ارتش نظامی رضاشاه

سهم 50 درصدی ارتش از بودجه سالانه

محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» می‌نویسد:
همچون گذشته بیشترین درصد بودجه خزانه عمومی کشور، به وزارت جنگ اختصاص یافته است. کل مبلغ تخصیصی برای بودجه عمومی این وزارتخانه ۲۳۲٫۹۳۴٫۹۸۰ ریال است که در مقایسه با بودجه ۲۰۹٫۹۳۴٫۹۸۰ ریالی در سال 1312 شمسی به میزان ۲۳٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال رشد داشته است. در سال ۱۳۱۲ شمسی، هزینه‌های وزارت جنگ و ژاندارمری ۲۲/۴۱ درصد از بودجه را تشکیل می‌داد. اگرچه در سال ۱۳۱۳ شمسی [1934-1935 م] این نسبت در کل بودجه فقط ۵۲/۳۷ درصد است، نباید فراموش کرد که علاوه بر مبالغی که در بودجه عمومی برای تشکیلات ارتش منظور شده است، به‌موجب لایحه‌ای که در مجلس به تصویب رسیده است وزارت مالیه می‌تواند تا سقف 000/000/2 لیره(منظور همان پوند استرلینگ است.) را از محل ذخیره مملکتی «به خرید و بهبود تجهیزات نظامی برای ارتش» اختصاص بدهد. این مبلغ در بودجه منظور می‌شد، هزینه‌های مصوب برای وزارت جنگ و ژاندارمری چیزی حدود ۵۰ درصد از بودجه یا مبالغی برابر با ۱۴٫۵۵۸٫۴۳۶ دلار به‌علاوه ۲٫۰۰۰٫۰۰۰ لیره، یا مجموعاً ۲۵ میلیون دلار را تشکیل می‌داد. گمان می‌رود که منظور کردن 000/000/2 لیره بودجه برای خرید ملزومات نظامی باهدف خرید حدود هشتاد هواپیما یا بیشتر برای نیروی هوایی و همچنین اختصاص مبلغی برای تداوم سیاست دولت در راستای مدرنیزه کردن کامل تجهیزات نظامی کشور صورت گرفته است.1

As previously, the budget of the Ministry of War makes the greatest propor- tional drain on the public Treasury, the amounts allotted that Ministry in the general budget comprising a total of 232,934,980 rials, as compared with 209,934,980 rials in 1933-34, an increase of 23,000,000 rials. In 1312 [1933-34] expenditures on the Ministry of War and the Road Guards consti tated 41.22 per cent of the budget. While, in 1313 [1934-35] this proportion, in the general budget, is only 37.52 per cent, it should be noted that, in addition to the sums earmarked in the general budget for the military establishment, the Ine enacting the budget provides for the setting aside by the Ministry of Finance of no less than $2,000,000 from the Reserve Fund of the State "for the purchase and improvement of military stores for the Army." Were this sum included in the budget, the expenditure authorized for the Ministry of War and the Road Guards would represent no less than 50 per cent of the budget, or in dollars some $14,556,436 plus £2,000,000, a total of approximately $25,000,000. The large appropriation of $2,000,000 for the purchase of military supplies is believed to envisage the purchase of some eighty or more airplanes for the air force, as well as providing a sum for the continuance of the Government's policy of completely modernizing its military equipment

Mohammad Qoli Majd

نیکی آر کدی، پروفسور بازنشسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و لس آنجلس و یان ریچارد، از اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون فرانسه، در کتاب «ایران مدرن: ریشه‌ها و نتایج انقلاب» می‌نویسند:
اصلاح و تقویت ارتش دغدغه اصلی رضاشاه بود و در دوره رضاشاه بزرگترین رقم هزینه‌های عمومی را مخارج نظامی تشکیل می‌داد که بیشتر از نصف کل بودجه مملکت را می‌بلعید.2

. Army reform and strengthening was a primary concern of Reza Shah, and military expenses were for a time the largest budget item. This meant that the armed forces were large and modern enough during Reza Shah's reign to maintain governmental authority.

Nikki R. Keddie

سقوط ارتش گران‌قیمت ایران

محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» می‌نویسد:
در ساعات اولیه روز ۲۵ اوت ۱۹۴۱م [۳ شهریور ۱۳۲۰ شمسی]، نیروهای انگلیس و شوروی از غرب و شمال به ایران حمله کردند. ارتش ملی رضاخان که به مدت بیست سال هرساله حداقل %50 از بودجه مملکت صرف آن شده بود -همان ارتشی که ظاهراً بخش عمده‌ای از درآمدهای نفتی ایران خرج آن شده بود؛ همان ارتشی که چنان رشادتی در سرکوب تظاهرکنندگان بی‌سلاح مشهد در سال ۱۹۳۵م [۱۳۱۴ شمسی] نشان داده بود- به‌سختی توانست کوچک‌ترین مقاومتی در برابر مهاجمان از خود نشان بدهد. رضاشاه با خفت و خواری به سفارت انگلیس درخواست پناهندگی داد.
شکی نیست که مقاومت جانانه میهن‌پرستانی نظیر میرزا کوچک‌خان و صولت‌الدوله قشقایی(اسماعیل خان قشقایی مشهور به صولت‌ الدوله یا همان سردار ملی شخصیت سیاسی واپسین دوران سلسله قاجار و جزء قدرتمندترین ایلخان‌های طائفه قشقایی بود.) در برابر مهاجمان انگلیسی، بسیار مقتدرانه‌تر و افتخارآمیزتر از واکنش رقت‌انگیز ارتش به اصطلاح ملی پهلوی بود. 3

In the early hours of August 25, 1941, British and Soviet forces invaded Iran from the west and north. Reza Khan's national army, on which each year at least 50 percent of the government budget had been spent for twenty years the same army on which the bulk of Iran's oil rev enues had supposedly been spent, the same army that had shown such valor against the unarmed demonstrators in Mashhad in 1935 offere hardly any resistance to the invaders. Ignominiously, Reza Shah sought asylum in the British legation. Assuredly, the resistance to the British invasion in 1918 by such patriots as Mirza Kuchik Khan and Solat-ed-Dowleh Qashqai was far more deter mined and honorable than the pathetic performance of the Pahlavis' so- called national army

Mohammad Gholi Majd

فرار فرماندهان ارتش

محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» می‌نویسد:
در ساعات اولیه روز ۲۵ اوت ۱۹۴۱م [۳ شهریور ۱۳۲۰ شمسی]، انگلیس و روس از غرب و شمال به ایران هجوم آوردند. با توجه به گزارش‌هایی که درباره وضعیت ارتش ایران در این کتاب خواندیم، مهاجمین از فروپاشی ارتش ایران و سقوط رژیم پوشالی رضاشاه اصلاً متعجب نشدند. ارتش به‌اصطلاح ملی ایران -که در طول بیست سال گذشته هرساله مبالغ هنگفتی پول- به‌اندازه حداقل نیمی از کل مخارج دولت (اگر غارت اموال مردم و باج‌گیری از آن‌ها توسط همین ارتش را به‌حساب نیاوریم) خرج آن می‌شد؛ ارتشی که از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۱م [۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ شمسی] ظاهراً بخش زیادی از پول نفت ایران، صرف واردات سلاح و مهمات برای آن می‌شد، به‌سختی توانست حتی یک گلوله برای دفاع از کشور شلیک کند.
تنها در گیلان لشکر یازدهم مدت کوتاهی در مقابل روس‌ها مقاومت کرد. بعدها معلوم شد که در همان روز اول تهاجم روس‌ها به ایران، لشکر آذربایجان -همان لشکری که آن‌قدر «شجاعانه» عشایر تیره‌بخت را در سال‌های ۱۹۲۳- ۱۹۲۴م [۱۳۰۲- ۱۳۰۳ شمسی] سرکوب کرده و اشیاء قیمتی و اموالشان را به غارت برده بود (و همین امر منجر به مشاجره لفظی میلسپو و رضاخان درباره سرنوشت طلاها و نقره‌های غارت‌شده توسط ارتش شد)؛ همان لشکری که کردهای فراریِ «به‌زور جابه‌جا شده» را در سال ۱۹۳۱م [۱۳۱۰ شمسی] قتل عام کرد- یک‌باره آب شد و به زمین فرو رفت و آذربایجان را به شوروی واگذار کرد و گذاشت روس‌ها تبریز و شهرهای دیگر را ظرف مدت کمتر از یک روز اشغال کنند. فرمانده لشکر آذربایجان (امیر لشگر) ایرج مطبوعی و استاندار آن، هردو در همان روز اول تهاجم فرار را بر قرار ترجیح داده و با کامیون‌های ارتش اسباب و اثاثیه‌ منزلشان، از جمله بوقلمون‌های فرمانده لشکر را به‌جای امنی رساندند. در خراسان نیز همان ارتشی که زائران و تظاهرکنندگان بی‌سلاح و بی‌دفاع را در ژوئیه ۱۹۳۵م [تیر ۱۳۱۴ شمسی] با مسلسل، آن‌هم در حرم امام رضا [علیه‌السلام]، در مشهد قتل‌عام کرده بود، بدون شلیک حتی یک گلوله تسليم روس‌ها شد. فرمانده لشکر خراسان، ژنرال محمد محتشمی، لباس شخصی پوشیده و فرار را بر قرار ترجیح داده بود.4

. In the early hours of August 25, 1941, British and Soviet forces invaded Iran from the west and the north. In view of the reports on the Iranian military given above, the invading forces were not surprised when the army and the regime of Reza Shah collapsed like a house of cards. The so-called national army-on which every year for the past twenty vast sums, amounting to at least half of all government expenditures had been spent (not to mention the looting of the civilian population and the exactions by the same army), the army for whom arms and ammunition were suppos edly imported by most of Iran's oil revenues from 1925 to 1941-hardly fired a shot in the defense of the country. Only in Gilan had the Eleventh Army offered some resistance to the Soviets. It was later learned that on the first day of the Soviet invasion the Iranian army in Azerbaijan-the same army that had so "bravely" subdued the unfortunate tribes in 1923-24 and had plundered their valuables and properties (thereby precipitating the acrimonious exchange between Millspaugh and Reza Khan about the fate of the gold and silver looted by the army), the same army that had massacred the fleeing "relocated" Kurds in 1931-had melted away and had abandoned Azerbaijan to the Soviets, who had taken Tabriz and the other cities in less than a day. The army com- mander in Khorasan, General Mohammad Mohtashemi, had donned civilian clothes and escaped.

Mohammad Gholi Majd

باری روبین، مدیر مرکز تحقیقات جهانی در امور بین‌الملل رژیم غاصب صهیونیستی، در کتاب «پندار بهشت، فرجام جهنم: ایران و تجربه آمریکایی» می‌نویسد:
از این موقعیت و جلوگیری از تسلط آلمانی‌ها بر ایران و همچنین برای حفظ امنیت منابع نفتی ایران که برای انگلیسی‌ها اهمیت حیاتی داشت، در اوت سال ۱۹۴۱م [شهریور ۱۳۲۰ شمسی] ایران را مورد حمله قرار دادند. اگرچه برخی از 125000 سرباز ارتش شجاعانه جنگیدند، اما ارتش جنگ ندیده و نازپرورده شاه خیلی زود از هم پاشید. یک‌بار دیگر با ایران به‌عنوان مستعمره روس و انگلیس رفتار شد و بار دیگر خارجی‌ها تعیین می‌کردند که چه کسی حاکم مملکت شود. رضاشاه به جزیره‌ی موریس در شرق آفریقا که شرایط نامساعدی داشت تبعید گردید.5

British and Soviet troops invaded Iran in August, 1941. Although some of his 125.000 troops fought bravely, the shah's pampered army quickly faded away. Once more Iran was being treated as an Anglo- Russian colony; once again foreigners would designate the country's leader. Reza Shah was packed off to exile on the un- comfortable east African island of Mauritius.

Barry Rubin

نقش ارتش در حکومت

فرد هالیدی نویسنده و متخصص در روابط بین‌الملل و خاورمیانه در کتاب «ایران: دیکتاتوری و توسعه»، می‌نویسد:
چنان‌که دیدیم، ایران از جهات بسیار یك دیکتاتوری نظامی تمام عیار است. دولت اجازه هیچ فعالیت سیاسی مستقلی را نمی‌دهد. بسیاری از مخالفان به زندان افتاده، شکنجه یا کشته می‌شوند. در نتیجه شكی نیست که ایران یك دیکتاتوری است. دلایل قانع‌کننده‌ای نیز هست که می‌توان این دیکتاتوری را نظامی دانست. اولاً دستگاه سرکوب به‌طور کلی (نیروهای مسلح و واحدهای امنیتی) نهاد اصلی حفاظت داخلی از رژیم است؛ ثانیاً این دستگاه و به‌خصوص ارتش، نقش عمده‌ای در حیات اجتماعی و اقتصادی ایفا می‌کند. به‌علاوه رژیم به لحاظ تاریخی وجود خود را مدیون کودتاهای نظامی است. (۱۹۲۱ و ۱۹۵۳م [۱299 و ۱۳۳۲ شمسی]) هر دو شاه پهلوی توسط ارتش به قدرت رسیدند و برای حکومت بر ایران به آن متکی بوده‌اند و هر دو تقویت نیروهای مسلح و حفظ وفاداري آن را نخستین وظیفه خود دانسته‌اند.6

As we have seen, Iran is in several ways an outright military dictatorship. No independent political activity has been allowed by the government; many opponents are jailed, tortured and killed. There can, consequently, be no doubt that Iran is a dictatorship. There are also persuasive reasons for thinking this dictatorship is a military one. First, the repressive ap- paratus in general (i.e, the armed forces and the security units) is the main institution sustaining the régime internally. Secondly, this apparatus, in particular the army, plays a major role in social and economic life. Moreover the régime is historically one that owes its existence to military coups (1921, 1953). Both Pahlavi Shahs were brought to power by the army and both have relied on it to rule Iran. Both have also seen it as their prime duty to strengthen and to retain the loyalty of the armed forces.

Fred E. Halliday

دیگر مطالب خواندنی

“استقلال سیاسی دوره رضاشاه”

منابع: