resources, and ruined a number of peasants by diverting their irrigated water. This property financed the estab lishment of royal hotels, casinos, palaces, companies, charities, foun dations, and led to a proliferation of court positions, salaries, pensions, and sinecures. The court thus grew into a wealthy landed military complex offering lucrative posts, favors, and futures to those willing to serve the Pahlevi dynasty.
Yervand Abrahamian
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
رضاشاه در زمینخواری شهره خاصوعام بود. زمینداران از روی اکراه یا ترس بخشی از املاک خود را به او «پیشکش» میکردند و رضاشاه از زمینهای سایر نقاط کشور پیشکشی آنها را جبران میکرد. تقریباً همه زمینهای استان مازندران (زادگاه رضاشاه) و بخشهای وسیعی از گیلان و گرگان که مرکز تولید برنج ایران بود، به مالکیت خصوصی او درآمد. یعنی دویست روستا یا جمعیتی متجاوز از 235000 نفر در مالکیت او قرار گرفت. اگرچه ویلبر تردید دارد که آیا رضاشاه «از همه شیوههایی که مأموران متعصب او به نام شاه بر مردم روا میداشتند آگاهی داشته است»، اما تصدیق میکند «چنانکه یکی از وابستگان او میگوید، شاه زمینهای وسیعی را مالک بود و به خاطر نفعی که باران در کشاورزی دارد روزهای بارانی سراپا شوق میشد.»2
local factories, companies and monopolies that yielded excellent returns. "10 His land grabbing habits were notorious. Landlords offered him "gifts" of their land, either out of terror or under duress. Some were compensated with lands elsewhere in the country. Nearly all of Reza's home province of Mazandaran and large areas of nearby Gilan and Gurgan the rice baskets of Iran became his private property. In this way he came to possess an estimated two thousand villages with over 235,000 inhabitants. Though Wilber questions whether Reza was "aware of all the methods used [by zealous agents) in his name," he admits that "Finally, as one of his associates remarked, he owned so much land that he was happiest on rainy days because they were the best for the crops. "11
.John Furan
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
دریفوس3 گزارش میدهد که در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۱م [۶ مهر ۱۳۲۰ شمسی]، محمدعلی فروغی، رئيس الوزراء، به مجلس اطلاع داد که سپردههای نقدی رضاشاه در بانک ملی «مبلغ باورنکردنی 000/000/680 ریال [۵/۴۲ میلیون دلار] است.» (در حالی که دریفوس، همانند بسیاری از دیپلماتهای ارشد آمریکایی در ایران، سالیانه 8000 دلار حقوق میگرفتند.) دریفوس در ادامه مینویسد: «در واقع هیچچیز ارزشمندی در کشور نبود که او [رضاشاه] به [تصاحب] آن علاقهمند نباشد. حرص و طمع او حد و حصری نداشت و علاوه بر تملک بخش عظیمی از مازندران، املاکی را در شهرهای دیگر خریده، هتلهایی بنا کرده و کارخانههایی برای خود ساخته بود. … شایانذکر است که [رضا] شاه هر قطعه زمینی را که دل هوس بازش میخواست، با تهدید رسمی یا ضمنی مالکانش به تصرف خود درمیآورد و هرقدر دلش میخواست بابت آن میپرداخت؛ که معمولاً کمی بیش از یکدهم یا یک دوازدهم ارزش ملک بود؛ هر چند میگویند در برخی موارد فقط یکصدم قیمت ملک را پرداخته بود.»4
Dreyfus reports that on September 28, 1941, Prime Minister Mohammad Ali Foroughi informed the Majlis that Reza Shah's cash deposits at Bank Melli amounted to "the unbelievable sum of 680,000,000 rials [$42.5 million)." (As the most senior American diplomat in Iran, Dreyfus's annual salary was about $8,000.) Dreyfus further comments: "There was little of value in the country, in fact, in which he [Reza Shah] was not interested. His greed knew no bounds and in addition to acquiring a large part of Mazandaran he bought city properties, built hotels and operated factories.... It may be mentioned that the former Shah took any and all lands he wanted to his avaricious bosom under formal or implied threat of some kind of harm to the owners. He paid whatever pleased him to pay, usually a tenth or twentieth part of the value, although it is said he paid as little as a hundredth in some cases.
