میشل فوکو، فیلسوف، جامعه شناس و مورخ فرانسوی، در یکی از نوشتههای خود که در جلد سوم از مجموعه «یادداشتها در چهار جلد» گردآوری شده است، مینویسد:
در حاشیه شهر [تهران]، تا چشم کار میکند آلونکهای پَست است که در میان غبار با بیابان یکی میشود. آن طرفتر، شهر وارونه میشود: در طی چند قرن حفرههای عظیمی کندهاند تا از خاک آن خشتهایی تهیه و با آن خشتها، تهران را بسازند. پانصد یا ششصد متر پایینتر از کاخ سلطنتی و هتل هیلتون، شهر قالب خالی خود را رها کرده است: بر فراز چالهها، پردههای سرخ و سیاهی کشیدهاند تا سرپناهی به وجود بیاورند. آنجا که شهر پایان میپذیرد و بیابان کمکم احساس میشود، دو موج در دو جهت مخالف با هم میآمیزند. موج روستاییانی که شکست اصلاحات ارضی ساکنان روستاها را فراری داده و موج شهرنشینانی را که پیروزی شهرسازی، آنها را از شهر بیرون رانده است. 1
Am Stadtrand verlieren sich die niedrigen Kaser nenbauten im Staub der Ebene. Etwas weiter draußen kippt die Stadt um. Im Laufe der Jahrhunderte hat man dort tiefe Gruben ausgehoben, um jenen Lehm zu gewinnen, aus dem Teheran ge baut ist. Fünf oder sechshundert Meter tiefer als der Königspalast.
oder das Hilton hat die Stadt ihre leere Gussform zurückgelassen. Über die Gruben hat man rote und schwarze Planen gespannt, damit sie als Wohnungen dienen können.
Wo die Stadt endet und die Wüste bereits zu spüren ist, treffen zwei entgegengesetzte Wellen aufeinander: die Welle der durch das Scheitern der Bodenreform von ihrem Land vertriebenen Bauern und die Welle der durch den Triumph der Urbanisierung vertriebenen Städter.Mohammad Ali Homayoun Katoozian
محمدعلی [همایون] کاتوزیان، عضو دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد، در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران مدرن: استبداد و شبه مدرنیسم» مینویسد:
اتفاقا در آن زمان [در آبان ۱۳۵۱] شیراز بودم. یک هفته قبل از ورود شاه، به دلیل زیباسازی شهر، لکهگیری و رنگآمیزی کلیه خیابانهای مرکزی شهر و شست و شوی تکتک برگهای درختان این خیابانها با کف و صابون، اوضاع شهر را مختل کرد. ادارات دولتی از کار باز ایستادند، تردد وسایل نقلیه با مشکل روبرو شد و… شهری که محل برگزاری جشنهای سالانه هنری بود، دو محله متعدد فقیرنشین بزرگی نیز داشت که به خوبی از انظار عمومی پنهان بود و تحت مراقبت دقیق ساواکیها قرار داشت.2
I happened to be in Shiraz at the time. In the week before the arrival of the Light of the Aryans himself, the whole of the city's life became chaotic state offices ceased to function, traffic was thrown into total confusion, and so forth in the process of 'beautifying' the city, patchingup and repainting all the central streets, and washing down the leaves of their trees individually with soap powder. Yet, apart from its extensive slum areas, the city where the annual 'art' festivals were held each year had two large 'shanty towns', very well hidden from sight, and closely watched by SAVAK agents.
Mohammad Ali Homayoun Katoozian
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
هنوز در کشور مناطقی وجود داشت که در آنجا، دانش آموزان مدارس از فرط گرسنگی، از علف و گل و بوته سبزینههای وحشی برای خود در حیاط مدرسه صبحانه درست میکردند. به عبارتی دیگر، نرخ سالانه رشد اقتصادی در سال 1954م [1332 شمسی] بین ۵ تا ۶ درصد را نشان میداد که این رقم نشانگر یک شکاف نسبتاً گسترده میان ثروتمندان و فقرا بود.. 3
There were still places where the school children collected grass and sprigs of wild greenstuff for their morning meal in the school playground. On the other hand, the annual rate of economic growth after the reactivation of the oil industry in 1954 was between 5 and 6 per cent. This, however, indicates a proportionately widening gap between the rich and poor.
