نارضایتی عمومی دوره محمدرضا‌شاه

ضعف سیاسی و اقتدارگرایی

جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بین‌الملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌المللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» می‌نویسد:
پس از انقلاب به راحتی می‌شد این موضوع که نظام سیاسی قبلی ایران کارآمد بوده است را انکار کرد. بین سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸م [۱۳۵۳ و 1357 شمسی]، هنگامی که دولت از انجام توقعات درماند، ابتدا به تدریج و سپس به طور ناگهانی، همه چیز از هم فروپاشید. در طول دهه ۱۹۶۰م [دهه ۱۳۵۰ شمسی] رژیم شاه اقتدارگراتر شد. نحوه تسلط و مدیریت بر جریان امور مخفی و سیاسی و حرکت نوسازی کشور مردانه بود. همه سازمان‌ها -حتی مجلس و یا دادگستری- قدرت و استقلال خود را از دست دادند. آشفتگی‌های سیاسی و اقتصادی، ‌شرایطی انقلابی ایجاد نمود که منتهی به تظاهرات، ‌حمله به پلیس، نافرمانی‌های عمومی و کارهای افراطی گردید.1

محمدرضاشاه در حال صحبت
محمدرضاشاه در حال صحبت

there had been a workable political system in Iran. It all fell apart be tween 1974 and 1978, at first gradually, then dramatically, when the government became unable to meet the demands made on it. Through
In the aftermath of the revolution, it is easy to gloss over the fact that out the 1960s the Shah's regime grew steadily more authoritarian. In creasingly, one man dominated all the important personal and political networks controlling the modernization process. No other institution not even parliament or the courts-retained any independent influence.
Economic and social ferment generated a revolutionary situation lead ing to extreme actions demonstrations, attacks against police, and general disobedience.

John D. Stumple

بدتر از سوریه

نیکی آر کدی، پروفسور بازنشسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و لس آنجلس و یان ریچارد، از اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون فرانسه، در کتاب «ایران مدرن؛ ریشه‌ها و نتایج انقلاب» می‌نویسند:
نمایش‌هایی نظیر تاج‌گذاری و به‌ خصوص جشن‌های پر خرج 2500 ساله سلطنت شاهنشاهی که در سال ۱۹۷۱م [1350 شمسی] برگزار شد (بین سال‌های 640 تا 1501م [19 تا 880 شمسی] وجود نداشت) ، نمایانگر مغایرت و اختلاف عظیم در ثروت ظاهراً نامحدودی که شاه برای خرج کردن در اختیار داشت و فقر [در جامعه] بود.2

Frances FitzGerald summed up the overall disparities: "Iran is basically worse off than a country like Syria that has had neither oil nor political stability. The reason for all this is simply that the Shah has never made a serious attempt at . Muhammad Reza Shah's White Revolution 143 development... The wealth of the country has gone into private cars rather than buses, into consumer goods rather than public health, and into the salaries of soldiers and policemen rather than those of teachers.

Nikki R.Keddie

آشفتگی در کشاورزی

پروفسور جیمز بیل، استاد روابط بین‌الملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا، در کتاب خود که تحت عنوان «عقاب و شیر: تراژدی روابط ایران و آمریکا» منتشر گردیده، می‌آورد:
بیکاری و اشتغال نامکفی در سراسر دهه ۱۹۶۰م [۱۳۴۰ شمسی] سیر صعودی مستمر داشت. فقط یک‌پنجم تمامی زمین‌های زراعتی به مقدار کافی آبیاری می‌شدند. یک‌سوم زمین‌ها زیر سدهای بزرگ، سیستم توزیع آبی نداشتند. رشد تولیدات کشاورزی فقط دو درصد در سال بود در حالی که رشد جمعیت ۳ درصد و رشد هزینه زندگی ۶ درصد بود. در سال 1968م [1347 شمسی]، ایران برای اولین بار واردات گندم را به مقدار زیاد برای کمک به تغذیه مردم آغاز کرد. سیستم اداری باتلاقی بود از پنج وزارت‌خانه مختلف دولتی که برای کنترل کشاورزی و سیاست‌گذاری در این زمینه رقابت می‌کردند.3

کشاورزی و محمدرضاشاه
کشاورزی و محمدرضاشاه

skewed with millions of villagers as poor as ever; unemployment and underemployment were on a constant rise through the 1960s; only one fifth of the total irrigated land was adequately irrigated; one third of the land under the huge dams had no distribution system what soever; agricultural production was growing at only 2 percent per year while the population was increasing by 3 percent and the cost of living at 6 percent; in 1968, Iran began for the first time to import wheat in large amounts to help feed its people; and the administrative system.
was a morass with five different government ministries competing for control over agricultural policy.