Mohammad Qoli Majd
یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» مینویسد:
در اوایل سال ۱۹۳۲م [اواخر ۱۳10 شمسی]، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه «شهوت تصاحب زمین دارد»؛ طوری که همه خانوادهها را روانه زندان میکرد مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیریناپذیر وی به زمین، دارد به حدی میرسد که چند صباح دیگر از اینکه چرا اعلیحضرت بیدرنگ، همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرسانند تعجب خواهیم کرد.»5
Even as early as 1932, the British legation reported that Reza Shah had developed an "unholy interest in land" and was putting whole families into
A History of Modern Iran:
prison until they agreed to sell him their properties: "His insatiable land hunger is reaching such a point that it will soon be permissible to wonder why His Imperial Majesty does not, without more ado, register the whole of Persia in his own name.Yervand Abrahamian
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
گونتر8 همچنین اشاره میکند که: «میگویند شاه بزرگترین مَلّاک آسیاست، البته احتمالاً بعد از امپراتور ژاپن. در سرتاسر ایران املاک وسیعی دارد که عمدتاً از صاحبان سرکش سابقشان مصادره کرده است. … از عجایب اینکه اعليحضرت همایونی، تنها پادشاه این عالم هستند که به هتلداری اشتغال دارند. امور سیر و سیاحت در ایران در انحصار دولت است و اکثر هتلها، علىالخصوص هتلهای حاشیه دریای خزر، به شخص شاه تعلق دارد.»9
Gunther also notes, "The Shah is believed to be the largest individual landowner in Asia, except possibly the Emperor of Japan. He owns vast properties throughout Iran, largely confiscated from rebellious former owners. His Imperial Majesty is, oddly enough, the only monarch in the world in the hotel business. Travel in Persia is a state monopoly; the Shah personally owns most of the hotels, especially those along the Caspian.
Mohammad Qoli Majd
کریستین دلانوآ، مورخ فرانسوی، در کتاب «ساواک» مینویسد:
پدر شاهپور بختیار6 معتقد بود که رضاشاه دو عیب بزرگ داشت: جهل و طمع. در عرض چند سال پس از رسیدن به قدرت، این نظامی یکلاقبا به یکی از بزرگترین مالکان ارضی کشور تبدیل شد. او نخست به نام مصالح دولت، از خوانین بزرگی که قدرتش را محدود میکردند سلب مالكیت میکرد، آنان را به زندان میانداخت، سپس با اغتنام فرصت و به نام مصالح شخصیاش زمینهایشان را تصاحب میکرد… مثلاً، او مشار، وزیر مالیه و امور خارجه در اوایل قرن و یکی از بزرگ مالکان مازندرانی را که نخواسته بود زمینهایش را به شاه بدهد، زندانی کرد.7
Le père de Chapour Bakhtiar estimait que Rézâ Shah avait deux défauts majeurs: l'ignorance et la cupidité. En quelques années de pouvoir, ce militaire qui ne possédait rien devint l'un des plus grands propriétaires fonciers du pays¹. Au nom de l'intérêt de l'État, il expropria et emprisonna les grands khans qui limitaient son pouvoir et en profita pour récupérer leurs terres... au nom de ses intérêts particuliers. Ainsi fut emprisonné, pour ne pas avoir voulu donner ses terres au souverain, Mochar, ministre des Finances et des.
Affaires étrangères au début du siècle et très grand proprié- taire foncier dans le Mozandaran. Despote oriental, vivant dans la crainte constante des.
Christian Delanoa
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
او [رضاخان] به ﻫﻨﮕﺎم اﺳﺘﻌﻔﺎﯾﺶ در ﺳﺎل 1941م [۱۳۲۰ شمسی]، ﺑﯿﺶ از 760 ﻣﯿﻠﯿﻮن رﯾﺎل (50 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر) در ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ ﺳﭙﺮده داﺷﺖ. ﻣﺒﺎﻟﻎ ﻫﻨﮕﻔﺘﯽ ﻧﯿﺰ در ﺑﺎﻧﮏﻫﺎي ﺧﺎرﺟﯽ ذﺧﯿﺮه ﮐﺮده ﺑﻮد. ﺑﻪ ﮐﻤﮏ اﺳﻨﺎد و ﻣﺪارك وزارت اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ و ﺧﺰاﻧﻪداري آﻣﺮﯾﮑﺎ، [اﮐﻨﻮن] ﻣﯽداﻧﯿﻢ ﮐﻪ رﺿﺎﺷﺎه ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺑﺎﻟﻎ ﺑﺮ 20 ﺗﺎ 30 ﻣﯿﻠﯿﻮن ﭘﻮﻧﺪ (100 ﺗﺎ 150 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر) در ﻟﻨﺪن داﺷﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎورﻧﮑﺮدﻧﯽ در ﺳﺎل 1941، ﺑﻪ ﭘﺴﺮ و ﺟﺎﻧﺸﯿنش، ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮي، رﺳﯿﺪ.
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ اﺳﻨﺎد و ﻣﺪارك وزارت ﺧﺰاﻧﻪداري و ﺑﺎﻧﮏ ﻣﺮﮐﺰي آﻣﺮﯾﮑﺎ، اﻣﺮوز ﻣﯽداﻧﯿﻢ ﮐﻪ رﺿﺎﺷﺎه ﻣﺒﺎﻟﻎ ﻫﻨﮕﻔﺘﯽ ﻧﯿﺰ در ﺑﺎﻧﮏﻫﺎي ﺳﻮئیس و ﻧﯿﻮﯾﻮرك داﺷﺖ ﮐﻪ آنها را ﻧﯿﺰ ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺶ ﺑﻪ ارث ﺑﺮدﻧﺪ. ﺑﺮ اﺳﺎس آﻣﺎر داراﯾﯽﻫﺎي ﺧﺎرﺟﯽ در اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه، در ژوﺋﻦ 1941م [خرداد ۱۳۲۰ شمسی]، ﻣﯽﺗﻮان استنباط کرد ﮐﻪ ﮐﻞ داراﯾﯽﻫﺎي رﺿﺎﺷﺎه در آﻣﺮﯾﮑﺎ بالغ بر 5/18 ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر ﺑﻮده اﺳﺖ. […] ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺎﺑﯿﺮي ﭼﻮن «ﻋﺼﺮ ﻃﻼﯾﯽ؛ رﻫﺒﺮ ﮐﺒﯿﺮ؛ ﻣﺼﻠﺢ» از رﺿﺎﺷﺎه و اﯾﻦ دوره ﺗﺎرﯾﺨﯽ اﯾﺮادﻫﺎﯾﯽ دارد. ﺣﯿﺮتآور اﯾﻨﮑﻪ ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ ﻓﻮق ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ ﺑﺮاي اﯾﻦ ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﺪون ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ. اﯾﻦ ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ مسلماً اﻓﺴﺎﻧﻪ و ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﻫﻮﺷﻤﻨﺪاﻧﻪاي ﺑﻮد ﮐﻪ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ و ﺗﺎ ﺑﻪ اﻣﺮوز ﻧﯿﺰ آن را ﺗﺪاوم ﺑﺨﺸﯿﺪهاﻧﺪ.10.
at the time of his abdication in 1941, he had on deposit at Bank Melli more than 760 million rials ($50 million). Vast amounts were deposited in foreign banks. Thanks to the records of the U.S. Departments of State and Treasury, we know that Reza Shah amassed as much as £20-30 million ($100-150 million) in Lon don, and that this sum, an unbelievable amount in 1941, was inherited by his son and successor, Mohammad Reza Pahlavi. Thanks to the records of the Treasury Department and the Federal Reserve Bank of New York, we now also know that Reza Shah held vast sums in Swiss and New York banks, sums that were also inherited by his children. On the basis of the
.
.
Census of Foreign Owned Assets in the United States, conducted in June 1941, we can infer that Reza Shah's holdings in America amounted to $18.5 million. Clearly, there are difficulties with the "golden age-great leader-reformer" interpretation of the period's history. What is amazing is that it should have persisted for so long. It was clearly a clever piece of myth and propaganda that was generated and has been maintained to this day with the help of the British.Mohammad Qoli Majd
آرتور چستر میلسپو، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازماندهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد، در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد:
شاه ]مدام[ سرگرم اقدامات مشکوک و پرهزینه بود. برای خودش ثروت عظیمی جمعآوری کرد. بخش مهمی از اراضی مزروعی مازندران به مالکیت شخص او درآمد و موجودی حسابهای شخصیاش بیش از ۲۰ میلیون دلار بود. شاه این پولها را از کجا آورده بود؟ در رژیم او بودجه کل کشور، بودجه شهرداریها و بودجههای خصوصی باهم مخلوط میشد. هیچ آمار قابل اعتمادی منتشر نمیشد. با اینهمه میتوان حدس زد که بودجهای که اسما به امور عمومی اختصاص داده میشد، از چهار طریق اصلی به جیب او میرفت: مالیاتهای اضافی و اخاذیهای ظالمانه؛ وصول حقالسهم بیشتر از عایدات نفت؛ تورم؛ سودهای دولت از انحصارات.11
While the Shah was working these expensive and dubious miracles, he amassed for himself a substantial fortune. A considerable part of the agricultural lands of Mazanderan came into his personal possession, and he had over 20 million dollars in the bank. How did the Shah find the money? In his regime, national, municipal, and private finances were inter- mingled; no reliable statistics were published. It may be gathered, however, that the funds applied to nominally public undertakings were obtained in four principal ways: by higher taxes and remorseless collection, by larger oil royalties, by inflation, and by the profits of government and private monop olies.
Activate.Arthur Chester Millspaugh
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
بر اساس اسناد و مدارک وزارت امور خارجه [آمریکا]، رضاخان بهمحض دستیابی به قدرت با کمک انگلیسیها، شروع به ثروتاندوزی کرد. روند این کار شامل باجگیری و انواع اخاذیهای دیگر از ثروتمندان هم میشد. از گزارشهای انگرت درمییابیم که رضاخان حتی در صدد اخاذی از احمدشاه نیز بر آمده بود: «شاه رسماً اعلام کرده است که قصد دارد روز بیست و پنجم همین ماه به اروپا برود و به مدت شش ماه ظاهراً برای معالجه از ایران دور باشد. طبق اطلاعات موثقی که سفارت به دست آورده، دلیل واقعی سفر شاه به خارج از کشور مطالبه مصرانه پول از طرف وزیر جنگ و امتناع شاه از پرداخت آن است.»۱۲
Based on State Department records, we know that as soon as he had been placed in power by the British, Reza Khan began amassing wealth. The process included the blackmail and other forms of extortion from wealthy individuals. From Engert we also learn that Reza Khan had attempted extortion from Ahmad Shah: "The Shah has officially announced his intention to leave for Europe on the 25th instant expecting to be absent six months ostensibly for reasons of health. The Legation is reliably informed that the real reason for the Shah's determination to leave is the insistent demand for money made upon him by the Minister of War which he refused. 20.
Mohammad Qoli Majd
آرتور چستر میلسپو، مشاور اسبق دفتر تجارت خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده که برای سازماندهی مجدد وزارت دارایی ایران استخدام شد در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد:
رضاشاه نخواست در کاخ سستبنیاد و دلگیر گلستان اقامت کند که اشباح پادشاهان قاجار در آن گردش میکردند؛ بلکه دست به ساختن مجموعهای از کاخهای مدرن زد که درخور اقامت یک امپراتور باشد. به منظور احداث کاخهای جدید، او سه بلوک ساختمانی را ویران کرد. نزدیک هتل رامسر، یک کاخ کوچک کلبه مانند ساخت که برای صرف غذا یا گذراندن شب در آن توقف میکرد. ضمناً مراقب بود که آیندگان او را فراموش نکنند؛ بدینجهت مجسمههای متعدد پهلوی در نقاط مختلف ایران نصب شد. در تهران چهره او بر میدان مرکزی شهر، موسوم به توپخانه، تسلط دارد و در مدخل غربی پایتخت، او رو بهسوی شهر ایستاده و کاملاً با قصد و غرض پشت به جهان خارج کرده است.
بعضی از ساختمانهایی که شاه بنا کرد از لحاظ معماری خوب و قابل قبول است؛ بعضی دیگر جالب نیستند و برخی نیز جذاب است.13
Reza Shah did not choose to live in the ramshackle dingy.
old Gulistan Palace, where the ghosts of the Kajars walked but proceeded to conjure up the pure, sparkling, and monu mental grandeur that should hedge about an emperor. He razed three blocks in Teheran for new palaces. Near the hotel at Ramsar stands a charming cottage palace, and along the roads over which the Shah traveled he built rest houses where he could stop for meals or over night. He took care also that posterity should not forget him. Heroic statues of Pahlevi were erected in many places. In Teheran his figure dominates the public square, and, at the western entrance of the capital, he stands with his face to the city and, quite sugges tively, with his back to the outside world.