Peter Avery
فریدون هویدا، نماینده ایران در سازمان ملل متحد تا سال 57 و برادر امیرعباس هویدا، در کتاب «سقوط شاه» مینویسد:
در بین راه به خاطر خستگی مفرط توانستم به راحتی لابلای انبوه سربازان آمریکایی که مرا احاطه کردند و از بدنشان بوی توتون و آبجو متصاعد میشد؛ تا مدتی بخوابم. در سپیده صبح موقعی که قطار به اندیمشك رسید، متوجه حضور صدها مرد و زن و کودك پا برهنه در ایستگاه شدم که با لباسهای کهنه از شدت سرما میلرزیدند و چشم به ما دوخته بودند. در گوشهای از محوطه ایستگاه، نمایندگان مرکز تدارکات ارتش آمریکا صبحانه سربازان آمریکایی قطار را به صورت ساندویچهایی که در کاغذ پیچیده شده بود، همراه با میوه و فنجانی قهوه بین آنها تقسیم میکردند.
این سربازان بلافاصله صبحانه خود را خوردند و قبل از سوار شدن به قطار، باقیمانده غذاهایشان را به داخل بشکههایی که در کنار محوطه قرار داشت پرتاب کردند. در این موقع ناگهان سیل ایرانیهای پابرهنهای که در ایستگاه انتظار میکشیدند بهسوی بشکهها هجوم آوردند و با جستوجو در میان باقیمانده غذای آمریکاییها هر کدام تکهای نان یا پرتقال و یا پوست موزی بدست میآورد، به سرعت در دهان میگذاشتند و میخوردند.4
I slept as best I could, sandwiched between soldiers smelling of beer and tobacco. At dawn the train stopped in Andimeshk, a little station in the moun tains. Hundreds of barefooted adults and children in patched clothing stood watching us, shivering with cold. At one end of the open platform the American Army supply services were serving paper wrapped sandwiches, fruit and coffee. The soldiers ate their breakfast on the spot and threw the leftovers into drums spaced out along the platform, before reembarking. At once the tattered Iranians rushed to these dust bins and delved into them for the discarded bits of bread, orange peel and banana skins, which they wolfed down greedily.
Fereydon Hoyda
یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد:
گزارش منتشرشده در نشریه اکونومیست لندن در سال 1976م [1355 شمسی] برآورد کرد که اجارهبها در نقاط مسکونی تهران در عرض پنج سال 300 درصد افزایش پیدا کرده است و در سال 1975م [1354 شمسی] یک خانواده طبقه متوسط میباید نصف درآمد سالیانهاش را صرف مسکن کند.