Professor James Beale

پروفسور جیمز بیل، استاد روابط بین‌الملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا، در کتاب خود که تحت عنوان «عقاب و شیر: تراژدی روابط ایران و آمریکا» منتشر گردیده، می‌آورد: رشد کشاورزی تا سال ۱۹۷۷م [۱۳۵۶ شمسی] در کمتر از ۳ درصد راکد شده بود و مهاجرت روستاییان به شهر تقریباً به‌صورت هجوم همگانی درآمده بود. در همین حین اختلاف عظیم توزیع درآمد شهری و روستایی مشهود شد و ناظرین دقیق متذکر شدند که این اختلاف از اواسط دهه ۱۹۶۰م [دهه ۱۳۴۰ شمسی] سه برابر شده‌است. تحقیقات دولتی حاکی از کمبود شدید نیروی کار ماهر بود که نیروی کار خارجی بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر این کمبود را پر کردند. این نیروهای خارجی عبارت بودند از پزشکان هندی و پاکستانی، پرستاران فیلیپینی، رانندگان کره‌ای برای کامیون‌ها، مستشاران نظامی و صنعتی آمریکایی و کارگران افغانی.

محمدرضاشاه
محمدرضاشاه

در حالی که شرایط ناگوار جوی و مهاجرت موجب کاهش تولید گندم، برنج و جو شده بود، روستاییان برای تولید حبوبات انگیزه‌ای نداشتند، زیرا نمی‌توانستند با واردات که به نرخ‌های سوبسید به فروش می‌رفت، رقابت کنند. در همین‌حال رکود جدی در صنایع ساختمانی وضعیت در شهرها را وخیم‌تر کرده بود. 4

at Chah Bahar on the Indian Ocean. Meanwhile, by 1977, the agri cultural growth rate had stagnated to less than 3 percent, and the
rural-urban migration had shifted into a pattern of all-out flight. At the same time, a huge rural urban income distribution gap became visible, careful observers indicated that this gap had tripled since the mid-1960s. Government studies reportedly documented the severe shortage of skilled laborers, who were replaced by a foreign work force that numbered over 300,000 and included Indian and Pakistani physicians, Filipino nurses, Korean truck drivers, U.S. military and industrial advisers, and Afghan laborers. While bad weather and migration had cut wheat, rice, and barley production in the country, the peasants lacked incentive to grow grains since they could not compete with imports that were being sold at subsidized prices. Meanwhile, the situation in the cities was aggravated by a severe recession in the construction industry.
.

