سر ریدر بولارد وزیر و سفیر بریتانیا در ایران، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی در کتاب «نامههایی از تهران» مینویسد:
درست پیش از سقوط سهیلی، از او پرسیدم آیا تاکنون یک مأمور از زمان اشغال، به جرم فساد تعقیب قانونی شدهاست و او جواب منفی داد؛ ولی ادعا کرد (که به اعتقاد من دروغ بود) که بعضی از آنان را به خاطر فساد اخراج کردهاند. درواقع آن کسی که اخراج میشود آدمی است که با امتناع از همکاری در فساد، یک مقام محلی را رنجانده است. چه مملکتی است!1
Just before Soheily fell from power I asked him whether one single official had been prosecuted for corruption since the occupation, and he said no, though he alleged (untruthfully, I believe) that some had been turned out for corruption. The man who gets turned out is the man who annoys some local bigwig by refusing to aid him in some swindle. What a country!
Sir Rider Bullard
سر ریدر بولارد وزیر و سفیر بریتانیا در ایران، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی در کتاب «نامههایی از تهران» مینویسد:
حقیقت این است که شیوههای خودکامه رضاشاه ورود هر جوان قابل و درستکاری را به نظام اداری و سیاسی ناممکن ساخت. شاید چندین سال طول بکشد تا شخصیتهای جدید برای پر کردن خلأ ایجادشده توسط رضاشاه تربیت شوند.2
the fact is that the autocratic methods of Shah Reza discouraged the entry of capable and honest young men into administrative and political life, and it may be several years before new personalities are trained to fill the vacuum which Shah Reza created.
Sir Rider Bullard
سر ریدر بولارد وزیر و سفیر بریتانیا در ایران، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی در کتاب «نامههایی از تهران» مینویسد:
ظاهراً چنین به نظر میرسد که کابینه ایران پایش لب گور است. سهیلی، نخستوزیر، اعتقاد دارد که هرکس میتواند با دادن امتیازات به افراد فاسد تا مدتی نامحدود به کار ادامه دهد ولی این در کشوری مثل ایران که درصد افراد فاسد بالاست امکانپذیر نیست.3
It looks as though the Persian Cabinet is on its last legs. The Prime Minister, Soheili, believes that you can carry on indefinitely by making concessions to the scoundrels, but this is not possible in a country where the proportion of scoundrels is as high as it is in Persia.
Sir Rider Bullard
استفانی کرونین، عضو هیئتعلمی شرقشناسی دانشگاه آکسفورد، در کتاب «ارتش و حکومت پهلوی» مینویسد:
رضا [شاه] پهلوی شخصاً مثال بارزی از اعمال تحقیر نسبت به مقامات کشوری و اساساً مسئول ایجاد فضایی از تحریک و دسیسه و بیثباتی در فرماندهی عالی بود. شخص خود او که از راههای نامشروع ثروتاندوزی کرده بود، به افسران ارشد خود اجازه میداد که همین کار را بکنند؛ زیرا باور داشت که به این طریق از حمایت مداوم آنان برخوردار میشود.4
Riza Pahlavi himself had set a spectacular example of contempt for the civil authorities, had been principally responsible for creating an atmosphere of intrigue and insecurity within the high command and, having personally amassed wealth by questionable methods, was allowing his senior officers to do the same, believing he could thus buy their continueri support.
Stephanie Croney
استفانی کرونین عضو هیئت علمی شرق شناسی دانشگاه آکسفورد در کتاب «ارتش و حکومت پهلوی» مینویسد:
غارت و دزدی توسط ارتش یک اتفاق رایج بود. […] فرماندهان ثروتمند میشدند و دزدی و اختلاس تا پایینترین سطوح لشکر رواج داشت. چه در مشهد و چه در سرتاسر ایالت خراسان، کسبه بهای کالاهایی را که به اسم ارتش از آنان خریداریشده بود، دریافت نمیکردند و انتظار پرداخت آن را هم در آینده نداشتند.5
Looting, for example, was a common occurrence.The lieutenants colonel in command were becoming rich and the peculation reached the lowest ranks. Neither in Mashhad nor throughout the province had merchants been paid for goods taken for the army, nor did they anticipate being paid in the future.
Stephanie Croney
یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» مینویسد:
سفیر بریتانیا در اوایل سلطنت، خاطرنشان کرده است که مقامات شهرداری [تهران] «بیرحمانه در حال تخریب خانهها هستند» و برای این کار خسارات اندکی میپردازند و از این فرصت برای پر کردن جیبهایشان بهره میگیرند. وی تأکید میکند که «امیال تخریبگرایانه آنان کلیه مرزهای عقلانی را پشت سر گذاشته است.»6
Early in the reign, the British minister had noted that municipal authorities were "ruthlessly pulling down homes," paying little in compensation, and exploiting the opportunity to line their own pockets. "Their destructive propensities," he emphasized. "pass all rational bounds.
Yervand Abrahamian
یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی-آمریکایی خاورمیانه و استاد برجسته تاریخ در کالج باروخ و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تاریخ ایران مدرن» مینویسد:
میلسپو که در سال ۱۹۴۲م [۱۳۲۱ شمسی] دوباره به ایران بازگشت، معتقد بود که میراث رضاشاه «حکومتی فاسد، محصول فساد و برای فساد» است. میلسپو با جزئیات شرح میدهد که: «سیاست مالیاتبندی شاه بهشدت واپسگرایانه بود؛ طوری که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد… بهطور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر و کارگران را از پای درآورد و از زمینداران، مالیات و عوارض سنگینی دریافت کرد. در شرایطی که فعالیتهایش طبقهی جدیدی از «سرمایهداران» -تجار، صاحبان انحصار، پیمانکاران و نورچشمیهای سیاستمداران- را به ثروت رسانده بود، تورم، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی تودهها را پایین آورد.»7
Millspaugh, who was invited back to Iran in 1942, found that Reza Shah had left behind "a government of the corrupt, by the corrupt, and for the corrupt." He elaborated: "The Shah's taxation policy was highly regressive, raising the cost of living and bearing heavily on the poor. Altogether he thoroughly milked the country, grinding down the peasantry, tribesmen, and laborers and taking a heavy toll from the land lords. While his activities enriched a new class of capitalists merchants, monopolists, contractors, and politician favorites inflation, taxation, and other measures lowered the standard of living for the masses.
Yervand Abrahamian