مجموعه پیچیدهای از عوامل سبب این تورم بود: فقدان مسکن و ورود بالغ بر ۶۰۰۰۰ تکنیسین خارجی با حقوق بالا، نارسایی تولید کشاورزی در قیاس با جمعیت فزاینده، افزایش ناگهانی قیمت مواد غذایی در بازارهای جهانی، شکست برنامه صنعتی کردن و رشد مداوم در تسلیحات نظامی که باعث کمبود نیروی کار شد، دستمزدها را در بخش کشاورزی افزایش داد، نیروی کار را از بخش کشاورزی گرفت و به این ترتیب مسئله کشاورزی را وخیمتر کرد و مهمتر از همه تورمزایی اقتصاد آنگاه که درآمدهای میلیونی نفت در پروژههای جاهطلبانه توسعهای صرف شد؛ در سال 1974-1975م [۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ شمسی] حکومت سرمایهگذاریهای توسعه را سهبرابر کرد و موجودی نقدینگی را تا ۶۰ درصد افزایش داد. وقتی اقتصاددانان خطرات اقتصاد تورمزا را تذکر دادند، شاه گفت دولتمردان هرگز نباید به سخن اقتصاددانان گوش فرا دهند.5
For example, a report published by the London Economist in 1976 estimated that rents in residential parts of Tehran rose 300 percent in five years, and that by 1975 a middle class family could be spending for housing as much as 50 percent of its annual income. A complex combination of factors caused this inflation: the lack of housing and influx of over 60,000 well-paid foreign technicians; the failure of agricultural production to keep up with the rising popu lation; the sudden jump in food prices on the world markets; the crash industrialization program and the continued growth in the military establishment, which created labor shortages, raised wages in the rural sector, drained labor from the rural sector, and thus further aggravated the agricultural problem; and, most important of all, the ov erheating of the economy once the oil billions were poured into am bitious development projects in 1974-1975 the government tripled its development investments and increased the money supply by over 60 percent. When economists warned of the dangers of overheating, the shah declared that statesmen should never listen to economists.
Yervand Abrahamian
جان فوران، استاد جامعهشناسی در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا، در کتاب «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی تا انقلاب» مینویسد:
در سال ۱۹۷۲م [۱۳۵۱ شمسی] 6/43 درصد از درآمد میانگین [یک فرد] شهرنشین که ۱۲۲ دلار در ماه درآمد داشت، صرف مواد غذایی میشد. اجارهها در فاصله ۱۹۶۰-۱۹۷۵م [۱۳۳۹-۱۳۵۴ شمسی] ۱۵ برابر شده است. در فاصله ۱۹۷۴-۱۹۷۵م [۱۳۵۳-۱۳۵۴ شمسی] این هزینهها ۲۰۰ درصد و در سال ۱۹۷۵-۱۹۷۶م [۱۳۵۴-۱۳۵۵ شمسی] ۱۰۰ درصد افزایش داشته است. تعداد خانوادههای شهرنشین که تنها در یک اتاق زندگی میکردند از ۳۶ درصد در سال ۱۹۶۷م [۱۳۴۶ شمسی] به ۴۳ درصد در سال ۱۹۷۷م [۱۳۵۶ شمسی] افزایش یافت.6
Already in 1972 food expenses consumed 43.6 percent of the average urban income of $122 a month, while rents rose fifteen times between 1960 and 1975, including 200 percent in 1974/75 and 100 percent in 1975/76. The number of urban families living in one room increased from 36 percent in 1967 to 43 percent in 1977.
John Furan
فرد هالیدی، نویسنده و متخصص روابط بینالملل و خاورمیانه، در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه» مینویسد:
در تهران در فاصله سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵م [1339 تا 1354 شمسی] میزان اجاره بها تا ۱۵ برابر افزایش یافت؛ اجاره بها در سال ۵-۱۹۷۴م [1353-54 شمسی] دویست درصد و در ۶-۱۹۷۵م [1354-55 شمسی] صد در صد دیگر افزایش یافت.7
Rents in Tehran rose by 15 times between 1960 and 1975; they rose by 200 per cent in 1974-5 and by another 100 per cent in 1975-6.
Fred Holliday
کریستین دلانوا، مورخ فرانسوی در کتاب «ساواک» مینویسد:
پس از کودتا، دولت ایران فکر میکرد که درآمدهای نفتیاش میتواند هم کفاف توسعه مورد نیاز کشور را بدهد و هم برنامه تسلیحاتی را که شاه آرزوی آن را در سر داشت تأمین نماید. معلوم شد این محاسبه اشتباه بوده است. علیرغم افزایش درآمد نفتی که از ۳۴ میلیون دلار در سال 1954م [۱۳۳3 شمسی] به ۴۳۷ میلیون دلار در سال 1963-1962م [1342-۱۳۴۱ شمسی] رسید، بدهکاری ایران به خارج افزایش یافت و در نتیجه کسر بودجه نیز سال به سال افزایش پیدا کرد.
در سال زراعی 1960-1959م [۱۳۳۸-۱۳۳۹ شمسی] خشکسالی، وضع اقتصادی کشور را وخیمتر کرد.
قیمتها دائماً افزایش مییافت. در فاصله سالهای 1960-1957م [1339-1336 شمسی] قیمتها ۳۵ درصد افزایش داشته، ایران از صندوق بینالمللی پول تقاضای وام اضطراری میکند، و بانک با این وام به شرط داشتن برنامه صرفه جویی، از جمله بالا نبردن حقوق کارمندان، موافقت مینماید. منشاء بسیاری از شورشهای 1962م [۱۳۴۱ شمسی] چیزی جز نارضایتی مردم از وضعیت اقتصادی نبود.8
Après le coup d'État, le gouvernement iranien pensait que ses revenus pétroliers pourraient financer à la fois le déve loppement dont le pays avait besoin et le programme d'arme ment auquel rêvait le shah. Ce calcul se révéla erroné. Mal gré une hausse des revenus pétroliers, qui passèrent de trentequatre millions de dollars en 1954 à quatre cent trentesept millions en 1962/1963, l'Iran dut s'endetter à l'extérieur. Résultat un déficit financier s'accroissant davantage chaque année. En 1959-1960, une mauvaise récolte aggrava encore la situation. Les prix s'envolèrent. Entre 1957 et 1960 ils augmentèrent de 35 pour cent. L'Iran dut demander un prêt d'urgence que le FMI (Fonds monétaire international) lui accorda moyennant un plan d'austérité comprenant, entre autres, le gel des salaires. Une grande partie des émeutes de 1962 n'a d'autre origine que l'insatisfaction économique de la population.
Christine Delanoa
آنتونی پارسونز، دیپلمات انگلیسی و سفیر بریتانیا در ایران، در کتاب «غرور و سقوط؛ ایران» مینویسد:
تزریق ناگهانی درآمدهای حاصله از افزایش هنگفت قیمت نفت در دسامبر سال ۱۹۷۳م [آذر ۱۳۵۲ شمسی]، بدون افزایش سطح تولید، تعادل عرضه و تقاضا را در بازار ایران بر هم زد و به تورم و گرانی بی سابقهای انجامید که نرخ آن به اعتراف خود مقامات دولتی در حدود 20 درصد در سال و عملاً خیلی بیشتر از آن بود.9
The massive injection of new money into the economy following the oil price rise of December 1973, with out any corresponding increase in production, had led to serious inflation even the government admitted to an annual inflation rate of 20 per cent and the true figure was much higher.
Anthony Parsons
جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بینالمللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» مینویسد:
همینکه درآمدهای زیاد حاصل از نفت به بازار سرازیر شد، بهای تمام کالاها به طور چشمگیری بالا رفت. طبق آمارهای رسمی نرخ تورم که در سال ۱۹۷۴م [۱۳۵۲ شمسی] بیش از ۱۸ درصد نبود در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۸م [1354 تا 1357 شمسی] به متوسط ۲۵ تا ۳۵ درصد رسید. قیمتها به طور فزایندهای بالا رفت و هزینه مسکن در صدر آن جای داشت.10
bloated oil revenues circulated in the marketplace, the prices of all goods increased dramatically. According to official figures inflation reached the mid teens in 1974 and probably averaged between 25 and 35 percent from 1975 to 1978. Prices soared, with the cost of urban housing leading the way.
John D. Stumple
ماروین زونیس تحلیلگر بینالمللی و عضو هیئت علمی دانشگاه شیکاگو در کتاب «شکست شاهانه» مینویسد:
افزایش درآمد نفت، بازار فعالیتهای ساختمانی را گرم کرده بود. قیمت زمینهای ساخته نشده، ماه به ماه دو برابر میشد و چشماندازی هم برای توقف این روند وجود نداشت. دولت که از افزایش ناگهانی احتکار زمین هراسان شده بود، امیدوار بود که با کند کردن سرعت افزایش قیمت زمین، قیمتهای بالا رونده مسکن را کاهش دهد.
اما سرمایهگذاران تهرانی نگاه دیگری به آن داشتند. بازاریان، صنعتگران و تجار، حتی کارمندان دولتی ریسکپذیر، از زمین و از سود پولهایی که قرض گرفته بودند، برای سفته بازی در معاملات زمین استفاده میکردند. از آنجایی که به نظر میرسید سوداگری زمین ریسک بسیار کمی دارد، این کار تقریباً به سرگرمی طبقه متوسط تبدیل شده بود. اکنون به نظر میرسید که دولت فرصتهای بهرهمندی از رونق نفت ایران را از آنها سلب میکند.
بدتر از آن، برای بسیاری به نظر میرسید که مقامات دولتی و اعضای خانواده سلطنتی در تلاش هستند تا سود حاصل از احتکار زمین را در انحصار خود درآورند.11
Early in the year the government passed another law which was to of fend many, the Anti-Land Speculation Bill. The law specified that vacant land in urban areas could be sold but once. After that transaction, the land had to be developed or the government was entitled
to buy the land at cur.The law was a response to the frantic real estate speculation which had gripped all Iranian cities, but especially Tehran, since the oil price spike had driven a construction boom. Prices for undeveloped land had been doubling month after month, with no respite in sight. The government feared the consequences of a sudden burst of the speculative bubble and hoped to reduce escalating housing costs by slowing the in crease in land prices.Marvin Zounis
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
در رأس مشکلات سیاسی که رژیم با آنها دست به گریبان بود، وضعیت وخیم مالی مملکت قرار داشت. کسری پرداخت وامهای خارجی به ایران، به طور طبیعی روند صعودی داشت. همزمان با آن، افزایش قیمتها و اجارهبهای خانهها ادامه داشت.12
On top of these political troubles, the country's financial position was showing signs of serious deterioration. The deficit on foreign loans was naturally by now very high, while the rise in prices and rents continued.
Peter Avery
سینتیا هلمز، پژوهشگر آمریکایی و همسر ریچارد هلمز رئیس اسبق سیا و سفیر آمریکا در ایران در پنج سال آخر رژیم پهلوی، در کتاب «خاطرات یک همسر سفیر در ایران» مینویسد:
همراه با رونق، تورم هم از راه رسید. اگر میتوانستید خانهای سه یا چهار خوابه پیدا کنید، ماهی بیشتر از چهار هزار دلار اجاره بها داشت.13
With the boom came inflation. Houses, if you could find them, were renting for up to four thousand dollars a month for three or four bed- rooms.
Cynthia Holmes
سینتیا هلمز، پژوهشگر آمریکایی و همسر ریچارد هلمز رئیس اسبق سیا و سفیر آمریکا در ایران در پنج سال آخر رژیم پهلوی، در کتاب «خاطرات یک همسر سفیر در ایران» مینویسد:
مسکن برای ایرانیان سطح متوسط جامعه هم به صورت مشکل وحشتناکی درآمده بود. بهای مستغلات به اندازه باورنکردنی بالا رفته و کرایه خانه به اندازهای زیاد شده بود که خانهای با کرایه پایین، کمتر در دسترس بود. از نزدیک شاهد تلاش مشقتآور خانوادهای بودم که میخواستند خانهای بزرگتر از اتاقی که در آن زندگی میکردند پیدا کنند.
در ۱۹۷۶م [1355 شمسی] راننده اتوبوسی میگفت که خانهاش را که دارای دو اتاق کوچک و دستشویی توی حیاط و بدون آب لولهکشی بود به سی هزار دلار میخرند. وسیله گرم کردن این دو اتاق کوچک هم به یک بخاری نفتی محدود میگردید. در اتاقی مجاور سرویس بهداشتی هم آشپزی میکردند و برای همه خانواده فقط یک اجاق نفتی وجود داشت. ولی از برق استفاده میکردند. مشکلات اقتصادی بر روی همه تأثیر گذاشت، ثروتمندان، البته، ثروتمندتر شدند. با اینکه حداقل دستمزد به دو برابر که مقدار متنابهی بود افزایش یافت، ولی تورم مانع تحقق انتظارات محرومین گردید.14
Housing was a terrible problem for the average Iranian as well. Prop erty values were impossible and rents were so inflated there was little low-cost housing available. I followed the agonizing lack of progress of one family trying to find something larger than the one room they occupied. In 1976 a bus driver told me that he had been offered more than thirty thousand dollars for his house two small rooms, an outside toilet, and no inside running water. The two tiny rooms were heated by a kerosene lamp. They cooked in an outhouse beside the toilet; there was one burner for the whole family. But they did have electricity.
The economic problems affected everybody. The rich, of course, grew richer. But even though the minimum wage was increased twice to a considerable figure, inflation dogged the rising expectations of the poor.Cynthia Holmes
رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» مینویسد:
یکی از صاحبان صنایع که میخواست در تبریز زمین بخرد، در سال 1974م [۱۳۵۳ شمسی] زمین را هر متر مربع ۴۵۰۰۰ ریال خرید. حال آنکه همین زمین در سال 1971م [۱۳۵۰ شمسی] هر مترمربع بیشتر از ۵۰۰۰ ریال نبود. با توسعه معادن در کرمان، زمین در مرکز شهر از هر متر مربع ۲۰۰۰ ریال در سال 1959م [۱۳۳۸ شمسی] به هر متر مربع ١٥۰۰۰ ریال در سال 1974م [۱۳۵۳ شمسی] رسید. در حومه رشت جاییکه پس از محدود شدن ایجاد صنایع در تهران شروع به صنعتی شدن کرد، زمین از متری ۲۰۰ ریال در سال 1969م [۱۳۴۸ شمسی] به ۲۰۰۰ ریال در سال 1974م [۱۳۵۳ شمسی] رسید. قیمت زمین تا حد ۴۷ درصد هزینه مسکن را تشکیل میداد.15
An indus trialist wishing to buy land in Tabriz in 1974 had to pay Rs45,000 per square metre ($660) land which could have been bought in 1971 for Rs5,000 per square metre. With the development of mining in Kerman, land in the centre of the town rose from Rs2,000 per square metre in 1959 to Rs15,000 in 1974. In Rasht on the Caspian, where industry began to be located after restrictions on expansion round Tehran, land prices rose from a mere Rs20 per square metre in 1969 to Rs2,000 by 1974.30
As much as 47 per cent of the cost of housing was absorbed in land costs.Robert Graham
رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز، در کتاب «ایران: سراب قدرت» مینویسد:
اتومبیل چهار درب پیکان که مونتاژ ایران است در بازار سیاه به خاطر اینکه کارخانه نمیتوانست عرضه را با تقاضا هماهنگ کند تا 35 درصد گرانتر خریدوفروش میشد ولی حتی طبق ارقام رسمی تورم، روند رو به افزایشی را نشان میداد. طبق ارقام رسمی، از مارس تا آگوست 1975م [فروردین تا شهریور 1354 شمسی] شاخص قیمتها ۲۸ درصد افزایشیافته بود. البته افزایش واقعی احتمالاً نزدیک ۳۵ تا ۳۸ درصد بود.16
For instance the four door saloon Peykan car assembled in Iran was selling for 35 per cent above its list price because produc tion was unable to meet demand. Yet even allowing for official reticence on inflation, the figures showed an accelerating trend. From March to August 1975 the consumer price index rose at an annual average of 28 per cent. 38 The real rate was probably nearer 35 to 38 per cent.
Robert Graham
پیتر آوری، از برجستهترین متخصصان تاریخ و ادبیات ایران در جهان و از محققان برجسته کمبریج، در کتاب «ایران مدرن» مینویسد:
یکی از نتایج فرعی رونق کسب و کار در ایران [بر اثر ورود سرمایههای خارجی و وامهای آمریکا] برطرف شدن نگرانی رژیم از بروز انقلاب در کشور بود؛ چراکه زمینههای انقلاب در ایران قبلاً فراهم شده بود. فقر و نارضایتی در میان اقشار مختلف مردم گسترش مییافت و بر تعداد خودکشیها در پایتخت افزوده میشد. جراید تهران خبر نحوه خودکشی یک فرد را به چاپ رساندند. ماجرا از این قرار بود که مردی قصد داشت لباسهایش را به بنزین آغشته کند و در برابر میدان بهارستان و در جلو چشم وزیر کشور که قصد رفتن به مجلس را داشت، خودش را آتش بزند. کسانی دست به خودکشی میزدند که دیگر تاب تحمل گرسنگی اعضای خانوادهشان را نداشتند، آن هم در شرایطی که بهای مواد غذایی و اجاره خانه سیری صعودی داشت.17
A by-product of the booming business conditions, however basic ally unsound they may theoretically have been, was freedom from immediate fear of revolution. Poverty and dissatisfaction were wide spread among the masses of the people. There was a slight increase in the number of suicides in the capital, mentioned in the press and marked by the public manner in which they were committed; one man, having first soaked his clothes in petrol, burned himself to death in front of the Minister of the Interior, as the Minister was entering the Majlis. These suicides were of men who could not bear to go on seeing their families without food, at a time of rising food prices and rising rents.
Peter Avery
آنتونی پارسونز، دیپلمات انگلیسی و سفیر بریتانیا در ایران، در کتاب «غرور و سقوط؛ ایران» مینویسد:
برای یک کارمند عالیرتبه دولت یا یک مدیر بخش خصوصی پرداختن 70 درصد درآمد برای اجاره خانه امری عادی به نظر میرسید. تندروی، بلندپروازی شاه و خرج زیاد بعضی از برنامههای مورد علاقه او که جامعه ایرانی ظرفیت هضم آن را نداشت، روال عادی زندگی مردم ایران را به هم زد. جمعیت روستایی کشور هم که وسایل تأمین معاش معمول خود را نداشتند و به شهرها روی آورده بودند، به جمع ناراضیان افزوده شدند.18
it was, for example, normal for a middle manager or equivalent government official to be paying up to 70 per cent of his total salary on rent alone. The exotic radicalism and grandiose scale of some of the Shah's pet pro- jects were disrupting the lives and livelihoods of elements of the rural population and thus causing resentment and dissidence.
Iran in 1974 was a land of bewildering contrasts. I wouldAnthony Parsons
سینتیا هلمز، پژوهشگر آمریکایی و همسر ریچارد هلمز رئیس اسبق سیا و سفیر آمریکا در ایران در پنج سال آخر رژیم پهلوی، در کتاب «خاطرات یک همسر سفیر در ایران» مینویسد:
علیرغم برنامههای شاه، روستاها بعد از گذشت سالها، چندان تغییری نکرده بودند و برنامههای آموزشی، تازه آغاز شده و رادیو و نفت سفید به زندگی روستاییان وارد شده بود. پیرمردی که به رادیو گوش میداد چنین گفت: «امشب، طبق گفته رادیو، صاحب همه چیز هستیم ولی فردا که از خواب برمیخیزیم باز چیزی نداریم.»19
but it seemed to me that in spite of the Shah's programs, the villages had not really changed much through the years. The education programs were beginning to work, and modern life had added radios and kerosene. But as one old man listening to his radio told me, "Tonight, according to the radio, we have everything." Then he added, "But tomorrow when I get up we'll have nothing again.
Cynthia Holmes