Professor James Beale

برنامه‌ریزی و تدبیر اقتصادی

جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بین‌الملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌المللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» می‌نویسد:
نیاز به ساختن خانه‌های مسکونی شهری پس از سال ۱۹۷۳م [۱۳۵۲ شمسی] ناشی از افزایش مهاجرت روستاییان به شهر بود. جمعیت تهران که در سال ۱۹۷۱م [۱۳۵۰ شمسی] بالغ بر ۸/۲ میلیون نفر بود در سال ۱۹۷۹ به حدود ۹/۵ میلیون نفر رسید. سایر شهرهای بزرگ نیز هر چند نه این‌قدر چشمگیر اما شاهد رشدی تقریبا مشابه بودند. به علاوه در تهران، اصفهان و شیراز حضور تکنیسین‌های خارجی و مشاوران نظامی (‌که اکثر آن‌ها آمریکایی بودند)‌ فشار بر خدمات محلی را افزایش داد. اولین آشوب در تهران، در اوت ۱۹۷۷م [شهریور ۱۳۵۶ شمسی] در اعتراض به کمبود مسکن بود.
[…] پس از سال ۱۹۷۴م [۱۳۵۳ شمسی] سازمان برنامه و بودجه دیگر آن کارایی سابق را نداشت چراکه جذب پول نفت و اقدامات مربوط به هزینه کردن آن، فقط در پیرامون پارامترهای برنامه‌ریزی [و روی کاغذ] جریان داشت. با توجه به مشکلات فزاینده داخلی، ‌تخصیص تنها ۲۱ درصد از بودجه به خدمات اجتماعی جای تعجب نداشت. تورم فزاینده نیز بیداد می‌کرد و اثر آن بر طبقات پایین به خصوص کارگران و مهاجران شهری و کشاورزی بسیار بد و زیان‌بار بود. […]
طی سال‌های 1977-1976م [13۵۶-۱۳۵۵ شمسی] به علت فروپاشی تدریجی زیربنای اقتصاد کشور، بسیاری از کسانی که در بدو امر از جریان توسعه حمایت کرده بودند از آن فاصله گرفتند. بازرگانان و سوداگران خرده‌پا دستگاه را نه به چشم تسهیل‌کننده برنامه‌های خود بلکه به چشم مانعی در راه توسعه می‌دیدند. تنگناهای موجود در بنادر موجب شد که شرکت‌ها برای دستیابی فوری به مصالح ساختمانی به رشوه دادن متوسل شوند. نرخ بهره وام برای بازرگانان دو برابر شد.5

The pressure to construct more urban dwellings had increased after 1973 because the migration of the peasants to the cities had accelerated. Tehran's population jumped from 2.8 million in 1971 to about 5.9 million in 1979. Other cities had similar, if not as dramatic, growth. Moreover, in Tehran, Isfahan, and Shiraz the influx of foreign technicians and military advisors (a large majority of them American) in creased the pressure on local services. The first riots in Tehran, in Au gust 1977, protested a lack of housing; there was restrained uneasiness. in other cities. Many Iranians concluded that the foreigners were re sponsible for most, if not all, urban problems, including high rents and
impossible traffic jams. The pressures of rapid development were aggravated by problems of allocation. The Plan and Budget Organization ceased to function effectively after 1974, as the intake of oil money and efforts to spend it simply flowed around and over planning parameters. Given the ever increasing domestic problems, the allocation of a mere 21 percent of the Fifth Budget Plan to social services was less than prudent. Galloping inflation also took its toll. The impact on the lower classes workers, urban migrants, farmers was devastating.
Because of the gradual breakdown of the economic superstructure throughout 1976-1977, many of those who originally supported the boom were becoming alienated. Businessmen and small merchants saw the regime as an impediment to development, not as a facilitator of their plans. The bottlenecks at the ports encouraged firms to use bribes to get needed construction materials promptly. Loan rates for businessmen doubled.

John D. Stumple

یان ریچارد، برنارد هورکد و ژان پیر دیگارد، اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون و مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه (CNRS) در کتاب «ایران در قرن بیستم: بین ملی‌گرایی، اسلام و جهانی‌شدن» می‌آورند:
اقتصاد بسیار پویای ایران انواع اثرات تباه‌کننده را در پی داشت: مسدود شدن بنادر، افزایش سرسام‌آور اجاره‌بها در شهرهای بزرگ به ‌خاطر تقاضاهای مسکن کارشناسان بیگانه، سوداگری در مستغلات، تورم و شتاب گرفتن مهاجرت روستانشینان. فساد و رشوه‌خواری نیز افزایش یافته بود. کنترل شدید قیمت‌ها که توسط حزب رستاخیز صورت می‌گرفت، موجب نارضایتی‌های بی‌شمار گردید. برخی از کالاها از بساط مغازه‌ها جمع شد، در حالی که مغازه‌داران سرشناس به عنوان سیبل قرار گرفته و در انظار عمومی بی‌آبرو شدند. جمعیت شهرها به شدت افزایش یافت، راه‌بندهای بزرگ، خیابان‌ها را مسدود می‌کرد و قطع مکرر آب‌وبرق که بخش‌ها و حتی محله‌ها را به طور کامل طی ساعات متمادی روز فلج می‌ساخت، شرایط زندگی را بسیار سخت کرده بود. از قانون ممنوعیت ساخت و ساز در خارج از محدوده مناطق قابل زندگی و شهرها تخلف می‌شد و مقامات شهرداری را وادار به تخریب خانه‌ها می‌کرد و با این کار خشم و طغیان پرولتاریای (طبقه متوسط) شهری جدید را برمی‌انگیخت.6
 

La surchauffe économique déclencha toutes sortes d'effets pervers: engorgement des ports, hausse vertigineuse des loyers dans les villes pour répondre à la demande des experts étrangers, spéculation immobilière, inflation et accélération de l'exode rural. La corruption s'aggravait. Un contrôle des prix draconien encadré par le parti Rastakhiz provoqua de nombreux mécontentements: certaines marchandises disparaissaient des étalages, tandis que des commerçants en vue étaient livrés comme boucs émissaires à l'opprobre du public. Les conditions de vie se détériorèrent, avec des villes gonflées de population, bloquées par d'interminables embouteillages, avec des coupures d'eau et d'électricité qui paralysaient des secteurs et des quartiers entiers pendant plusieurs heures chaque jour. Les interdictions de construire en dehors des zones viabilisées et urbanisées étaient transgressées, obligeant les autorités municipales à détruire des logements, provoquant la colère et la révolte d'un nouveau sousprolétariat urbain.
le de Flail.

Ian Richard

برنامه ریزی ساخت و ساز
برنامه ریزی ساخت و ساز
نارضایتی مردم از محمدرضاشاه
نارضایتی مردم از محمدرضاشاه

نارضایتی همگانی

ویلیام شوکراس، روزنامه‌نگار، نویسنده، گوینده و مدرس بریتانیایی، در کتاب «آخرین سفر شاه» می‌نویسد:
در سال‌های دهه ۷۰ م [دهه ۱۳۵۰ شمسی] زندگی در تهران برای همه به جز ثروتمندان بیش از پیش ناخوشایند شده بود. بهای زمین به نفع برخی افراد نظیر خانواده سلطنتی که مقادیر متنابهی زمین داشتند و به ضرر بقیه مردم، به‌نحو سرسام‌آوری در حال افزایش‌ بود. اجاره‌بها در تهران حتی برای طبقه متوسط جدید که می‌بایست ستون فقرات تمدن بزرگ باشد، گران شده بود. مردم ناچار بودند تا ۷۰ درصد درآمد خود را به صاحب‌خانه‌ها بپردازند. زندگی برای مردمان فقیر به‌مراتب بدتر بود. هزاران‌هزار روستایی بی‌سواد به امید واهی پول‌دار شدن در شهر، دهات‌شان را ترک کرده بودند. شکست اصلاحات ارضی انقلاب سفید که قرار بود به روستاییان کمک کند رفته‌رفته آشکار می‌شد. اکنون مشخص شده بود که یکی از اهداف اصلی اصلاحات ارضی نه آزاد ساختن دهقان بلکه تقویت کنترل حکومت مرکزی بر زندگی آنان بوده است، افزون بر آن شاه ایجاد مؤسسات کشت و صنعت را به وسیله بانک‌ها و شرکت‌های چندملیتی اروپایی و آمریکایی تشویق می‌کرد.
در فاصله ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۶م [۱۳۴۹ تا ۱۳۵۵ شمسی] بیش از پنجاه هزار روستایی از زمین‌های خود محروم شدند، آن‌هم به ‌خاطر هیچ. چرا که کلیه مؤسسات کشت و صنعت مدرن با شکست روبرو شدند. کسانی که بی‌خانمان شده بودند با دیگر روستاییانی که به تهران هجوم آورده بودند به ساختن خانه و هتل و سایر تسهیلات برای ثروتمندان و خارجیان در شمال شهر کمک می‌کردند. شب‌ها در کلبه‌های محقر و پرجمعیت یا در حفره‌هایی در زمین می‌خوابیدند که فاضلاب در آن‌ها جاری بود. در اواسط دهه ۷۰ تهران یکی از زشت‌ترین پایتخت‌های جهان شده بود که در هر گوشه‌ و کنار آن شهرک‌هایی مثل قارچ سبز می‌شد. در سال ده‌ها هزار اتومبیل وارد می‌شد و راه‌بندان‌های عظیمی در خیابان‌ها ایجاد می‌کرد. قطع برق بسیار زیاد بود؛ لذا خلق‌وخوی اشخاص تنگ می‌شد و خویشتن‌داری خود را از دست می‌دادند. حسادت در همه‌جا وجود داشت. نارضایتی همگانی شده بود. 7