Some of the Shah's constructions are architecturally fine; others are without interest; a few are fantastic.Arthur Chester Millspaugh
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
به احتمال قریب به یقین امروز تنها هدف رضاشاه ایجاد یک امپراتوری شخصی است؛ یک باغ بهشت باشکوه که خودش شاه آن است و حتیالامكان تا چشم کار میکند، همه زمینهای زراعی به او تعلق دارد؛ اینکه بتواند صدها، بلکه هزاران مایل سفر کند و چشمش به هرچه که میافتد، بگوید «مال من» است. بنابراین، جادهها و خط آهنهایی که دارد میکشد چیزی نیست جز راههای ارتباطی بین املاک وسیع خودش. علاوه بر تصاحب سريع املاک که از زمان پادشاهیاش بیوقفه ادامه داشته، آشکارا دارد آخرین قطرهی مال و منال طبقه متمول را نیز میچلاند.14
It appears entirely probable today that his single aim has become the building of a personal empire, or a new spectacular Garden of Allah, where
the chief title role would be played by himself and where as nearly as possible, every piece of arable land on his horizon can be called his own; that he may be able to travel for hundreds, yes, thousands, of miles and point to every- thing within his vision as "mine." The roads and the railroads which he is building would therefore become nothing more than communications between all of his vast estates. Besides the rapid acquisition of land in his name which has been going on from the day of his accession to the throne, measures have obviously been underway to squeeze the last bit of property and money out of the hands of the heretofore prosperous class..Mohammad Qoli Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
در سپتامبر ۱۹۳۱م [شهریور ۱۳۱۰ شمسی]، بریتانیا تبدیل استرلینگ به طلا را به حالت تعلیق درآورد و عملاً- ارزش پوند را پایین کشید. هارت در گزارش خود، واکنش رضاشاه به خبر کاهش ارزش استرلینگ را اینگونه بازگو کرده است:
با احترام به عرض میرساند که اولین خبر تعلیق معیار طلا از سوی دولت بریتانیا تنها یک هفته پیش به تهران رسید که نتیجه آن هرج و مرج مالی در ایران بود. چنانکه قبلاً گزارش شد، شاه در سفر بود. تلگراف ارسالی از تهران در کرمانشاه به دستش رسید. میگویند با شنیدن خبر کاملاً از خود بی خود شد و از کوره در رفت و انگلیسیها، مشاورانش، همراهانش و خودش را به باد فحش و ناسزا گرفت و از خشم زبانش به لکنت افتاد. البته دلیل این همه ناراحتی بسیار واضح است. همه میدانند که نه فقط دولت ایران نزدیک به چهار تا پنج میلیون لیره استرلینگ15 در خارج از کشور ذخیره دارد، بلکه میگویند شخص شاه هم بیش از یکمیلیون پوند در خارج از کشور پول دارد. حالا سی درصد همه این پولها در یکچشم به هم زدن پریده است! مسلماً تحملش خیلی سخت است.16
In September 1931, Britain suspended the convertibility of sterling into gold, in effect devaluing the pound. Hart records Reza Shah's response to the news of the devaluation:
First word of the suspension of the gold standard by the British Govern ment, I have the honor to report, reached Teheran just one week ago. The result has been financial chaos. The Shah, as already reported, was on a tour of the northern provinces. When, telegraphed to him from Teheran, the news reached him at Kermanshah, he is reported to have lost entire control of himself and his temper, to have cursed the British, his advisers, his entourage and himself, to have ended by having an apoplectic stroke. The reason, it was said was obvious. Not only is it generally recognized that the Persian Government has banked abroad in sterling deposits some four to five million pounds, but the Shah is also credited with having himself banked more than a million abroad. Thirty per cent of all this gone in a flash of an eye! It was too much.
.Mohammad Qoli Majd
محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
از آنجایی که رضاشاه کل منطقه خزر و بجنورد را صاحب شده بود، عواید حاصل از صادرات، مستقیماً به جیب او میرفت. صدور گندم، برنج، پنبه و دام از شمال ایران به اتحاد جماهیر شوروی دلارهایی به جیب او میریخت و او هم آنها را به حسابهایش در نیویورک و نهایتاً بانکهای سوئیس انتقال میداد. بنابراین تعجبی ندارد که رضاشاه تا روزهای آخر حکومتش مجدانه تلاش میکرد زمینهای مناطق مجاور خاک اتحاد شوروی را به تصرف خود درآورد.17
Since the entire Caspian region and Bojnurd had been acquired by Reza Shah, the export revenues accrued to him directly. The exports of wheat, rice, cotton, and livestock from north- ern Iran to the Soviet Union provided him with dollars paid into his bank accounts in New York and eventually to Swiss banks. No wonder that, until the very end of his rule, Reza Shah was aggressively acquiring land in areas adjacent to the Soviet Union.
Mohammad Qoli Majd