For the poor, lite was much worse. Thousands upon thousands of illiterate peasants had fled the countryside in the hope (nearly always vain) of making fortunes in the city. The land reform of the White Revolution had now begun to fail the peasants it was supposed to help.
By now it seemed that one of the principal purposes of land reform was not simply to entranchise peasants but also to extend central government control over their lives. Furthermore, the Shah was encouraging agribusiness ventures by European and American banks and multinational companies. Between 1970 and 1976 more than fifty thousand villagers were dispossessed, and to no avail. All the agribusinesses failed.
Those displaced and the other peasants who fled to Teheran helped build houses and hotels and other facilities for the rich and the foreigners in North Teheran. At night they themselves slept in crowded shacks or in holes in the ground, by which ran the open sewers. In the midseventies, Teheran became one of the nastier capitals of a world in which capital cities were being de graded faster than most assets. Cars were imported by the tens of thousands; traffic jammed to a halt. Power cuts were frequent. Tempers became uncontrollable. Envy was everywhere. Disappointment was the norm.
For everyone but the rich, life in Teheran became more and more unpleasant during the seventies. Land prices soared to the benefit of those who, like the royal family, already had large landholdings, and to the detriment of everyone else. Rents in Teheran became prohibitive even for the new middle class that was supposed to be the heart of the Great Civilization. People had to pay up to 70 percent of their incomes to landlords.
.

William Shawcross

جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بین‌الملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌المللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» می‌نویسد:
طوفان انقلابی ایران، در بهار و پاییز سال ۱۹۷۷م [۱۳۵۶ شمسی] به تدریج شکل گرفت. در آغاز ماه مه، نابسامانی‌های اقتصادی که نتیجه عملکرد شتاب‌زده چهار سال گذشته بود، به سوی یک بحران اقتصادی بزرگ تغییر جهت داد. تلاش دولت برای کنترل تورم مهارناپذیر، از طریق سخت‌گیری در گشایش اعتبارات ارزی، کساد شدن بخش ساختمانی و بازرگانی، افزایش روزافزون بیکاری و رشد قیمت‌ها را به دنبال داشت. روستاییان بی‌بضاعت و غیر ماهر که به شهرها مهاجرت کرده بودند، یا قادر به پیدا کردن کاری نبودند و یا کاری را که بدست آورده بودند را ‌از دست دادند. حقوق با هزینه زندگی در شهرها هماهنگ نبود و حتی قشرهای متوسط جامعه احساس تنگ‌دستی می‌نمودند. در ماه ژوئن، بسیاری از کارمندان ادارات و متخصصین جوان‌تر ۵۰ تا ۶۰ درصد از حقوق‌شان را بابت اجاره مسکن می‌پرداختند. 8

Iran's revolutionary storm gathered gradually through the spring and into the fall of 1977. Starting in May the economic dislocation precipitated by the intensified development of the previous four years turned into a major recession. Government efforts to halt the runaway inflation by tightening credit caused construction and business expansion to level off, increasing unemployment without halting the rise in consumer prices. Unskilled peasants who had migrated to the cities were unable to get work or thrown off the jobs they had managed to find. Salaries did not keep pace with the cost of living in the cities, and even the heretofore relatively prosperous middle class began to feel the pinch. By June many civil servants and younger professional men were paying 50 to 60 percent of their salaries for housing.

John D. Stumple

فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بین‌الملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» می‌نویسد:
75 درصد خودکشی‌ها در گروه سنی ۳۰-۱۵ سال اتفاق می‌افتد، اعتیاد به هروئین رو به افزایش است و تصور می‌رود که نسبت معتادان در ایران به جز ایالات متحده از هر کشور دیگری بالاتر است. 9

75 per cent of all suicides in Iran are in the 15--30 age group. Heroin addiction is on the increase, and Iran is believed to have the highest rate of such addiction out- side the USA.

Fred Holliday

دیگر مطالب خواندنی

“زیرساخت‌ها و امکانات دوره محمدرضاشاه”

منابع: